2024 April 17 - چهار شنبه 29 فروردين 1403
مقام امام و امامت از منظر امام جواد سلام الله علیه
کد مطلب: ١٢٤٤٧ تاریخ انتشار: ٢٣ بهمن ١٤٠٠ - ٠٩:٥٧ تعداد بازدید: 5467
مقالات » امامت و خلافت
مقام امام و امامت از منظر امام جواد سلام الله علیه

تبیین جایگاه امام و منصب امامت

وجود مقدس و نوراني نهمين حجت خدا، حضرت محمد بن علي الجواد سلام الله عليهما در دهم رجب سال يک صد و نود و پنج هجري در شهر مدينه منوره ديده به جهان گشود. پدر بزرگوارش وجود مقدس امام رضا سلام الله عليه و مادر گرامي و با فضيلتشان، خيزران سلام الله عليها نام داشت. از آنجائي که امام رضا سلام الله عليه در ميانسالي صاحب فرزند شدند، ولادت امام جواد براي استمرار امامت و پاسخ به منکران جايگاه امام حائز اهميت بود فلذا آن حضرت فرمودند:

هَذَا الْمَوْلُودُ الَّذِي لَمْ يُولَدْ مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَكَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنْهُ.

الكليني الرازي، محمد بن يعقوب بن إسحاق (المتوفى329 ق)، الأصول من الكافي، ج1، ص321، صححه وعلق عليه علي أكبر الغفاري، ناشر: دار الكتب الاسلامية ‏، تهران‏، الطبعة الثالثة، 1388هـ.

اين همان مولودى است كه مولودى پر بركت‏تر از او نسبت به شيعيان ما متولد نشده است.

چرا که برخي گمان کرده بودند امام رضا سلام الله عليه ديگر صاحب فرزندي نمي شود و نسل امامت قطع مي شود و دشمنان از اين مساله خوشحال بودند. با ولادت امام جواد سلام الله عليه ريشه هاي اميد بيش از پيش در جامعه اسلامي و بين خواص گسترش يافت و خط بطلاني بر تفکر باطل انقطاع امامت کشيد. جوان ترين امام که در سال دويست و سه هجري که امام رضا به شهادت رسيد، به مقام امامت نائل گشتند و در مدت هفده سالي که سکان هدايت عالم در دستان مبارک آن حضرت بود، نقش مهمي در جامعه آن روز ايفا کردند، هر چند عمر کوتاه ايشان، باعث شد تا کمتر از محضر آن ولي خدا استفاده شود. سر انجام امام جواد عليه السلام در آخر ذي الحجة سال دويست و بيست هجري در سن بيست و پنج سالگي به دسيسه مامون عباسي و توسط ام الفضل به شهادت رسيدند و بدن مبارک ايشان را در کنار جد بزرگوارشان حضرت موسي بن جعفر سلام الله عليهما در مقبره اي معروف به «مقابر قريش» به خاک سپرده شد.

جامعه اخلاقي و نگاه به معنويت افراد يکي از نکات مهمي است که در زندگاني امام جواد سلام الله عليه ديده مي شود. تبيين جايگاه امام و امامت نيز از جمله مباحث بسيار مهمي است که در سيره به جاي مانده در منابع مکتوب از امام جواد سلام الله عليه، رهگشاي هر گونه ابهام و شک است. در اين نوشته به نحو مختصر به جايگاه امام، ويژگي هاي امام، جايگاه امامت و مناسبات بحث کلي امامت اشاره مي شود.

تبيين جايگاه امام و منصب امامت

يکي از ويژگي هايي که اهل بيت عليهم السلام بدان متصفند، امين خداوند متعال بوده اند. اساسا از آنجائي که اهل بيت عليهم السلام برگزيه الهي بوده اند و به تصريح آيه شريفه اصطفاء که خداوند متعال فرمودند:

إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ، ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ.

آل عمران، 33-34.

خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد، فرزندانى [را برگزيد] كه [از نظر پاكى، تقوا، درستى و راستى‏] برخى از [آنان از نسل‏] برخى ديگرند؛ و خدا شنوا و داناست.

برگزيده الهي مي باشند، داراي ويژگي هاي خاص مي باشند که ديگر افراد بشر در اين ويژگي ها با آن انوار مقدس مشترک نيستند. از جمله صفاتي که اهل بيت عليهم السلام داراي آن بوده اند، «امين وحي و خلق» خداوند مي باشند.

خداوند متعال امانت هاي خود را به افرادي مي سپارد که از هر نظر مورد تائيد باشند. انبياء الهي و اهل بيت عليهم السلام بهترين امينان الهي مي باشند. سپردن هدايت مردم و رساندن آنان به سر منزل مقصود، يکي از برنامه هاي الهي است که البته با اختيار هر فردي، در اين مسير قرار مي گيرد. لازم است راهبر و کسي که هدايت گر است، خودش از هر نظر مورد تائيد باشد تا هدف الهي محقق شود. از اين باب است که ائمه عليهم السلام معصوم بوده و به عنوان امين و مجري دستورات الهي مي باشند، چنان چه در روايتي امام جواد سلام الله عليه فرمودند:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَنَا مِنْ نُورِهِ بِيَدِهِ، وَ اصْطَفَانَا مِنْ بَرِيَّتِهِ، وَ جَعَلَنَا أُمَنَاءَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ وَحْيِهِ.

الطبري، ابي جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن پنجم)،‌ دلائل الامامة، ص384، تحقيق: قسم الدراسات الإسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: مركز الطباعة والنشر في مؤسسة البعثة، قم، چاپ: الأولى1413هـ.

سپس مخصوص خداوندي است که ما را از نور خودش آفريد و بر بندگانش برتري داد و بر خلق و وحيش، امين قرار داد.

نبايد پنداشت امام و يا پيامبر هنگامي که به مقام هدايت گري مردم مي رسد، داراي ويژگي هاي خاصي مي شود. اولا جايگاه راهبري در وجود امام نهفته است و با وجود امام قبلي، امام در ظاهر بر مردم ولايت ندارد و ثانيا چون امام از بدو تولد معصوم است، ويژگي ها به صورت بالقوة است که در هنگام سکان داري ظاهري، بالفعل تبديل مي شود.

در روايتي امام جواد سلام الله عليه فرمودند:

عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام وَ قَدْ خَرَجَ عَلَيَّ فَأَخَذْتُ النَّظَرَ إِلَيْهِ وَ جَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَى رَأْسِهِ وَ رِجْلَيْهِ لِأَصِفَ قَامَتَهُ لِأَصْحَابِنَا بِمِصْرَ فَبَيْنَا أَنَا كَذَلِكَ حَتَّى قَعَدَ فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ احْتَجَّ فِي الْإِمَامَةِ بِمِثْلِ مَا احْتَجَّ بِهِ فِي النُّبُوَّةِ فَقَالَ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً فَقَدْ يَجُوزُ أَنْ يُؤْتَى الْحِكْمَةَ وَ هُوَ صَبِيٌّ وَ يَجُوزُ أَنْ يُؤْتَاهَا وَ هُوَ ابْنُ أَرْبَعِينَ سَنَةً.

الكليني الرازي، محمد بن يعقوب بن إسحاق (المتوفى329 ق)، الأصول من الكافي، ج1، ص384؛ ج1، ص494، صححه وعلق عليه علي أكبر الغفاري، ناشر: دار الكتب الاسلامية ‏، تهران‏، الطبعة الثالثة، 1388هـ.

على بن اسباط گويد: من [ابا جعفر] امام جواد عليه السلام را ديدم كه براى [استقبال] من بيرون آمده بود و شروع كردم به او نگاه كردن و سراپاى ايشان را نگاه مي كردم تا شمايلش را براى يارانمان در مصر توصيف كنم. در اين ميان كه من در اين فكر بودم، ايشان نشست و فرمود: اى على به راستى خدا در امامت ما نشانه اي آورده به مانند آنچه در نبوت آورده است و [در ادامه] فرمود: «و به او نبوت را در كودكى داديم» [اين آيه درباره يحيى است] و خداوند فرمود: «و چون به بلوغ رسيد» «و چهل ساله شد»، پس شايسته است به کسي که کودک باشد، نبوت داده شود، چنان چه شايسته است در سن چهل سالگى به او [نبوت] داده شود. [يعني اعطاي نبوت و امامت هم در سن خردسالي مي شود و هم در سن چهل سالگي].

با دقت در متن اين روايت، آن حضرت مقارنه اي بين مقام نبوت و امامت را فرمودند و تصريح داشتند که همان طوري که مقام نبوت در سن کم و يا چهل سالگي مي تواند باشد، امامت نيز چنين است چنان چه آن حضرت در پاسخ به سوالي که پيرامون امامت در کودکي مطرح شد، فرمودند:

مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ يَعْنِي أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام عَنْ شَيْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِ الْإِمَامِ فَقُلْتُ يَكُونُ الْإِمَامُ ابْنَ أَقَلَّ مِنْ سَبْعِ سِنِينَ فَقَالَ نَعَمْ وَ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِ سِنِين‏.

الكليني الرازي، محمد بن يعقوب بن إسحاق (المتوفى329 ق)، الأصول من الكافي، ج1، ص384، صححه وعلق عليه علي أكبر الغفاري، ناشر: دار الكتب الاسلامية ‏، تهران‏، الطبعة الثالثة، 1388هـ.

محمد بن اسماعيل مي گويد: از او يعني اباجعفر [امام جواد] عليه السلام پيرامون مساله اي پيرامون امام سوال کردم، عرضه داشتم: آيا امام [مي تواند] کمتر از هفت سال باشد؟ حضرت فرمودند: [حتي امام مي تواند] کمتر از پنج سال باشد.

امامي که خداوند حتي در کودکي به او مقام امامت را مي تواند اعطا کند، داراي ويژگي هايي مي باشد. ويژگي هاي زيادي در روايات متعددي براي امام ذکر شده است. در روايتي امام جواد سلام الله عليه در پاسخ به سوالي پيرامون نشانه امام، کرامتي را از خود نشان دادند و بر نشانه ي امام چنين استدلال کردند:

قَالَ عُمَارَةَ ابْنُ زَيْدٍ: رَأَيْتَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَقُلْتُ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، مَا عَلَامَةُ الْإِمَامِ؟ قَالَ: إِذَا فَعَلَ هَكَذَا. فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَخْرَةٍ فَبَانَتْ أَصَابِعُهُ فِيهَا. وَ رَأَيْتُهُ يَمُدُّ الْحَدِيدَ بِغَيْرِ نَارٍ، وَ يَطْبَعُ الْحِجَارَةَ بِخَاتَمِه‏.

الطبري، ابي جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن پنجم)،‌ دلائل الامامة، ص400-401، تحقيق: قسم الدراسات الإسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: مركز الطباعة والنشر في مؤسسة البعثة، قم، چاپ: الأولى1413هـ.

عمارة بن زيد مي گويد محمد بن علي [امام جواد] عليه السلام را ديدم، عرضه داشتم: اي فرزند رسول خدا، نشانه امام چيست؟ حضرت فرمود: هنگامي که چنين کند. سپس دست خود را بر روي تکه سنگي گذاشتند و [اثر] انگشتان ايشان بر روي سنگ باقي ماند. راوي مي گويد: ديدم که امام آهن را بدون آتش مي کشيد و بر روي سنگي با انگشترش نقشي ترسيم نمود.

در خبري ديگر، ابراهيم بن سعد کرامت ديگري از امام جواد سلام الله عليه را در اثبات علامت و نشانه امام چنين گزارش مي کند:

إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعْدٍ، قَالَ: رَأَيْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ لَهُ شَعْرَةٌ- أَوْ قَالَ وَفْرَةٌ- مِثْلُ حَلَكِ الْغُرَابِ، مَسَحَ يَدَهُ عَلَيْهَا فَاحْمَرَّتْ ثُمَّ مَسَحَ عَلَيْهَا بِظَاهِرِ كَفِّهِ فَابْيَضَّتْ، ثُمَّ مَسَحَ عَلَيْهَا بِبَاطِنِ كَفِّهِ فَعَادَتْ سَوْدَاءَ كَمَا كَانَتْ، فَقَالَ لِي: يَا ابْنَ سَعْدٍ، هَكَذَا تَكُونُ آيَاتُ الْإِمَامِ.

الطبري، ابي جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن پنجم)،‌ دلائل الامامة، ص397، تحقيق: قسم الدراسات الإسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: مركز الطباعة والنشر في مؤسسة البعثة، قم، چاپ: الأولى1413هـ.

ابراهيم بن سعد مي گويد: ديدم محمد بن علي الرضا [امام جواد] عليهما السلام در حالي که موهاي ايشان مانند [پر هاي] کلاغ بسيار سياه بود. دست خود را بر روي مو کشيدند، قرمز شد، سپس با پشت دست خود به مو کشيدند، سفيد شد و سپس با کف دست خود به مو کشيدند و مانند آنچه که بود، سياه شد. در اين هنگام به من فرمودند: اي فرزند سعد، نشانه امام چنين است [که بتواند اين چنين کند].

ولايت امام بر مردم و شئوني که خداوند متعال به امام داده است، يکي از مهم ترين ويژگي معصوم شمرده مي شود. اساس تفويض اموري مهم به حجت خداوند متعال، يکي از وجوه تمايز ولي خدا از ساير مردم است. تصرف در عالم و ولايت تکويني و تشريعي از جمله موهبت هاي الهي به آن انوار مقدس است. اصل ولايت تشريعي از جانب خداوند متعال در باب هدايت و راهنمايي بندگان خود وضع شده است اما با اختياري که رسول خدا و اهل بيت عليهم السلام داشته اند، قدرت تصميم و اختيار و اراده در انجام و يا عدم انجام کاري را دارا بوده اند. در روايتي امام جواد سلام الله عليه تصريح فرموده اند که امور بندگان در اختيار امام بوده است و همان ولايت تشريعي را آن حضرت تبيين فرمودند:

مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي عليه السلام فَأَجْرَيْتُ اخْتِلَافَ الشِّيعَةِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَزَلْ مُتَفَرِّداً بِوَحْدَانِيَّتِهِ ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ فَمَكَثُوا أَلْفَ دَهْرٍ ثُمَّ خَلَقَ جَمِيعَ الْأَشْيَاءِ فَأَشْهَدَهُمْ خَلْقَهَا وَ أَجْرَى طَاعَتَهُمْ عَلَيْهَا وَ فَوَّضَ أُمُورَهَا إِلَيْهِمْ فَهُمْ يُحِلُّونَ مَا يَشَاءُونَ وَ يُحَرِّمُونَ مَا يَشَاءُونَ وَ لَنْ يَشَاءُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ الدِّيَانَةُ الَّتِي مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا مُحِقَ وَ مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ خُذْهَا إِلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ.

الكليني الرازي، محمد بن يعقوب بن إسحاق (المتوفى329 ق)، الأصول من الكافي، ج1، ص441، صححه وعلق عليه علي أكبر الغفاري، ناشر: دار الكتب الاسلامية ‏، تهران‏، الطبعة الثالثة، 1388هـ.

محمد بن سنان مي گويد نزد ابوجعفر [امام جواد] سلام الله عليه بودم که از بگومگوي شيعه سخن گفتم، آن حضرت فرمود: اى محمد، خداوند تبارك و تعالى هميشه يگانه و تنها بود، سپس محمد و على و فاطمه را آفريد و هزار دهر درنگ كردند، سپس همه چيز را آفريد و آنان را گواه آفرينش همه چيز ساخت و فرمانبرى آنان را بر همه چيز مجرى نمود و امورشان را بدانها واگذاشت، پس آنانند هر چه را که خواهند حلال كنند و هر چه را خواهند حرام كنند و هرگز نخواهند جز آنچه را خداوند بخواهد، سپس حضرت فرمود: اى محمد، اين است آن دينى كه هر كه از آن جلو بيافتد، بيرون مي رود و هر كه از آن عقب بماند، نابود گردد و هر كه بدان برسد، به مقصد رسد، اي محمد آن را براى خود بگير [و همراه آن حرکت کن].

با توجه به اين روايت و دقت در عبارت «هُمْ يُحِلُّونَ مَا يَشَاءُونَ وَ يُحَرِّمُونَ مَا يَشَاءُونَ وَ لَنْ يَشَاءُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى» به خوبي ولايت تشريعي ائمه عليهم السلام مشخص مي شود که آن بزرگواران نماينده الهي بوده و ولايت در تصرف امور شرعي را دارا بوده اند.

در روايتي ديگر وجود مقدس امام جواد سلام الله عليه، در يک سالي، خمس بسياري از موارد را از شيعيان برداشتند و علت آن را نيز بيان کردند:

عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: كَتَبَ إِلَيْهِ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام وَ قَرَأْتُ أَنَا كِتَابَهُ إِلَيْهِ فِي طَرِيقِ مَكَّةَ قَالَ الَّذِي أَوْجَبْتُ فِي سَنَتِي هَذِهِ وَ هَذِهِ سَنَةُ عِشْرِينَ وَ مِائَتَيْنِ فَقَط ... وَ إِنَّمَا أَوْجَبْتُ عَلَيْهِمُ الْخُمُسَ فِي سَنَتِي هَذِهِ فِي الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ الَّتِي قَدْ حَالَ عَلَيْهَا الْحَوْلُ وَ لَمْ أُوجِبْ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ فِي مَتَاعٍ وَ لَا آنِيَةٍ وَ لَا دَوَابَّ وَ لَا خَدَمٍ وَ لَا رِبْحٍ رَبِحَهُ فِي تِجَارَةٍ وَ لَا ضَيْعَةٍ إِلَّا ضَيْعَةً سَأُفَسِّرُ لَكَ أَمْرَهَا تَخْفِيفاً مِنِّي عَنْ مَوَالِيَّ وَ مَنّاً مِنِّي عَلَيْهِمْ لِمَا يَغْتَالُ السُّلْطَانُ مِنْ أَمْوَالِهِم‏.

الطوسي، ابوجعفر، محمد بن الحسن (المتوفى460هـ)، تهذيب الأحكام في شرح المقنعة للشيخ المفيد رضوان الله عليه، ج4، ص141، تحقيق: السيد حسن الموسوي الخرسان، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ طهران، چاپخانه : خورشيد، چاپ : الثالثة، سال چاپ : 1407ق.

راوي مي گويد من در راه مکه نامه ابوجعفر عليه السلام به علي بن مهزيار را خواندم که نوشته شده بود: من در اين سال، يعني سال دويست و بيست [خمس را] واجب کردم ... من در اين سال خمس را در طلا و نقره اي که سال بر آن گذشته باشد، واجب کردم و خمس را بر آنان در کالا و ظرف و سواري و خدمت کار و سود تجارت واجب نکردم چنانچه بر زمين کشاورزي و باغ واجب نکردم مگر زميني که بعداً توضيح خواهم داد، [اينکه خمس اين موارد را واجب نکردم،] تخفيفى است از من براي دوستانم و امتنانى است بر آنان، چراکه حکومت بخشي از اموالشان از بين مي‌برد.

شکي نيست که خمس در دين مبين اسلام واجب بوده و روايات فراواني در اين زمينه وجود دارد، اما با ولايت تشريعي که امام دارد، مي تواند در مقدار و وجوب و يا عدم وجب آن تصرف کرده و دستوري خاص به پيروان خود صادر کند که اين نکته مهمي پيرامون جايگاه امام است.

البته نبايد فراموش کرد که ائمه عليهم السلام نه تنها از جانب خداوند متعال انتخاب شده اند، بله علم آن بزرگوران نيز داراي منبع الهي مي باشد. در نتيجه نبايد از تغافل شود که امور مهم چرا توسط امام انجام مي پذيرد.

در روايتي نوراني، وجود مقدس امام جواد سلام الله عليه تصريح فرمودند که ما اهل بيت، خزانه دار علم الهي هستيم و بندگاني هستند که مورد تکريم الهي قرار گرفته ايم:

فقال أبو جعفر عليه السلام: نحن خزّان اللّه على علمه و غيبه و حكمته، و أوصياء أنبيائه، و عباد مكرمون.

ابن حمزه طوسى، محمد بن على‏ (متوفاي قرن6)، الثاقب في المناقب‏، ص522، محقق / مصحح: علوان، نبيل رضا، دار النشر: انصاريان‏، ايران؛ قم‏، الطبعة: الثالثة، 1419ق.

ابو جعفر [امام جواد] سلام الله عليه فرمودند: ما [اهل بيت] خزانه علم و غيب و حکمت الهي هستيم، ما جانشينان پيامبرانش هستيم و ما بندگاني هستيم که تکريم شده ايم.

اين کلام جواد الائمة سلام الله عليه نيز مطابق سخني است که اميرالمؤمنين سلام الله عليه بعد از جنگ نهروان، بر فراز منبر رفته و به ذکر فضائل خود و اهل بيت عليهم السلام پرداخته و در فرازي از خطبه خود، در مقام بيان علم اهل بيت عليهم السلام چنين فرمودند:

إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ عِلْمُنَا.

الهلالي، سليم بن قيس (متوفاى80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص716، ناشر: انتشارات هادي ـ قم‏، الطبعة الأولي، 1405هـ.

علم ما اهل بيت، از علم خداوند است.

در روايتي ديگر نيز امام صادق سلام الله عليه، اهل بيت عصمت و طهارت عليهم الصلاة و السلام را حاملان علوم و اسرار الهي دانسته و فرمودند:

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ عِنْدَنَا وَ اللَّهِ سِرّاً مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ عِلْماً مِنْ عِلْمِ اللَّه‏.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج1، ص402، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

ابو عبد الله [امام صادق] سلام الله عليه فرمودند: اي ابا محمد (کنيه ابا بصير) به خدا قسم سري از اسرار الهي و علمي از علوم الهي نزد ما [اهل بيت] است.

نه تنها علم و اسرار الهي، بلکه گنجينه هاي مادي زمين نيز در دست امام معصوم عليه السلام است. شکي نيست که زمين و آنچه که درون آن است همگي ملک اهل بيت عليهم السلام بوده و مالکيت اصلي آن با انوار مقدس الهي است فلذا در روايتي رسول خدا صلي الله عليه و آله خطاب به حضرت زهرا سلام الله عليها فرمودند:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى زَوَّجَكَ فَاطِمَةَ وَ جَعَلَ صَدَاقَهَا الْأَرْضَ فَمَنْ مَشَى عَلَيْهَا مُبْغِضاً لَهَا مَشَى حَرَاماً.

ابن طاووس الحلي، ابي القاسم علي بن موسي (المتوفي664هـ)، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ج1، ص254، چاپخانه: الخيام ـ قم، چاپ: الأولى1399ق.

الإربلي، أبي الحسن علي بن عيسي بن أبي الفتح (المتوفى693هـ)، كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج2، ص100، ناشر: دار الأضواء ـ بيروت، الطبعة الثانية، 1405هـ ـ 1985م.

الخوارزمي، الموفق بن احمد بن محمد المكي (المتوفي 568هـ)، المناقب، ص329، تحقيق: الشيخ مالك المحمودي - ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، چاپ : الثانية 1414ق.

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: يا علي، خداوند متعال فاطمه را به همسري تو در آورد و مهريه او را زمين قرار داد، هر کس که بر روي زمين حرکت کند و بغض او [حضرت زهرا سلام الله عليها] را داشته باشد، راه رفتنش حرام خواهد بود.

مرحوم کليني در کتاب شريف «کافي» بابي را با عنوان « أَنَّ الْأَرْضَ كُلَّهَا لِلْإِمَامِ عليه السلام» را بيان و در ذيل آن 8 روايت را در اين باب بيان کرده است. در روايتي نيز امام باقر سلام الله عليه فرمودند:

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: وَجَدْنَا فِي كِتَابِ عَلِيٍّ عليه السلام: إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ أَنَا وَ أَهْلُ بَيْتِيَ الَّذِينَ أَوْرَثَنَا اللَّهُ الْأَرْضَ وَ نَحْنُ الْمُتَّقُونَ وَ الْأَرْضُ كُلُّهَا لَنَا.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج1، ص407، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

امام باقر سلام الله عليه فرمودند: در کتاب حضرت علي عليه السلام در ذيل آيه: [معنا و تفسير آن را] يافتيم که آمده است: مراد من و اهل بيتم هستيم، کساني که خداوند زمين را به ما ارث داده است [و ما ورثه زمين هستيم]، ما پرهيزگاراران هستيم و همه زمين از آنِ ما است.

پس دانسته شد با توجه به روايات متعددي که در منابع مکتوب حديثي موجود است، مالکيت اصلي زمين براي رسول خدا و اهل بيت عليهم السلام و الصلاة است، چنان چه امام جواد سلام الله عليه نيز در روايتي نوراني به اين مساله اشاره فرمودند و تصريح کردند:

إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعْدٍ، قَالَ: رَأَيْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ ... فَقُلْتُ: رَأَيْتُ أَبَاكَ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَضْرِبُ بِيَدِهِ إِلَى التُّرَابِ فَيَجْعَلُهُ دَنَانِيرَ وَ دَرَاهِمَ. فَقَالَ: فِي مِصْرِكَ قَوْمٌ يَزْعُمُونَ أَنَّ الْإِمَامَ يَحْتَاجُ إِلَى مَالٍ، فَضَرَبَ بِيَدِهِ لَهُمْ لِيُبْلِغَهُمْ أَنَّ كُنُوزَ الْأَرْضِ بِيَدِ الْإِمَام‏.

الطبري، ابي جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن پنجم)،‌ دلائل الامامة، ص397-398، تحقيق: قسم الدراسات الإسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: مركز الطباعة والنشر في مؤسسة البعثة، قم، چاپ: الأولى1413هـ.

ابراهيم بن سعد مي گويد: محمد بن علي الرضا عليهما السلام را ديدم، به ايشان عرض کردم: پدرت [امام رضا] عليه السلام را ديدم که دست خود را به خاک زمين زدند و خاک را تبديل به دينار و درهم کرد. آن حضرت فرمود: در سرزمين تو گروهي هستند که گمان مي کنند امام محتاج به مالي است، پدرم با دست خود به زمين زد تا به آنان تفهيم کند که گنجينه هاي زمين همگي در دست امام است.

امامي كه تمام گنجينه هاي زمين از آن اوست، منطق سخن گفتن با تمامي جنبندگان زمين نيز به او اعطا شده است.

اساسا امام کسي است که بتواند با همه زبان ها، حتي زبان حيوانات نيز سخن بگويد که در قانون معرفت حجت اين نکته بسيار مهم است.

در روايتي جواد الائمه عليه السلام در اين مورد فرمودند:

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعِيدٍ، قَالَ: قَالَ لِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ التَّنُوخِيُّ: رَأَيْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ هُوَ يُكَلِّمُ ثَوْراً فَحَرَّكَ الثَّوْرُ رَأْسَهُ، فَقُلْتُ: لَا، وَ لَكِنْ تَأْمُرُ الثَّوْرَ أَنْ يُكَلِّمَكَ. فَقَالَ: وَ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْ‏ء.

الطبري، ابي جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن پنجم)،‌ دلائل الامامة، ص400، تحقيق: قسم الدراسات الإسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: مركز الطباعة والنشر في مؤسسة البعثة، قم، چاپ: الأولى1413هـ.

عبد الله بن سعيد مي گويد که محمد بن علي به من گفت: محمد بن علي [امام جواد] عليهما السلام را ديدم که با گاوي نر صحبت مي کرد و آن گاو سر خود را تکان مي داد. [با تعجب گفتم]نه، شما به گاو دستور داديد تا با شما سخن بگويد! حضرت فرمود: به ما زبان سخن گفتن با موجودات [از طرف خدا] تعليم شده و از هر چيزي به ما داده شده است.

همراهي با اهل بيت عليهم السلام و تبعيت بي چون و چرا از آن انوار قدسي، تنها مسيري است که آدمي را به سر منزل مقصود رسانده و علاوه بر نشان دادن مسير الهي، معرفت به خداوند متعال نيز از از طريق آن بزرگواران حاصل مي شود. عبوديت در مکتب خاندان رسالت معنا پيدا کرده و خداشناسي و توحيد از چشمه سار اولياي الهي سرچشمه گرفته است. در روايتي امام جواد سلام الله عليه، همراهي با اهل بيت عليهم السلام را تنها راه سعادت و ورود به رضوان الهي بر شمردند چنان چه فرمودند:

مَنْ كَانَ مِنْ حِزْبِنَا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّة.

الكشى، محمد بن عمر (المتوفي350 ق)، اختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشي، ج2، ص792، لشيخ الطائفة أبى جعفر الطوسي ( قده )، تصحيح وتعليق: المعلم الثالث ميرداماد الاستربادي، تحقيق: السيد مهدي الرجائي، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم، تاريخ الطبع: 1404 ه‍ .

کسي که از حزب ما [اهل بيت] باشد، خداوند او را وارد بر بهشت مي کند.

دشمن شناسي و انتقام از ظالمين حضرت زهرا سلام الله عليها نيز يکي ديگر از موارد مهمي است که در رفتار امام جواد سلام الله عليه ديده مي شود.

راوي نقل مي کند در زماني که امام جواد سلام الله عليه کمتر از چهار سال داشتند، ايشان را به نزد امام رضا سلام الله عليه آوردند که گفتگويي بين ايشان و علي بن موسي الرضا عليهما السلام صورت پذيرفت:

زَكَرِيَّا بْنُ آدَمَ، قَالَ: إِنِّي لَعِنْدَ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذْ جِي‏ءَ بِأَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، وَ سِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِينَ، فَضَرَبَ بِيَدِه‏ إِلَى الْأَرْضِ، وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَطَالَ الْفِكْرَ ، فَقَالَ لَهُ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ: بِنَفْسِي أَنْتَ، لِمَ طَالَ فِكْرُكَ؟ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: فِيمَا صُنِعَ بِأُمِّي فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلَامُ، أَمَا وَ اللَّهِ لَأُخْرِجَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُحْرِقَنَّهُمَا، ثُمَّ لَأُذَرِّيَنَّهُمَا، ثُمَّ لَأَنْسِفَنَّهُمَا فِي الْيَمِّ نَسْفاً. فَاسْتَدْنَاهُ، وَ قَبَّلَ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، أَنْتَ لَهَا. يَعْنِي الْإِمَامَة.

الطبري، ابي جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن پنجم)،‌ دلائل الامامة، ص400، تحقيق: قسم الدراسات الإسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: مركز الطباعة والنشر في مؤسسة البعثة، قم، چاپ: الأولى1413هـ.

زكريا بن آدم مي گويد: من خدمت حضرت رضا عليه السلام بودم كه ابوجعفر [امام جواد] سلام الله عليه را آوردند که آن وقت كمتر از چهار سال داشت. دست خود را بر زمين زد و صورت به آسمان بلند نمود مدتى در انديشه بود حضرت رضا عليه السلام فرمودند: فدايت شوم، در چه فكرى چنين فرو رفته ‌اى‌؟ ايشان پاسخ داد: در فكر ستمى كه به مادرم فاطمه عليها السلام روا داشتند. بخدا قسم آن دو را خارج مي كنم و مي سوزانم و خاكسترشان را به باد مي دهم و به دريا مي ريزم. او [امام رضا] عليه السلام او را پيش كشيد و پيشانى مباركش را بوسيد، سپس فرمودند: پدر و مادرم فدايت تو شايسته امامتى.

اشاره به نکات مهم امامت بيش از آن است که در اين نوشته بيان شود. از آنجائي که هدف در اين نوشتار اختصار بوده است، به همين مقدار بسنده مي شود.

نتيجه:

مقام امام و منصب امامت، يکي از ويژگي هاي مهمي است که توسط خداوند متعال به بندگان خاص خود عنايت کرده است. در اين نوشته به برخي از ويژگي هاي امام و منصب امامت از منظر امام جواد سلام الله عليه اشاره شد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها