نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
علم لدنی ائمه اطهار علیهم السلام
کد مطلب: 15491 تاریخ انتشار: 25 خرداد 1402 - 15:31 تعداد بازدید: 735
خارج فقه الحکومه » فقه
علم لدنی ائمه اطهار علیهم السلام

(جلسه پنجاه و ششم - 03 11 1401)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه پنجاه و ششم - 03 11 1401)

موضوع:  علم لدنی ائمه اطهار علیهم السلام  

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش

تفاوت بین تفویض و توکّل در چیست؟

پاسخ

..تفویض در حقیقت یک آرامشی است بعد از توکل برای انسان ایجاد می شود. خدایا دیگر همه چیز را به خودت واگذار کردم و به خودت خاطر جمع هستم یعنی عبارتٌ اُخرایش این می شود. خدایا به تو واگذار کردم و به تو اعتماد دارم . تقریبا هردو یک چیز است.

کتاب معراج السعاده مرحوم نراقی را ملاحظه کنید انتشارات هجرت چاپ کرده و پاورقی آن از بنده است. آن جا ایشان تمام تفاوت های بین توکل و تفویض را مطرح کرده است.

و همچنین مرحوم پهلوانی در کتاب ثمرات حیات چند جا در مورد توکل و تفویض بحث کرده است.

پرسش

برای حضور قلب در نماز چه کنیم؟

پاسخ

یکی از نکاتی که ما از آن غافل هستیم بحث حضور قلب در نماز است. به تعبیر حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) می فرماید روح عبادت حضور قلب است، حضور قلب که نباشد نماز روح ندارد اسکلت است.

نمازی که با حضور قلب است:

(إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ)

نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمی‌دارد.

سوره عنکبوت (29): آیه 45

«الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج3، ص265، بَابُ فَضْلِ الصَّلَاة، ح6

«الصَّلَاةُ مِعْرَاجُ المُؤْمِنِ»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج79، ص303

تمام این ها در حضور قلب است.

مرحوم آقا جواد ملکی سه کتاب دارد لقاء الله، المراقبات و اسرار الصلاة. شهید ثانی هم کتابی به نام آداب الصلاة دارد، امام هم سه تا کتاب اسرار الصلاة، سرّ الصلاة و آداب الصلاة دارد.

ایشان می گوید: مرحله اول در حضور قلب این است که انسان توجه به معانی الفاظ داشته باشد، ما می گوییم بسم الله الرحمن الرحیم یعنی تمام عالم اسم الله است. من خودم، وجودم، فکرم همه اسم الله است.

الحمدلله پس اگر همه اسم الله است کل الحمد هم مال او است حمد برای غیر او جایز نیست.

مالک یوم الدین؛ هرچه من دارم و تمام هستی ملک طلق خدای عالم است حالا به قول بعضی عرفا مالک یوم الدین که آمده چون در قیامت دیگر مالکیت حق برای همه روشن می شود.

«قُلْ لِمَنِ الْمُلْک‏»

کسی نمی تواند جواب بدهد

ولی چون در دنیا غفلت است مالکیت حق برای عبد خیلی محرز نیست خودش را مالک می داند مالک خانه، مالک ماشین و ... دائما پرده های غفلت روی هم آمده لذا کلمه یوم الدین آمده است.

و گرنه خدا در هر شیئی مالک است. من باید احساس کنم که ملک او هستم خودم، وجودم روحم، حرکاتم هرچه دارم از مادی و معنوی همه ملک طلق او است. اگر یک لحظه اراده کند من نیستم هیچ هستم.

به تعبیر مرحوم آقای شاه آبادی عین ربط به حق هستیم همان طوری که صور ذهنی ما عین ربط به ما است ما مثلا صورت پدرمان را در ذهن مان می آوریم مثلا حرم امام رضا را می آوریم این صور ذهنی ما مخلوق ما است عین حضور ما هست و عین ربط به ما است.

یعنی یک لحظه اگر ما از این حضور ذهنی غفلت کنیم دیگر حضور ذهنی وجود ندارد یکی از معانی: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏» همین است.

«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏»

مصباح الشریعة؛ نویسنده: منسوب به جعفربن محمد امام ششم (علیه السلام)، ناشر: اعلمی، محقق/ مصحح: ندارد، ص13، الباب الخامس فی العلم

این حالت می آید. (الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ)؛ هر چیزی که در عالم بسط وجود است رحمن، رحیم بسط کمال وجود است مال او است.

(اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ)؛ که معنایش به تعبیر حضرت امام این است که خدایا ما را به آن صراط لقاء الله برسان. به جایی که:

«إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِک‏»

إقبال الأعمال (ط - القدیمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الکتب الإسلامیه، ج2، ص687

این از فرازهای مناجات شعبانیه است. (غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ)؛ این هم هست که خدایا ما را جزء غضب شده ها و گمراهان قرار نده.

یکی از راههای حضور قلب توجه به معانی الفاظ است ما می گوییم معانی الفاظ را در نظر بگیریم همان طوری که ما یک نامه ای را برای آقایی می خوانیم توجه به الفاظ هم داریم.

یا یک تعبیری امام (رضوان الله تعالی علیه) دارد می گوید شما یک متن عربی به بچه می دهید می گویید این را پیش سلطان یا فلان آیت الله بخوان، این بچه اصلا از معانی الفاظ خبر ندارد ولی همین قدر می داند که دارد این آقا را مدح می کند.

انسان ولو معانی الفاظ را هم نمی تواند در نظر بگیرد همین اندازه که احساس کند که این الفاظ مدح خدای عالم است خوب است.

ظاهرا از مرحوم میرزا جواد اقای ملکی نقل شده که یکی از راههای حضور قلب در نماز، این است که قبل از به زبان آوردن بسم الله الرحمن الرحیم ابتدا در دل تان معنای بسم الله را بگویید

ما زبانمان عربی نیست الفاظ را می گوییم این الفاظ را در ذهن مان به زبان فارسی ترجمه می کنیم بعد این را در نماز اجرا می کنیم این خودش یکی از مشکلات حضور قلب است.

ابتدا در دل تان معنای بسم الله اول بگویید به نام حق هرچه است مال او است. الحمدلله تمام حمدها مال تو است بعد الفاظ را بگویید.

(اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ)؛ می گویید اول معنای (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ) را به قلب تان بیاورید بعد زبان بشود تکرار آن چه که از قلب گذراندید. «سبحان ربی العظیم و بحمده» اول ما معنایش را در دل مان بگوییم «سبحان ربی العظیم و بحمده»؛ بعد همین را به زبان بیاوریم این خودش یکی از عواملی است که حضور قلب در نماز را ایجاد می کند.

کسی که می خواهد خطاط شود، سه سال، چهار سال، پنج سال زیر نظر یک استاد خطاطی می کند تا خوش نویس می شود. نماز هم تمرین می خواهد تا این تمرین ها نباشد حضور قلب برای ما حاصل نمی شود چون ما بیست و چهار ساعته با عوامل مادی سر و کار داریم. توجهات مان به همین عوامل زندگی مان است. سر نماز می ایستیم باز هم عوامل مادی ما را رها نمی کند.

از اقای مصباح سوال می کنند آقا چه کار کنیم این خطورات را از ذهن مان دور کنیم؟ ایشان می گوید والله من غیر از ذکر یا صاحب الزمان چیزی دیگری بلد نیستم که شبانه روز تکان می خوریم بگوییم یا صاحب الزمان می نشینیم بگوییم یا صاحب الزمان، می آییم درس گوش می دهیم، درس می دهیم، مباحثه می کنیم یا صاحب الزمان بگوییم

چون:

«بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء»

زاد المعاد- مفتاح الجنان‏؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏ (تاریخ وفات مؤلف: 1110 ق‏)، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدین‏، ناشر: موسسة الأعلمی للمطبوعات‏، بیروت‏ 1423 ق، ص423‏

آن حضرت واسطه ی همه فیوضات است.

«فَمَا شَیْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَیْهِ السَّبِیل‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج99، ص93

اگر ما نمازمان را درست و همراه با حضور قلب بخوانیم به نوعی با حضرت ولی عصر سنخیت پیدا کرده ایم این هم یکی از راههای رسیدن به تشرف است تا ما سنخیت با حضرت پیدا نکنیم، تشرف برای ما حاصل نخواهد شد. حالا یا تشرف روحی یا تشرف مثالی و یا تشرف جسمانی هرکدام این ها فرق می کند.

تشرف روحی یکی از اولیا که نمی خواهم نام ببرم می گوید من هر روز یک گوشه ای می نشینم و به حضرت خطاب می کنم احساس می کنم مقابل حضرت نشسته ام و حضرت صدای من را می شنود و سلام من را جواب می دهد ...  آقا جان من می خواهم فلان جا بروم و فلان کار را بکنم و فلان چیز احتیاج دارم و فلان مشکل را دارم و... ایشان می گفت: هر وقت این طور احساس می کنم و این نوع ارتباط روحی با حضرت برقرار می کنم، خیلی از مشکلاتم حل می شود. این خیلی ساده است و هزینه هم ندارد.

نوع دیگر ، تشرف مثالی است که برای خیلی از اولیاء الله اتفاق افتاده است ولی تشرف جسمی دیگر برای اوحدی از اولیاء الله افتاده است خیلی از افرادی هم که دم از تشرف می زنند این ها در تشرفات مثالی است و تصور می کنند که تشرف، تشرف جسمانی است.

به هر حال ، وقتی ما نمازمان را درست کردیم این خودش پله اولی است که قسمت های بعد را هم ما می توانیم درست کنیم ولی مادامی که در نمازمان گیر کردیم و نماز را نتوانستیم با حضور قلب بخوانیم در مسائل دیگرمان هم با مشکل مواجه می شویم.

این ها تمرین می خواهد، تصمیم می خواهد، جدیت می خواهد.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. بحث ما در پاسخ به این شبهه بود که امام صادق (سلام الله علیه) نمی دانست امام بعد از خودش چه کسی است؟ تصور می کرد که اسماعیل است. این بحث را ما مفصل مطرح کردیم و رسیدیم به بخشی که اسماعیل دارد به پدر بزرگوارش اعتراض می کند.

این ها واقعا خیلی سخت است حتی برای من نقلش هم خیلی سخت بود تصورش هم برای آدم سخت است که فرزند انسان آن هم به امام معصوم حجت خدا این طور بی ادبانه و آن هم جلوی مردم و دیگران حرف بزند.

با این روایات متعددی که ما داریم چهار تا روشنفکر نما و این ها بیایند رسما در محیط دانشگاهی و در محیط حوزوی و در فضای مجازی اعلام کنند که ائمه از امام بعدی خبر نداشتند! امام صادق نمی دانست که امام بعد از خودش اقا موسی ابن جعفر (سلام الله علیه) است یا پسرشان اسماعیل است!

من دلم به حال این ها می سوزد که فردای قیامت چه جوابی دارند؟ عرض کردم نزدیک هشتاد و پنج روایت است که امام صادق علیه السلام به امامت امام کاظم علیه السلام تصریح می فرمایند.

یکی از این روایت ها که سندا هم صحیح است قرب الاسناد حمیری دارد این روایت در قرب الاسناد نزدیک ده – دوازده صفحه است من فقط آن قسمتی که مربوط به بحث می شود را عرض می کنم.

«الْحَسَنُ بْنُ ظَرِیفٍ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الرِّضَا، عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ.»

حسن ابن ظریف است از معمر از امام رضا از آقا موسی ابن جعفر، خود اقا موسی ابن جعفر می فرماید:

«کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ ذَاتَ یَوْمٍ- وَ أَنَا طِفْلٌ خُمَاسِیٌّ- إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ فَقَالُوا»

  من پنج سال داشتم و نزد پدرم بودم تعدادی از یهود آمدند و به پدرم گفتند:

«قَالَ: أَنْتَ ابْنُ مُحَمَّدٍ نَبِیِّ هَذِهِ الْأُمَّةِ، وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ؟ قَالَ لَهُمْ: نَعَمْ. قَالُوا: إِنَّا نَجِدُ فِی التَّوْرَاةِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى آتَى إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ السَّلَامُ وَ وُلْدَهُ الْکِتَابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ، وَ جَعَلَ لَهُمُ الْمُلْکَ وَ الْإِمَامَةَ، وَ هَکَذَا وَجَدْنَا ذُرِّیَّةَ الْأَنْبِیَاءِ لَا تَتَعَدَّاهُمُ النُّبُوَّةُ وَ الْخِلَافَةُ وَ الْوَصِیَّةُ، فَمَا بَالُکُمْ قَدْ تَعَدَّاکُمْ ذَلِکَ وَ ثَبَتَ فِی غَیْرِکُمْ وَ نَلْقَاکُمْ مُسْتَضْعَفِینَ مَقْهُورِینَ لَا تُرْقَبُ فِیکُمْ ذِمَّةُ نَبِیِّکُمْ؟!»

ما پیامبران گذشته را دیدیدم که خدای عالم به این ها امامت داده، نبوت داده ذریه این ها پا به جای پدران شان گذاشتند ولی ما می بینیم که حق شما را ضایع کردند و آن احترام پیغمبر در حق شما رعایت نشده است.

«فَدَمَعَتْ عَیْنَا أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامَ، ثُمَّ قَالَ: نَعَمْ لَمْ تَزَلْ أُمَنَاءُ اللَّهِ مُضْطَهَدَةً مَقْهُورَةً مَقْتُولَةً بِغَیْرِ حَقٍّ، وَ الظَّلَمَةُ غَالِبَةٌ، وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ الشَّکُورُ.»

تا این ها گفتند:

 «فَإِنَّ الْأَنْبِیَاءَ وَ أَوْلَادَهُمْ عَلِمُوا مِنْ غَیْرِ تَعْلِیمِ»

آقای صفری فروشانی یک حرف باطلی دارد می گوید ائمه (علیهم السلام) خودشان مکتب می رفتند! علی ابن ابی طالب مکتب خانه می رفته است! جابر سراغ امام باقر آمد، امام باقر کجا بود؟ مکتب خانه رفته بود در آن جا درس بخواند!

من نمی دانم این ها دنبال چه هستند؟

پرسش:

این حرف ها از شیعه نیست.

پاسخ:

بله این حرف اهل سنت است بنده ندیدم یک نفر از علمای شیعه ادعا کند و این حرف را بزند.

اگر کسی می گفت: ائمه می رفتند نزد عطا، ابو حنیفه، مالک و حسن بصری درس می خواندند شیعه ها کفرش را ثابت می کردند.

پرسش:

قبلا که طلبه های خارجی را می آوردند آن ها که سنی بودند روی تشیع شان کار می شد الان این جریان های نفوذی امثال صفری و این ها به هیچ عنوان نمی گذارند طلبه های سنی به سمت تشیع بیایند می گویند نه شما در همان مذهب خودتان بمانید.

پاسخ:

آن ها را کار نداریم آن ها همه شان در مدرسه حجتیه هستند در مجتمع امام خمینی همه بچه شیعه هستند من دیروز خدمت برخی اقایان گفتم، حدود ده – دوازده نفر از اساتید آن جا، پیش من آمدند گفتند ما شاهدیم طلبه از آفریقا و از فلان جا شیعه می آید توسط این آقا (صفری فروشانی) سنی بر می گردد. الان ما نمونه هایی از این ها داریم در لندن تفکرات سنی گری را تبلیغ می کند در هند رفته آن جا حافظ قرآن هم هست از تربیت شدگان همین آقا است دارد در فضای مجازی همان تفکرات وهابیت را تبلیغ می کند که زیارت قبور شرک است! توسل شرک است! تعدادی از طلبه ها چند بار نزد من آمدند که این آقا این کار را دارد می کند. تعدادی از جوان های تحصیل کرده را هم به خودش جذب کرده است نتیجه اش این شده است.

ما وظیفه مان این بود که بگوییم، ما چوب و چماق و فلک نداریم وظیفه ما این بود که این مطالب را منعکس کنیم .

نمی دانیم قضیه چه است. البته اقای دکتر رفیعی گفت پیگیری های شما باعث شد ایشان حواسش جمع شده دیگر از این حرف ها نمی زند و خیلی ترسیده است چون باور نمی کرد. گفتم ایشان دو مرتبه آمده به شما گفته من با فلانی می خواهم مناظره کنم چرا الان از حرف خود برگشته و پشیمان شده است؟

چون فهمیده ما تمام نقاظ ضعف ایشان را به دست آوردیم ترسیده چرا نمی آید؟ گفت ما هرچه می گوییم ایشان زیر بار نمی رود. گفتم اقای دکتر عباسی اجبار کند بیاید، گفت در جلسه پنج – شش نفره باشد گفتم جلسه پنج – شش نفره به درد نمی خورد.

ایشان دارد در فضای مجازی با پانصد – شش صد تا مخاطب حرف باطل خودش را خلاف عقیده شیعه بیان می کند یا در شبکه چهار شب هشتم محرم برای انبوهی از بیننده ها حرف های باطل خلاف عقائد شیعه را بیان کرد، برای حضرت مسلم آبرویی باقی نگذاشت... یعنی اگر یک وهابی می آمد در رابطه با حضرت مسلم و توابین می خواست حرف بزند بدتر از این حرف نمی زد! ایشان در رسانه ملی این حرف ها را زد. حالا برای مناظره و بطلان حرف های ایشان فقط جمع 5-6 نفره تشکیل شود؟!

من گفتم ایشان اگر حاضر به مناظره نشود ما پنج شنبه ها در فیضیه مثل سابق، جلسه پاسخ به شبهات می گذاریم و اعلامیه هم می نویسیم و در همه جا اعلام می کنیم. عنوانش را می گذاریم: "پاسخ به شبهات انحرافی اقای فلانی" ببینیم خوب می شود یا نه.

گفت اگر این طوری بشود دیگر آبرو برای فلان جا باقی نمی ماند گفتم ما چوب و فلک که نداریم ما خودمان هستیم و یک تکلیفی داریم . ما الان بیست و پنج سال – سی سال است با وهابی ها داریم مبارزه می کنیم و آن ها هم هرچه توانستند به ما فحش دادند، توهین کردند اما هرچه بیشتر به ما فحش می دهند و توهین می کنند متوجه می شویم که الحمدلله حرف ما تأثیر گذار است. این ها که عددی نیستند که ما بخواهیم از این ها باکی داشته باشیم. خدا یک جو آبرویی به ما داده کف دست مان در دفاع از اهل بیت گذاشتیم.

در هر صورت...

«فَإِنَّ الْأَنْبِیَاءَ وَ أَوْلَادَهُمْ عَلِمُوا مِنْ غَیْرِ تَعْلِیمِ»

یهودی ها دارند این را می گویند.

 «وَ أُوتُوا الْعِلْمَ تَلْقِیناً، وَ کَذَلِکَ یَنْبَغِی لِأَئِمَّتِهِمْ وَ خُلَفَائِهِمْ وَ أَوْصِیَائِهِمْ، فَهَلْ أُوتِیتُمْ ذَلِکَ؟»

... آیا شما هم این طوری هستید؟

«فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: ادْنُ یَا مُوسَى.»

به آقا موسی ابن جعفر فرمود که نزدیک بیا

دیگر این جا ناقل خود اقا موسی ابن جعفر است.

 «فَدَنَوْتُ فَمَسَحَ یَدَهُ عَلَى صَدْرِی»

آمدم حضرت با دست شان به سینه من دست کشیدند

بعد دعا کردند:

 «اللَّهُمَّ أَیِّدْهُ بِنَصْرِکَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ»

بعد به این یهودی ها فرمود:

 «سَلُوهُ عَمَّا بَدَا لَکُمْ.»

هرچه می خواهید سوال کنید.

«قَالُوا: وَ کَیْفَ نَسْأَلُ طِفْلًا لَا یَفْقَهُ؟»

یک بچه ای که هنوز سواد ندارد از ایشان چطوری سوال کنیم؟

«قُلْتُ: سَلُونِی تَفَقُّهاً وَ دَعُوا الْعَنَتَ.»

این لج بازی را کنار بگذارید هرچه دلتان می خواهد از من سوال کنید.

«قَالُوا: أَخْبِرْنَا عَنِ الْآیَاتِ التِّسْعِ الَّتِی أُوتِیَهَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ.»

آن نه تا معجزه و نشانه هایی که خدای عالم به حضرت موسی داده است برای ما بیان کن.

«قُلْتُ: الْعَصَا، وَ إِخْرَاجُهُ یَدَهُ مِنْ جَیْبِهِ بَیْضَاءَ، وَ الْجَرَادُ، وَ الْقُمَّلُ، وَ الضَّفَادِعُ، وَ الدَّمُ، وَ رَفْعُ الطُّورِ، وَ الْمَنُّ وَ السَّلْوَى آیَةً وَاحِدَةً، وَ فَلْقُ الْبَحْرِ.»

عصا، ید بیضاء، جراد، قمل، ضفادع، دم، رفع طور، من و سلوا آیه واحد و فلق البحر را گفتم.

«قَالُوا: صَدَقْتَ»

در این جا هفت – هشت صفحه مرحوم حمیری مکالمه امام کاظم با یهودی ها را مطرح کرده بعد از این دارد:

 «فَقَالُوا: نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، وَ أَنَّکُمُ الْأَئِمَّةُ الْقَادَةُ وَ الْحُجَجُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ.»

بعد:

«فَوَثَبَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فَقَبَّلَ بَیْنَ عَیْنَیَّ ثُمَّ قَالَ»

پدرم امام صادق بلافاصله بین دو چشمان من را بویسید فرمود:

«أَنْتَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِی»

بعد می گوید:

 «فَلِهَذَا قَالَتِ الْوَاقِفَةُ، إِنَّهُ حَیٌّ وَ إِنَّهُ الْقَائِمُ»

این عبارت، عبارت خود حمیری است عبارت امام نیست. واقفیه گفتند که آقا امام کاظم:

 «إِنَّهُ حَیٌّ وَ إِنَّهُ الْقَائِمُ ثُمَّ کَسَاهُمْ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ وَ وَهَبَ لَهُمْ وَ انْصَرَفُوا مُسْلِمِینَ»

قرب الإسناد (ط - الحدیثة)؛ حمیرى، عبد الله بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام‏، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام ص317 تا330

راویان این روایت هم عبدالله جعفر حمیری است که شیخ القمیین است. حسن ابن ظریف است که در رجال نجاشی ثقة خوانده شده. معمر ابن خلاد، مَعْمَرْ است -مُعَمَرْ نیست بعضی ها به اشتباه مُعَمَرْ- می گویند هم سنی ها مَعْمَرْ دارند هم ما داریم. معمر ابن خلاد هم ثقه است.

روایت از نظر سند هیچ اشکالی ندارد بلکه می شود گفت صحیحه اعلایی است. این مسئله ای است که کاملا واضح و روشن است.

پرسش:

قائم برای غیر از حضرت مهدی (علیه السلام) به کار رفته است؟

پاسخ:

بله شاید بیش از سی – سی و پنج روایت داریم حتی از رسول اکرم درباره حضرت علی نقل شده است:

 «الْقَائِمُ بَعْدِی‏ عَلَى ابْنِ أَبِی طَالِب‏»

«...هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِهِ وَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِیفَةُ فِی أُمَّتِهِ فَلَا یَزَالُ مُبْغَضاً مَحْسُوداً مَخْذُولًا وَ مِنْ حَقِّهِ مَمْنُوعاً لِأَحْقَادٍ فِی الْقُلُوبِ وَ ضَغَائِنَ فِی الصُّدُورِ لِعُلُوِّ مَرْتَبَتِهِ وَ عِظَمِ مَنْزِلَتِهِ وَ عِلْمِهِ وَ حِلْمِهِ وَ هُوَ وَارِثُ الْعِلْمِ وَ مُفَسِّرُهُ مَسْئُولٌ غَیْرُ سَائِلٍ عَالِمٌ غَیْرُ جَاهِلٍ کَرِیمٌ غَیْرُ لَئِیمٍ کَرَّارٌ غَیْرُ فَرَّارٍ- لَا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ یَقْبِضُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ شَهِیداً بِالسَّیْفِ مَقْتُولًا هُوَ یَتَوَلَّى قَبْضَ رُوحِهِ وَ یُدْفَنُ فِی الْمَوْضِعِ الْمَعْرُوفِ بِالْغَرِیِّ یَجْمَعُ اللَّهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّبِیِّ ثُمَّ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِهِ ابْنُهُ الْحَسَنُ سَیِّدُ الشَّبَابِ وَ زَیْنُ الْفِتْیَانِ یُقْتَلُ مَسْمُوماً یُدْفَنُ بِأَرْضِ طَیْبَةَ فِی الْمَوْضِعِ الْمَعْرُوفِ بِالْبَقِیعِ ثُمَّ یَکُونُ بَعْدَهُ الْحُسَیْنُ إِمَامُ عَدْلٍ یَضْرِبُ بِالسَّیْفِ وَ یَقْرِی الضَّیْفَ  یُقْتَلُ بِالسَّیْفِ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ فِی الْأَیَّامِ الزَّاکِیَاتِ یَقْتُلُهُ بَنُو الطَّوَامِثِ وَ الْبَغِیَّاتِ  یُدْفَنُ بِکَرْبَلَاءَ قَبْرُهُ لِلنَّاسِ نُورٌ وَ ضِیَاءٌ وَ عَلَمٌ ثُمَّ یَکُونُ الْقَائِمَ مِنْ بَعْدِهِ ابْنُهُ- عَلِیٌّ سَیِّدُ الْعَابِدِینَ وَ سِرَاجُ الْمُؤْمِنِینَ یَمُوتُ مَوْتا یُدْفَنُ فِی أَرْضِ طَیْبَةَ فِی الْمَوْضِعِ الْمَعْرُوفِ بِالْبَقِیعِ ثُمَّ یَکُونُ الْإِمَامَ الْقَائِمَ بَعْدَهُ الْمَحْمُودَ فِعَالُهُ مُحَمَّدٌ بَاقِرُ الْعِلْمِ وَ مَعْدِنُهُ وَ نَاشِرُهُ وَ مُفَسِّرُهُ یَمُوتُ مَوْتاً یُدْفَنُ بِالْبَقِیعِ مِنْ أَرْضِ طَیْبَةَ ثُمَّ یَکُونُ بَعْدَهُ الْإِمَامُ جَعْفَرٌ وَ هُوَ الصَّادِقُ بِالْحِکْمَةِ نَاطِقٌ مُظْهِرُ کُلِّ مُعْجِزَةٍ وَ سِرَاجُ الْأُمَّةِ یَمُوتُ مَوْتاً بِأَرْضِ طَیْبَةَ مَوْضِعُ قَبْرِهِ الْبَقِیعُ ثُمَّ الْإِمَامُ بَعْدَهُ الْمُخْتَلَفُ فِی دَفْنِهِ سَمِیُّ الْمُنَاجِی رَبَّهُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ یُقْتَلُ بِالسَّمِّ فِی مَحْبَسِهِ یُدْفَنُ فِی الْأَرْضِ الْمَعْرُوفَةِ بِالزَّوْرَاءِ ثُمَّ الْقَائِمُ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْإِمَامُ عَلِیٌّ الرِّضَا الْمُرْتَضَى لِدِینِ اللَّهِ إِمَامُ الْحَقِّ یُقْتَلُ بِالسَّمِّ فِی أَرْضِ الْعَجَمِ ثُمَّ الْقَائِمُ الْإِمَامُ بَعْدَهُ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ یَمُوتُ مَوْتاً یُدْفَنُ فِی الْأَرْضِ الْمَعْرُوفَةِ بِالزَّوْرَاءِ ثُمَّ الْقَائِمُ بَعْدَهُ ابْنُهُ عَلِیٌّ لِلَّهِ نَاصِرٌ وَ یَمُوتُ مَوْتاً وَ یُدْفَنُ فِی الْمَدِینَةِ الْمُحْدَثَةِ ثُمَّ الْقَائِمُ بَعْدَهُ الْحَسَنُ وَارِثُ عِلْمِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الْحِکْمَةِ یُسْتَنَارُ بِهِ مِنَ الظُّلْمِ یَمُوتُ مَوْتاً یُدْفَنُ فِی الْمَدِینَةِ الْمُحْدَثَةِ ثُمَّ الْمُنْتَظَرُ بَعْدَهُ اسْمُهُ اسْمُ النَّبِیِّ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ یَفْعَلُهُ وَ یَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یَجْتَنِبُهُ یَکْشِفُ اللَّهُ بِهِ الظُّلَمَ وَ یَجْلُو بِهِ الشَّکَّ وَ الْعَمَى یَرْعَى الذِّئْبُ فِی أَیَّامِهِ مَعَ الْغَنَمِ  وَ یَرْضَى عَنْهُ سَاکِنُ السَّمَاءِ وَ الطَّیْرُ فِی الْجَوِّ وَ الْحِیتَانُ فِی الْبِحَارِ یَا لَهُ مِنْ عَبْدٍ مَا أَکْرَمَهُ عَلَى اللَّهِ طُوبَى لِمَنْ أَطَاعَهُ وَ وَیْلٌ لِمَنْ عَصَاهُ طُوبَى لِمَنْ قَاتَلَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَتَلَ أَوْ قُتِلَ- أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج44، ص217 تا 219

این واژه «قائم» نسبت به تک تک ائمه بکار رفته است. در حقیقت «قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّه‏»، «قَائِمٌ بنشر دین الله» «قائم بدفاع عن دین الله» این جا معنای واژه قائم به آن معنای لغویش است.

این روایت دلیلی است بر اینکه علم امام کاظم علیه السلام الهی است. آقا امام کاظم (سلام الله علیه) 5 سالش است یهودی ها می آیند سوالاتی از حضرت می پرسند حضرت هم جواب می دهد امام کاظم در 5 سالگی کدام مکتب خانه رفته بود؟!

اجازه بدهید عبارت ایشان را بیاورم شما هم ببینید بد نیست. (آقای صفری فروشانی می گوید:) "یک نکته ای دیگر که ما آن را نادیده می گیریم این است که ما گزارش هایی داریم که امام ها مکتب می رفتند! مثلاً‌ این عبارت «اسلم علی وله ذؤابة» موهای فراوانی داشت، چون امام علی اواخر عمر مثل ما موهایش کم بود جلوی سرش مو نداشت «یختلف إلی الکُتّاب» کُتّاب یعنی مکتب، به مکتب رفت امام علی یکی از معدود افرادی بود که در زمان صدر اسلام می نوشت. کسی نگفته فرشته آمده به ایشان یاد داده یا درس می رفته"!!

 " یا شما شاید در منبرهای تان گفته باشید جابر ابن عبدالله انصاری وقتی می خواست امام باقر را پیدا کند امام باقر کجا بود؟ مدرسه می رفت کُتّاب در کُتّاب رفت امام باقر را پیدا کرد. کُتّاب یعنی مکتب"

 روایاتی را می آورد. ما روایات را تک به تک بررسی کردیم کلاً همه روایت ها ضعیف و جعلی است یا از اهل سنت است.

همان جا که می گوید:

«یَخْتَلِفُ إِلَى الْکُتَّاب‏»

 ذیلش آقا امام باقر می فرماید:

«وَ أَنَا قَاعِدٌ عِنْدَ أَبِی فَحَدَّثَنِی بِهَذَا الْحَدِیثِ بِعَیْنِه‏‏»

کتاب سلیم بن قیس، نویسنده: هلالى، سلیم بن قیس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئینى، محمد؛ ناشر: الهادى‏، ج‏2، ص 629

«یختَلِف إلی الکُتّاب» را از جابر نقل می کند و خودش هم می گوید من پیش پدرم نشسته بودم چطور این را شما دیدی ولی ادامه حدیث را ندیدی؟!

 ایشان می گوید هیچ کس نگفته که این ها علم غیب داشتند. در آداب الصلاة حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) آمده است: "به حسب روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) معادن وحی و تمام فرمایشات و علوم شان از وحی الهی و کشف محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم) است."

باز ایشان در کتاب چهل حدیث دو روایت از کافی می آورد می گوید "از حدیث دوم معلوم می شود که آن روح مجرد کامل از جبرئیل و میکائیل که اعظم قاطنین مقام قرب جبروت هستند اعظم است آری اولیائی که حق تعالی با دو دست قدرت جمال و جلال خود تخمیر طینت آن ها را کرده و در تجلی ذاتی اولی به جمیع اسماء و صفات و مقام احدیت جمع در مرآة کامل آن ها ظهور نموده و تعلیم حقایق اسماء و صفات در خلوتگاه غیب، هویت فرموده، آمال اهل معرفت از دامن کبریایی جلال و جمال آن ها کوتاه و پای معرفت اصحاب قلوب از نیل به وصول به اوج کمال آن در گل است و در حدیث نبوی هست «علیٌ ممسوس فی ذات الله»"

باز تعبیر دیگری که امام (رضوان الله تعالی علیه) دارد چند جا امام واژه علم لدنی را در اسرار الصلاة آورده است. سید ابن طاوس همچنین تعبیری دارد ولی عبارت امام (رضوان الله تعالی علیه) تعبیر خیلی خوب و اتو کشیده است.

"سروران ما (علیهم السلام) آن چه را در ارشاد خلق و اصلاح مخلوق بیان می فرمودند از سرچشمه علم کامل لدنی رسول الله است." اقای صفری! شما که می گویید هیچ کس نگفته که ائمه علم لدنی داشتند آیا بهتر از مرحوم امام، عالم تر و عارف تر از ایشان می خواهید؟! آقای صفری! چرا حرف های باطل و دروغ می زنید؟! اذهان طلبه ها را مشوش می کنید؟ این طلبه ای که از همه جا بی خبر است تصور می کند گفته های این آقا وحی منزل است. عبارت امام (رضوان الله تعالی علیه) در شرح جنود عقل و جهل از سرچشمه علم کامل لدنی رسول اکرم است.

 من احساس می کنم حوزه ما رها است و هر کسی هر چه به ذهنش می رسد در درس و منبر و ... مطرح می کند

یا می خواهد مشهور بشود یا واقعاً بعضی ها نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) مریض هستند. محروم هستند با کسانی که در این زمینه بهره ای دارند در عمرشان برخورد نکرده اند. می گوید چون من نمی دانم و مکتب می روم، پس امام (علیه السلام) هم مکتب می رفته است!

خدا عاقبت ما را ختم به خیر کند.

«والسلام علیکم ورحمة الله»

 

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :