بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه بیست و نهم 95/09/22
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد الله و الصلوة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله الی یوم لقاء الله
بحث ما در جلسات آخر هفته که اشاره ای به برخی شبهات وهابیت داریم، در رابطه با موضوع «صحابه» بود. عرض کردیم که اختلاف اساسی ما با اهل سنت عمدتاً بحث صحابه است و امروز هم وهابیت از همین بحث صحابه برای تحریک اهل سنت نسبت به شیعه و ایجاد اختلاف میان شیعه و سنی سوءاستفاده میکنند.
مسئله «صحابه»، بهترین بهانه برای کشتن شیعه
بحث اهانت به صحابه بهترین بهانهای برای کشتن شیعه در طول تاریخ بوده است؛ حتی در خود عربستان سعودی هم گاهی اوقات طلبههای ما بحثهایی با آمرین بالمنکر!! و ناهین عن المعروف!! در کنار بیت الله الحرام میکردند؛ زمانی که این افراد در جواب عاجز میماندند، شرطه ها را صدا میکردند و میگفتند که این آقا دارد به صحابه توهین میکند!! در مدینه هم به همین صورت اقدام میکردند.
حاج آقای «طبسی» نقل میکردند و میگفتند: من در مسجد النبی نشسته بودم، دیدم یک بنده خدایی آمد و گفت بیا با هم بحث کنیم. من خیلی تمایل نشان ندادم ولی با اصرار او شروع به بحث کردیم.
ایشان در جواب عاجز ماند و افرادی که در کنار ما نشسته بودند، شروع به خندیدن کردند. ایشان عصبانی شد، بلند شد و رفت یک شرطه را آورد و گفت این شیخ به صحابه توهین میکند!
من به شرطه گفتم که ما نشسته بودیم، این شخص گفت بیا بحث کنیم و در بحث عاجز ماند، تمام این افرادی که در اینجا هستند همگی شاهدند. بسیاری از عربهایی که آنجا بودند هم شهادت دادند که این شخص خود اصرار به بحث داشت، ولی در بحث عاجز ماند و اصلاً بحث توهین به صحابه مطرح نبوده است.
بنابراین همین قضیه، امروز بهانهای برای زیر سؤال بردن شیعه و غلبه بر شیعه شده است.
اختلافات شدید علمای اهل سنت، در تعریف صحابه
ما در جلسه گذشته عرض کردیم که یکی از مشکلات اساسی میان ما و اهل سنت در رابطه با تعریف صحابه است؛ اصلاً صحابه به چه کسی میگویند؟!
آقایان اختلافات شدیدی در تعریف صحابه دارند. ما از «بخاری» نقل کردیم که میگوید: به مجرد اینکه شخصی پیغمبر اکرم را مشاهده کند، صحابه محسوب میشود. همچنین از «ابن کثیر»، «آمدی» و از «ابن حجر عسقلانی» نیز مطالبی در این باب نقل کردیم.
آخرین جمله ابن حجر این بود که گفت:
«وأصح ما وقفت علیه من ذلک [أن] الصحابی من لقی النبی مؤمنا به، ومات علی الإسلام»
صحیح ترین تعریفی که من به آن رسیدم این است که صحابی کسی است که با پیغمبر اکرم ملاقات کرده باشد، به پیغمبر اکرم ایمان آورده باشد و به حالت اسلام از دنیا رفته باشد.
الإصابة فی تمییز الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412 - 1992، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 1، ص 6، الفصل الأول فی تعریف الصحابی
این تعریف، در حقیقت حرفی است که آقایان محدثین میزنند. حال بحث اصولیین را مطرح میکنیم.
عزیزان اگر دقت کرده باشند، ما سال گذشته که صحبتهای آقای «دکتر طیب» شیخ الأزهر را مطرح میکردیم؛ ایشان در تعریف صحابه مدام میگفت: "اصولیین اینطور گفتند، محدثین آنطور گفتند!!"
او در تمام بحثها از اول تا آخر ماه رمضان زمانی که میخواست نسبت به صحابه اظهار نظر کند، اصولیین و محدثین را همانند صفا و مروه به هم ربط میداد. بنابراین ما خواستیم در اینجا بحث اصولیین هم مطرح شود که بعدها ببینیم این آقایان سر چه بیصاحبی را میتراشند!
محدثین از کسی که پیغمبر اکرم را ملاقات کرده باشد، ولو یک لحظه از ساعت هم او را دیده باشد، از او به صحابه تعبیر میکنند.
حالا «ابن حجر» میگوید: "«مؤمنا به»"؛ و قید مؤمن را برای صحابی بودن مطرح می کند! خوب قطعاً «مؤمنا به» باید در صحابه باشد، وگرنه کفار هم پیغمبر اکرم را دیدند. اینها که دیگر صحابی نیستند.
همچنین او میگوید: "«ومات علی الإسلام»"؛ کسی که مرتد شد و از اسلام بیرون رفت دیگر قطعاً مسلمان نیست و صحابی هم نیست! زمانی که شخصی مرتد شد صحابی بودن او باطل میشود، زیرا ارتداد اعمال را هبط میکند؛ نماز و روزه و حج و دیگر اعمال با ارتداد هبط میشود.
اگر کسی به حج رفته باشد و بعد از حج مرتد شود، نظر آقایان این است که باید دومرتبه به حج برود. همانطور، صحبت او هم باطل میشود. اگر بعد از اینکه به اسلام برگشت پیغمبر اکرم را ملاقات کند، صحابه محسوب میشود؛ وگرنه خیر!!
اگر این تعریف ملاک باشد، مقداری عرصه بر آقایان تنگتر خواهد شد. این تعریف را تقریباً اکثریت آقایان اهل سنت قبول دارند. آقای «جاحظ» متوفای 255 هجری، کسی است که از آقایان اصولی و کلامی اهل سنت است.
اولین کتاب کلامی علیه شیعه به نام «العثمانیة» را ایشان نوشته است که در آنجا منکر شجاعت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و بسیاری از فضایل دیگر حضرت شد!!
البته آقای «اسکافی» از علمای اهل سنت جواب دندان شکنی به او داد. همچنین «شیخ مفید» جواب ایشان را داد. کار به جایی رسید که خود این شخص در رد گفتههای خود کتابی نوشت.
آقای «آمدی» متوفای 630 هجری در تعریف صحابه می نویسد که صحابه کسی است که:
«طالت صحبته للنبی وأخذ عنه العلم»
الإحکام فی أصول الأحکام، المؤلف: علی بن محمد الآمدی أبو الحسن، الناشر: دار الکتاب العربی – بیروت، الطبعة الأولی، 1404، تحقیق: د. سید الجمیلی، ج 2، ص 104
در حقیقت ایشان در این تعریف دو شرط آورد؛ شرط اول این است که از پیغمبر روایت داشته باشد و شرط دوم اینکه صحبت او با پیغمبر هم طولانی باشد.
آقای «مازری» متوفای 536 هجری که شخصی اصولی است، میگوید:
«إنما یرید بالصحابة الذین لازموه، ونصروه، واتبعوا النور الذی جاء به»
مراد از صحابه کسی است که ملازم پیغمبر بوده، او را یاری نموده و از ایشان پیروی کرده باشد.
«ولا یعنی بهم الذین رأوه اتفاقًا، أو لغرض ثم فارقوه»
نفائس الأصول فی شرح المحصول، المؤلف: شهاب الدین أحمد بن إدریس القرافی (ت 684 هـ)، المحقق: عادل أحمد عبد الموجود، علی محمد معوض، الناشر: مکتبة نزار مصطفی الباز، الطبعة: الأولی، 1416 هـ - 1995 م، ج 7، ص 2909
در این روایت ملازم پیغمبر اکرم بودن و یاری کردن پیغمبر اکرم بیان شده است. این شخص با این بیانش، در حقیقت تمام نظریات محدثین را رد میکند.
«ابو حامد غزالی » متوفای 505 هجری است و چند کتاب اصولی دارند که یکی از این کتب «المستصفی فی علم الأصول» نام دارد. او میگوید:
«فإن قیل القرآن أثنی علی الصحابة فمن الصحابة من عاصر رسول الله صلی الله علیه و سلم أو من لقیه مرة أو من صحبه ساعة أو من طالت صحبته»
سپس میگوید:
«وما حد طولها»
ما چکار کنیم و کدام مورد را از صحابه بشماریم؟
«قلنا الإسم لا یطلق إلا علی من صحبه ثم یکفی للاسم من حیث الوضع الصحبة ولو ساعة»
سپس نظر خود را بیان میکند و میگوید:
«ولکن العرف یخصص الاسم بمن کثرت صحبته»
صحابه کسی است که صحبتش با پیغمبر اکرم طولانی و زیاد باشد.
«ویعرف ذلک بالتواتر والنقل الصحیح وبقول الصحابی کثرت صحبتی»
المستصفی فی علم الأصول، المؤلف: محمد بن محمد الغزالی أبو حامد، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة الأولی، 1413، تحقیق: محمد عبد السلام عبد الشافی، ج 1، ص 130، الباب الثالث فی الجرح والتعدیل
ایشان می گوید ما عرفا صحابه را اینطور میشناسیم، گرچه لغتا اصحاب پیغمبر چیزهایی میگویند که مورد قبول ما نیست.
خود «آمدی» از «مازری» نقل میکند و میگوید:
«أن هذا الاسم إنما یسمی به من طالت صحبته للنبی صلی الله علیه و سلم وأخذ عنه العلم»
همچنین «أنس بن مالک» غلام رسول گرامی اسلام متوفای 93 هجری و «سعید بن مصیب» متوفای 94 هجری از تابعین و «خطیب بغدادی» متوفای 463 هجری نقل میکند:
«أخبرنی طلحة بن محمد بن سعید بن المسیب عن أبیه قال کان سعید بن المسیب یقول الصحابة لا نعدهم الا من أقام مع رسول الله صلی الله علیه و سلم سنة أو سنتین»
این افراد در واقع نظریه «بخاری» و دیگران را کنار میزنند، در ادامه میگوید:
«وغزا معه غزوة أو غزوتین»
الکفایة فی علم الروایة، المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، الناشر: المکتبة العلمیة - المدینة المنورة، تحقیق: أبو عبدالله السورقی, إبراهیم حمدی المدنی، ج 1، ص 50
او در این بیان میگوید: صحابه کسی است که یک سال یا دو سال در رکاب پیغمبر اکرم باشد، همچنین یک غزوه یا دو غزوه هم در رکاب پیغمبر اکرم جنگیده باشد. این در حالی است که «ابن حجر عسقلانی» این نظر را نقل می کند و رد میکند.
«ابن حجر عسقلانی» شخصی فقیه و اصولی است. حال اگر به او محدث بگوییم، بعید است چنین تعبیری در مورد او اطلاق شود. ایشان می گوید:
«عن سعید بن المسیب انه کان لا یعد فی الصحابة إلا من أقام مع النبی صلی الله علیه و سلم سنة فصاعدا أو غزا معه غزوة فصاعدا»
سپس میگوید:
«والعمل علی خلاف هذا القول»
عمل اهل سنت برخلاف این هست.
«لأنهم اتفقوا علی عد جمع جم فی الصحابة لم یجتمعوا بالنبی صلی الله علیه و سلم الا فی حجة الوداع»
اهل سنت اتفاق نظر دارند که ما تعدادی افراد را از اصحاب نبی میگوییم و این افراد جز در حجة الوداع با پیغمبر اکرم دیدار نداشتند.
فتح الباری شرح صحیح البخاری، المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، الناشر: دار المعرفة - بیروت، 1379، تحقیق: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، ج 7، ص 4
تعداد زیادی از یمن آمده بودند که این افراد پیغمبر اکرم را تا به حال ندیده بودند. این افراد پیغمبر اکرم را در حجة الوداع دیدند و به کشور خودشان برگشتند. افراد زیادی از اطراف مکه و مدینه آمده بودند و پیغمبر اکرم را تا به حال ندیده بودند و تنها در حجة الوداع دیدند. ابن حجر می گوید اجماع اهل سنت بر این است که تمام این افراد از اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) هستند!!
همچنین بعد از فتح مکه قبایل متعددی از طائف می آمدند و با پیغمبر اکرم دیدار و بیعت میکردند و برمیگشتند. یکی از این افراد «ابو عبیده ثقفی» پدر «مختار ثقفی» است. زمانی که او با پیغمبر اکرم دیدار کرد، «مختار» هم در داخل این وفد بوده است.
بنا به رأی آقای «ابن حجر» و تمامی محدثین و غالب فقهای اهل سنت، «مختار» که افراد این همه در مورد او سروصدا و داد و بیداد راه انداختند، جزو اصحاب پیغمبر اکرم بوده است!!
آنها در مورد «مختار» میگویند: "مختار فاسد و فاسق بوده است و ادعای نبوت میکرده است." به دلیل اینکه «مختار» به هر نیتی که داشت دودمان بنی امیه و قاتلین سیدالشهدا (علیه السلام) را به درک واصل کرد، در مورد او چنین حرفی میزنند.
حالا ما با نیت «مختار» کاری نداریم، اما عمل خارجی این افراد مورد تأیید ائمه طاهرین (علیهم السلام) بوده است. قطعاً این عمل خارجی ایشان مایه نجات ایشان خواهد شد.
هرگونه جشن میلاد گرفتن برای پیغمبر؛ بدعت و شرک است!!
شما ببینید در خود کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» در رابطه با «ابولهب» چه مطالبی بیان شده است. ایام، ایام میلاد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) است و عمدتاً وهابیت فتوا دادهاند بر اینکه هرگونه تولد و میلاد گرفتن بدعت و شرک است!!
واقعاً آدم حیران میشود که این افراد چکار میکنند. «ابن تیمیه» در کتابی تحت عنوان «اقتضاء صراط المستقیم لمخالفة أصحاب الجحیم» میگوید:
«أن اتخاذ هذا الیوم عیدًا محدث لا أصل له، فلم یکن فی السلف لا من أهل البیت ولا من غیرهم-من اتخذ ذلک الیوم عیدًا»
اتخاذ این روز به عنوان عید اصلاً هیچ ریشه دینی ندارد و هیچکدام از سلف و اهلبیت و دیگران میلاد پیغمبر اکرم را جشن نگرفتند.
اقتضاء الصراط المستقیم لمخالفة أصحاب الجحیم، المؤلف: تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم ابن تیمیة الحرانی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: ناصر عبد الکریم العقل، الناشر: دار عالم الکتب، بیروت، لبنان، الطبعة: السابعة، 1419 هـ - 1999 م، ج 2، ص 123
او میگوید: جشن میلاد یا از نصاری باقی مانده است و یا بعضی افراد به خاطر محبت پیغمبر اکرم این روز را جشن میگیرند. خدا به خاطر محبت به این افراد پاداش میدهد، اما به خاطر بدعت پاداش نمیدهد!
همچنین «بن باز» مفتی اعظم سابق عربستان میگوید:
«لا يجوز الاحتفال بمولد الرسول صلى الله عليه وسلم ولا غيره؛ لأن ذلك من البدع المحدثة في الدين»
برگزاری جشن میلاد پیغمبر و دیگران جایز نیست زیرا این از بدعت هایی است که در دین ایجاد شده است.
فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء ج3 ص 18 فتوای شماره 2747
این افراد تصور میکنند مسلمان همین چند وهابی پلیدی هستند که در عربستان دور هم جمع شدند. شما ببینید در سراسر استانهای سنینشین کشور ما جشن میلاد رسول گرامی اسلام چندین برابر باشکوهتر از جشن میلاد 17 ربیع ما شیعیان است.
ما همین دیشب مراسم مسجد جامع سنندج را چندین بار در «شبکه جهانی ولایت» به صورت زنده پخش کردیم. مسجد جامع سنندج سه برابر مسجد اعظم ما؛ بلکه بزرگتر از آن است. این مسجد مملو از جمعیت بود و طبقه دوم و سوم هم مملو از جمعیت بودند.
این جمعیت دیشب مشغول مولودی خوانی و طبلزنی بودند. این افراد مراسم رقص و پایکوبی هم دارند و این مسئله را خلاف شرع هم نمیدانند. استان گلستان هم به همین صورت مراسم برگزار میکنند.
شاید ما امشب مراسمهای استان بوشهر و بندر عباس و دیگر مناطق را پخش کنیم. ما حدود دوازده اکیپ به استانهای سنی نشین فرستادیم تا به کوری چشم وهابیت، ایام جشن میلاد رسول گرامی اسلام توسط اهل سنت را به صورت زنده از «شبکه جهانی ولایت» پخش کنیم.
«بن باز» معتقد است که مسلمانان چنین کاری نمیکنند؛ کاش میگفت وهابیت چنین کاری نمیکنند!! سپس میگوید:
«لأن ذلک من البدع المحدثة فی الدین»
سپس میگوید:
«لأن الرسول لم یفعله ولا خلفاؤه الراشدون»
پیغمبر اکرم جشن میلاد نگرفتند و خلفای راشدین هم جشن میلاد نگرفتند، بنابراین این عمل بدعت است.
رسالة فی حکم السحر والکهانة مع بعض الفتاوی المهمة، المؤلف: عبد العزیز بن عبد الله بن باز (المتوفی: 1420 هـ)، ج 1، ص 35، باب حکم الاحتفال بالموالد النبویة وغیرها
خلفای راشدین سوار هواپیما نمیشدند، شما غلط میکنید سوار هواپیما میشوید! خلفای راشدین و پیغمبر اکرم برای خطبههای نماز جمعه از بلندگو استفاده نمیکردند، شما چرا از بلندگو استفاده میکنید؟! آنها برای رفتن به حج از ماشین استفاده نمیکردند!!
آیا قرار است که شما ملت اسلامی را به آن زمان برگردانید؟! در این صورت باید بسیاری از قضایا را به هم بزنید. آیا خلفای راشدین با یهود هم پیمان بودند که شما الآن با اسرائیل پیمان دوستی بستید؟!
آیا خلفای راشدین توپ و تانک و مسلسل و هواپیمای جنگی داشتند که شما دارید؟! باید شما بگوئید تمام این موارد بدعت است!
البته این افراد روز ملی عربستان را جشن میگیرند ولی آن بدعت نیست!! آغاز سال تحصیلی را جشن میگیرند که آن بدعت نیست!! میلاد «محمد بن عبدالوهاب» را جشن میگیرند و هیچ اشکالی ندارد!! سال آغاز حکومت اموی وهابی را جشن میگیرند. تمام این موارد اصلاً و ابداً بدعت نیست؛ اما اگر کسی برای پیغمبر اکرم جشن میلاد بگیرد، ادعا میکنند که پیغمبر اکرم چنین کاری نکرده است پس بدعت است!
پیغمبر اکرم در مدینه آمدند و حکومت اسلامی را تأسیس کردند؛ آیا برای تأسیس حکومت اسلامی جشن گرفتند که شما برای تأسیس حکومت نحس آل سعود جشن میگیرید؟! پیغمبر اکرم و خلفای راشدین روز ملی داشتند که شما دارید؟!
همچنین این افراد هفتهای به نام هفته «محمد بن عبدالوهاب» دارند که ما کاری با این مسائل نداریم.
مشاهده کنید در کتاب «صحیح مسلم» وارد شده است که از رسول گرامی اسلام سؤال میکنند ما میتوانیم در روز دوشنبه روزه بگیریم؟ حضرت میفرمایند:
«ذَاک یوْمٌ وُلِدْتُ فیه»
این روز میلاد من است.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 2، ص 819، ح 1162
در حقیقت این امر نیست، بلکه یک تقریر فوق امر است. همانند این است که یک زمانی بگویید: «یا ولدی صل»؛ یا بگوید: «ولدی یصلی»!! یعنی مسئله را مفروقٌ عنه میگیرد. اگر بچه نماز هم نمیخواند، با این تعبیر پدر، دیگر نماز را ترک نمیکند.
داستان عجیبی از رفاه ابولهب در جهنم!
مهمتر از همه اینها دقت کنید در رابطه با «ابولهب» چه روایتی بیان شده است. شک و شبههای نیست که در مورد «ابولهب» آیه نازل شده است:
(تَبَّتْ یدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَب)
بریده باد دو دست ابی لهب (مرگ بر او باد)،
سوره مسد (111): آیه 1
زمانی که «عبدالله» در سفر از دنیا رفت، برای قریش خیلی دردآور بود که مثلاً همسر زنی که حامله است از دنیا میرود. زمانی که این فرزند به دنیا میآید، سایه پدر بالای سرش نیست.
وارد شده است زمانی که به «ابولهب» گفتند حضرت آمنه (سلام الله علیها) فرزندی به دنیا آورده است، از میلاد پیغمبر اکرم خوشحال شد. کنیزی داشت به نام «ثویبه» که همان «أم سلمه» خودمان است، که او را آزاد کرد و فرستاد تا دایه پیغمبر اکرم باشد.
در کتاب «صحیح بخاری» وارد شده است که «ابولهب» را در خواب دیدند و از او پرسیدند: وضع تو در آن جهان به چه صورت است؟!
او جواب داد: من در آتش جهنم هستم، اما شبهای دوشنبه خداوند عالم به خاطر اینکه در میلاد پیغمبر اکرم خوشحال شدم و کنیزم را آزاد کردم، برای من در آتش جهنم یک رفاهی قائل میشوند و شبهای دوشنبه به من در جهنم آب خنکی میدهند!!
در کتاب «المواهب اللدنیة» اثر آقای «قسطلانی» وارد شده است:
«وقد رؤی أبو لهب بعد موته فی النوم فقیل له ما حالک؟ فقال: فی النار، إلا أنه خفف عنی کل لیلة اثنین، وأمص من بین أصبعی هاتین ماء»
در خواب ابولهب را دیدند و از او پرسیدند حالت چطور است؟ او گفت: من در آتش هستم، اما در روزهای دوشنبه خداوند عالم از سر انگشتان من آب جاری میکند و آب خنک میخورم.
«ذلک بإعتاقی لثویبة عندما بشرتنی بولادة النبی صلی الله علیه وسلم»
این به خاطر این است که من ثویبه را به خاطر بشارت دادن به ولایت نبی آزاد کردم.
رسول گرامی اسلام دوشنبه به دنیا آمدند، دوشنبه مبعوث شدند و دوشنبه هم از دنیا رفتند. سپس از «ابن جزری» نقل میکند که خیلی جالب است؛ او میگوید:
«فإذا کان هذا أبو لهب الکافر، الذی نزل القرآن بذمه»
وقتی ابولهب کافری که قرآن کریم در مذمت او نازل شده است،
«جوزی فی النار بفرحه لیلة مولد النبی- صلی الله علیه وسلم- به»
در آتش جهنم خداوند عالم به جهت خوشحالی از ولادت حضرت محمد برای او رفاه قائل میشود،
«فما حال المسلم الموحد من أمته- علیه السّلام- الذی یسر بمولده، ویبذل ما تصل إلیه قدرته فی محبته صلی الله علیه وسلم»
با مسلمان موحدی که شب میلاد پیغمبر اکرم شادمان است و در راه محبت پیغمبر هزینه میکند چکار خواهد کرد؟!
بنابراین به دوستان و نزدیکان توصیه میکنم در شب میلاد رسول گرامی اسلام یا هفته میلاد پیغمبر اکرم برای خانواده خودشان، رفاه ویژهای قائل شوند و به آنها بگویند در ایام میلاد پیغمبر اکرم این کار را انجام دادهام؛ این اقدام از ذهن فرزند این خانواده پاک نمیشود.
سپس میگوید:
«لعمری إنما یکون جزاؤه من الله الکریم أن یدخله بفضله العمیم جنات النعیم»
قسم به جان خودم خداوند کریم با فضل عمیمش او را وارد جنات نعیم خواهد کرد.
المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة، المؤلف: أحمد بن محمد بن أبی بکر القسطلانی، (المتوفی: 923 هـ)، الناشر: المکتبة التوفیقیة، القاهرة- مصر، ج 1، ص 89، باب ذکر رضاعه
این تعابیر، تعابیر کمی نیست. امروزه مشاهده میکنیم که وهابیت پلید مطالبی را مطرح میکنند که واقعاً انسان حیران میشود.
در کتاب «السیرة الحلبیة» اثر «حلبی» تعبیر زیبایی از «ابن جوزی» وارد شده است که اجازه بدهید آن را هم خدمت آقایان بیاورم.
«من خواصه أنه أمان فی ذلک العام»
از ویژگی شب میلاد پیغمبر این است که هرکسی در شب میلاد پیغمبر اکرم شرکت کند، از قضا و قدر بد در طول یک سال بیمه است.
به عبارت دیگر شخص با شرکت در جشن میلاد پیغمبر اکرم خود را تا یک سال از حوادث بد بیمه میکند؛
«وبشری عاجلة بنیل البغیة والمرام»
نه تنها بیمه است، بلکه بشارتی برای قضای حوائج اوست.
السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، علی بن برهان الدین الحلبی، سنة الوفاة 1044، الناشر دار المعرفة، سنة النشر 1400، مکان النشر بیروت، ج 1، ص 137، باب الأبیات
شاید بیش از 50 تن از شخصیتهای برجسته اهل سنت مسئله «احتفال بمولد النبی» را در کتب خودشان به طور مفصل مطرح کردند، تجلیل کردند و افراد را به شرکت و اطعام و صدقات و شیرینی و مولودی خوانی تشویق کردهاند.
ولی متأسفانه وهابیت پلید و فرزندان شوم بنی امیه، امروزه به بهانههای مختلف قداست شکنی میکنند. اگر بگویند که شما چرا 13 رجب و نیمه شعبان را جشن میگیرید، میگوییم: این افراد با شیعه سر ناسازگاری دارند؛ اما میلاد النبی دیگر یک مسئله عام میان مسلمین است.
من ندیدم یک عالم اهل سنتی که در حوزه فقهی یا اصولی حرفی برای زدن داشته باشد، بیاید و بگوید میلاد النبی بدعت است!!
البته کسانی هم که از میلاد پیغمبر اکرم تعبیر به بدعت کردهاند، معتقدند که میلاد النبی بدعتٌ حسنه است؛ همانطوری که معتقدند «تراویح» بدعت حسنه است!! این افراد معتقدند که جشن میلاد پیغمبر بدعت حسنه است و کسی که در این بدعت شرکت کند، خداوند عالم به او پاداش خواهد داد.
شما ببینید زمانی که رسول گرامی اسلام به مدینه هجرت میکنند، تمام صحابه جشن میگیرند و اظهار سرور و شادمانی میکنند.
مهمتر از همه، بنی اسرائیل به حضرت عیسی میگوید: از خداوند بخواه برای ما مائدهای از آسمان بفرستد. خداوند عالم از این درخواست آنان به عید تعبیر میکند.
آیا نستجیر بالله ولادت رسول گرامی اسلام و بعثت رسول گرامی اسلام از یک مائده آسمانی که بنی اسرائیل درخواست میکنند، کمتر است؟!
اضافه بر اینکه رسول گرامی اسلام مردم را تشویق به روزه گرفتن در روز دوشنبه میکنند و میفرمایند: در این روز، روزه خوشحالی بگیرید؛ زیرا روز میلاد من است. مشخص است که این مسئله در میان صحابه سنت بوده است و صحابه به این مسئله عمل میکردند. صحابه روز دوشنبه را به خاطر اظهار شادمانی جهت میلاد رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) روزه میگرفتند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته