بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 1397/11/01
موضوع: مثلثی مقدس، در تبیین معارف دینی اهلبیت (علیهم السلام)
سخنرانی در مسجد حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
فهرست مطالب این سخنرانی:
مثلثی مقدس، در تبیین معارف دینی
این جمله امام صادق(سلام الله علیه) در حق «هشام بن حکم» چقدر قیمت دارد؟
«روشنگری و هجمه»؛ ابزار مهم دفاع از امامت
حضرت زهرا (سلام الله علیها) ملاک حقانیت امیرالمؤمنین علیه السلام
ضروری ترین نیاز، در مناظره با مخالفان
عنایت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و استبصار عالم سرشناس اهل سنت
تعابیری عجیب از «علامه امینی» در مدح ابوبکر
ذکر مصیبت حضرت زهرا (سلام الله علیه)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله
خدا را بر تمام نعمتهایش به ویژه نعمت ولایت سپاس میگوییم و سپاس دیگر که به ما توفیق داد در این مجلس متعلق به حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در جمع شما عزیزان و بزرگواران دقایقی در خدمتتان باشیم.
ایام، ایامی است که متعلق به حضرت صدیقه طاهره است. شهادت مظلومانه سیدة نساء العالمین را به پیشگاه مقدس فرزند بزرگوارش حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) و همه علاقهمندان و دلباختگان به اهلبیت عصمت و طهارت و شما گرامیان تسلیت و تعزیت عرض میکنم.
خدا را به آبروی این بانوی دوسرا سوگند میدهم پاداش ما را در این مصائب جانکاه، فرج موفور السرور مولایمان حضرت ولی عصر قرار بدهد و همه ما را از سربازان فداکار و شهدای رکابش قرار بدهد با ذکر صلوات بر حضرت محمد و آل محمد.
در رابطه با حضرت صدیقه طاهره قبل از آنکه سخنی بگویم، چند نکتهای را اشاره کنم و قسمت آخر جلسه را هم اگر دوستان سؤالی داشته باشند در خدمتشان هستم.
مثلثی مقدس، در تبیین معارف دینی
در رابطه با موضوع پاسخگویی به شبهات یا تبیین معارف دینی و مذهبی آنچه ما تجربه داریم، اگر انسان این مثلث مقدس را در تبیین معارف دینی به ویژه مبانی فکری اهلبیت رعایت کند قطعاً تأثیرگذاریاش چند برابر خواهد شد و برنامه با نتیجه خوب مواجه میگردد. ما معمولاً از این مثلث با عنوان "تبیین، دفاع و حمله" یاد میکنیم. همچنین شیعه میگوید، شیعه پاسخ میدهد و شیعه میپرسد. به تعبیر امروزیها معرفت افزایی، شبهه زدایی و روشنگری.
اگر بحثها، کتابها، مقالات و سخنرانیهای ما دارای این سه ویژگی باشد و اگر قرار است ما یک ساعت یا نیم ساعت صحبت کنیم، تلاش کنیم وقت خود را به این سه مرحله تقسیم کنیم.
مرحله اول تبیین است؛ تلاش کنیم مبانی اعتقادی شیعه اعم از توحید و معاد و امامت و مسائل اخلاقی را مطرح کنیم.
مرحله دوم این است که در هر حوزهای وارد شوید بدانیم که دشمنان اهلبیت به ویژه وهابیت امروز در آن حوزه شبهات متعددی دارند. بدون آنکه به شبهات آن حوزه جواب بدهید، قطعاً بحثهای شما ابتر و بینتیجه خواهد بود.
به عنوان مثال شما ده ساعت در رابطه با حدیث ثقلین صحبت میکنید که پیغمبر اکرم میفرماید:
«إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَینِ کتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی»
الأمالی، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 415، ح 15
وهابیت با یک شبهه ادعا میکنند که مراد از «أَهْلَ بَیتِی» زنان پیغمبر اکرم هستند. آنها چندین آیه و روایت را کنار هم میگذارند، شما را خلع سلاح میکنند و مخاطب شما را از دست شما میگیرد. همچنین چندین روایت جعلی درست میکنند.
همانطور که بنی امیه آرام ننشستند، امروزه وهابیت هم دنبالهرو همان شجره ملعونه در قرآن هستند. آنها در کنار:
«إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَینِ کتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی»
عبارت:
«إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله عزوجل و سنتی»
را درست میکنند و چند روایت هم کنار آن میآورند. آنها بیکار نمینشینند. همچنین اگر در رابطه با امامت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) صد دلیل بیاورید، آنها هم دویست دلیل در رابطه با امامت ابوبکر میآورند.
بنابراین اگر ما مبانی فکری اهلبیت را تبیین کردیم، در مرحله دوم باید شبهاتی که مطرح میکنند را جواب بدهیم. چه بسا نقش پاسخگویی به شبهات از تبیین بسیار بالاتر است؛ لذا میبینیم که ائمه اطهار در حوزه پاسخگویی به شبهات مطالبی دارند که آن مطالب در حوزه تبیین نیست.
اگر شما کتاب «بحارالانوار» جلد 2 صفحه 5 را باز کنید حدیثی را میبینید که شاید عزیزان ما بارها شنیده باشند، اما دقت در محتوای کلام امام صادق اهمیت پاسخگویی به شبهات را کاملاً برای ما روشن میکند.
«عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِی الثَّغْرِ- الَّذِی یلِی إِبْلِیسَ وَ عَفَارِیتَهُ یمْنَعُوهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَی ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا وَ عَنْ أَنْ یتَسَلَّطَ عَلَیهِمْ إِبْلِیسُ وَ شِیعَتُهُ وَ النَّوَاصِبُ»
دانشمندان پیروان ما همانند مرزدارانی هستند که در برابر ابلیس و لشگرهایش صف کشیده و از یورش آنها به افرادی از شیعیان ما که قدرت دفاع از خود ندارند جلوگیری میکنند، و نیز از تسلّط ابلیس و پیروان ناصبی او، بر آنها پیشگیری میکنند.
طبق این روایت علمای شیعه ما و دانشمندان و دانش پژوهان ما مرزبانان فرهنگ شیعه و مبانی اعتقادی اهلبیت هستند. آنها مراقباند که مبادا شیاطین و نواصب از این مرز وارد حوزه اعتقادی شیعه شوند و شبهاتی مطرح کنند که افکار جوانان شیعه را متزلزل کنند.
«أَلَا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِک مِنْ شِیعَتِنَا کانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرْک وَ الْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ»
آگاه باشید ارزش آن دانشمندان شیعهای که چنین خود را در معرض دفاع قرار دادهاند هزار هزار بار بالاتر از سپاهیانی است که در برابر هجوم دشمنان اسلام از کفّار روم و ترک و خزر پیکار میکنند.
«لِأَنَّهُ یدْفَعُ عَنْ أَدْیانِ مُحِبِّینَا وَ ذَلِک یدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِم»
زیرا دانشمندان نگهبانان عقاید و فرهنگ اسلام و مدافع دین دوستان ما هستند در حالی که مجاهدان حافظ مرزهای زمینی هستند.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 2، ص 5، ح 8
طبق این فراز از روایت یک سرباز مدافع حریم اعتقادی از یک میلیون رزمنده میدان حق علیه باطل افضل است، نه برابر است.
امام جواد (علیه السلام) در روایتی میفرماید: فضیلت کسانی که در حوزه پاسخگویی به شبهات کار میکنند و نمیگذارند افکار جوانان ما متزلزل شود نسبت به دیگران همانند فضیلت ماه در شب چهارده نسبت به دیگر ستارگان کم سو است.
ما از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)، حضرت صدیقه طاهره، امام حسن، امام حسن تا امام حسن عسکری و حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) روایات متعدد در افضیلت کسانی داریم که در این حوزه تلاش میکنند.
امام صادق و امام باقر با درگیریهایی که میان بنی امیه و بنی عباس بود، یک فرصت کوتاه چند ساله پیدا کردند. یکی از اساسیترین کارهایی که ائمه اطهار پایه ریزی کردند، تربیت نیروهای توانمند در حوزه مناظره و پاسخگویی به شبهات است.
این جمله امام صادق(سلام الله علیه) در حق «هشام بن حکم» چقدر قیمت دارد؟
شما شرح حال «هشام بن حکم» در «رجال کشی» و کتاب «کافی» جلد 1 «کتَابُ الْحُجَّة» باب «الِاضْطِرَارِ إِلَی الْحُجَّة» حدیث «یونس بن یعقوب» را ملاحظه بفرمایید. در این روایت جایگاه کسانی که در حوزه بحث و مناظره و جدل با مخالفین هستند، کاملاً روشن است.
امام صادق ظاهراً در منا هستند و در خیمه نشستند. معمولاً حاجیها چندین روز در منا هستند و این زمان فرصت خوبی برای نقل فضائل و حقایق اهلبیت است و لذا امام باقر وصیت میکنند و چندین سال اموال خود را برای عزاداری در سرزمین منا وقف می کنند. در آنجا مردم کاری ندارند. یک رمی جمرات دارند و بعد از آن بیکار هستند.
امام صادق در خیمه نشسته بودند و ظاهراً غیر از «یونس بن یعقوب» کسی با حضرت در خیمه نبود. مردی از شام از علمای بزرگ اموی میآید و عرضه میدارد:
«إِنِّی رَجُلٌ صَاحِبُ کلَامٍ وَ فِقْهٍ وَ فَرَائِضَ وَ قَدْ جِئْتُ لِمُنَاظَرَةِ أَصْحَابِک»
او ادعا میکند که من آمدم با شخص شما مناظره کنم تا ثابت کنم که شما باطل و ما بر حق هستیم. امامت شما امامت صحیحی نیست و آنچه حق است معاویه و بنی امیه است. قصد او این بود که بحث و مناظره را شروع کند و خبر پیروزی خود را در منطقه شامات ببرد و با آب و تاب نقل کند. البته روایت «کافی» با روایت «کشی» اختلافی دارد، اما اگر هردو را جمع کنیم به اینصورت است که امام صادق به «یونس بن یعقوب» میفرماید:
«اخْرُجْ إِلَی الْبَابِ فَانْظُرْ مَنْ تَرَی مِنَ الْمُتَکلِّمِینَ فَأَدْخِلْه»
برو بیرون ببین کسی از متکلمین را میبینی تا بیاوری با این مرد شامی مناظره کند؟
امام صادق نمیخواهند خود به صورت مستقیم وارد شوند.
«قَالَ فَأَدْخَلْتُ حُمْرَانَ بْنَ أَعْینَ وَ کانَ یحْسِنُ الْکلَامَ وَ أَدْخَلْتُ الْأَحْوَلَ وَ کانَ یحْسِنُ الْکلَامَ وَ أَدْخَلْتُ هِشَامَ بْنَ سَالِمٍ وَ کانَ یحْسِنُ الْکلَامَ وَ أَدْخَلْتُ قَیسَ بْنَ الْمَاصِرِ وَ کانَ عِنْدِی أَحْسَنَهُمْ کلَاماً»
یونس میگوید: من رفتم و حمران بن اعین که متکلم خوبی بود را آوردم. ابوجعفر احول (مؤمن الطاق) که متکلم خوبی بود را آوردم. هشام بن سالم نیز که در کلام متخصص بود را آوردم. همچنین قیس بن ماصر که به نظر من در علم کلام از همه اینها باسوادتر بود را نیز آوردم.
لازم بن ذکر است «قیس بن ماصر» کلام را از امام سجاد فراگرفته و در حوزه بحث و مناظره شاگرد امام سجاد است.
می گوید: من چندین تن از کسانی که در حوزه کلام کار کردند را جمع کردم و در خیمه امام صادق آوردم، اما هنوز دل امام صادق آرام نشده و گویا منتظر کسی هستند. حضرت با دیدن این فحول هنوز آرامش دل ندارند و انگار در انتظار کسی دیگر هستند.
دوستان میدانند خیمههایی که در منا میزنند، پنجرههایی از پارچه ضخیم دارد. حضرت پارچه را کنار میزدند و به بیرون نگاه میکردند، گویا منتظر کسی هستند.
یک مرتبه دیدیم شترسواری از دور میآید. زمانی که چشم حضرت به آن شترسوار افتاد، چشمانشان از خوشحالی برق زد و گل از گلشان شکفت و با صدای بلند فرمودند:
«هِشَامٌ وَ رَبِّ الْکعْبَةِ»
به خدای کعبه قسم که هشام آمد.
همه تعجب کردیم، زیرا «هشام بن حکم» بچه چهارده یا پانزده ساله است به طوری که هنوز موی صورتشان درنیامده است. عزیزان روحانی و طلاب گرامی ما خوب دقت کنند:
«وَ لَمْ ینَادَ بِشَیءٍ کمَا نُودِی بِالْوَلَایة»
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 18، ح 3
چه جایگاهی دارد. «زراره» أفقه فقهای عصر معصوم است و در فقاهت کسی به پای او نمیرسد. «محمد بن مسلم» و «جمیل بن دراج» به همین شکل است. «قیس بن ماصر» خود یک فقیه است. «أبان بن تغلب» فقیهی است که اجازه اجتهاد از دست امام صادق گرفته است، همو که حضرت به او میفرماید:
«احب أن تجلس فی المسجد وتفتئ الناس»
مجمع الرسائل، نویسنده: الشیخ الجواهری، ص 16، باب مبحث اجتهاد و تقلید
یا در روایت دیگر میفرماید:
«اجلس في مسجد المدينة وافت الناس فإنّي أحبّ أن يرى في شيعتي مثلك»
در مسجد مدینه بنشین و فتوا بده. من دوست دارم همانند تو در میان شیعیانم بدرخشد.
مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ نورى، حسين بن محمد تقى،مؤسسة آل البيت عليهم السلام، 1408 ق، قم؛ ج 17، ص 315
همه نشستند، اما وقتی که «هشام» نوجوان میآید امام صادق تمام قد میایستند و برای او کنار خودشان جا باز میکنند!!
امام او را کنار خود مینشانند و جملهای دارد که من بارها گفتم اگر تمام ثروت روی زمین را به انسان بدهند و تمام عبادات مردم روی زمین از حضرت آدم تا قیامت به انسان بدهند و این جمله را در یک کفه قرار بدهند، این جمله ارزشمندتر است.
این جمله امام معصوم و حجت خداست. وقتی که «هشام» میآید، امام صادق به او میفرمایند:
«نَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ یدِه»
هشام با قلب و زبان و دستش یاور و یاریگر ماست.
ببینید چقدر ارزشمند است! واقعاً نمیشود برای این جمله قیمت معین کرد و در برابر این جمله هیچ فضیلتی نمییابید. اگر شما بگویید فلانی صد سال یا هزار سال عبادت کرده و هرشب ده هزار رکعت نماز میخواند و مقامات تمام زمین را دارا بوده است، این جمله معصوم ارزش بالاتری دارد.
وقتی «هشام» با مرد شامی مناظره میکند، آنچنان عرصه را بر او تنگ میکند که توان فروبردن آب دهان را از او میگیرد.
علی رغم اینکه «حمران بن أعین» و «مؤمن الطاق» و «زراره» و «قیس بن ماصر» قبل از «هشام» با او مناظره کردند و همگی پیروز درآمدند، پیروزی «هشام بن حکم» برای قلب امام صادق لذتی داشت که پیروزی دیگر شاگردان حضرت ندارد.
«حمران بن أعین» در حوزه علوم قرآنی با او بحث کرده است، «زراره» در حوزه فقه با او بحث کرده است، «مؤمن الطاق» در رابطه با مسائل جبر و تفویض با او بحث کرده است، اما «هشام» در موضوع امامت با او بحث کرده است.
امام صادق به مرد شامی میگوید: این جوان ما را چطور دیدی؟ مرد شامی عرضه داشت: فرزند پیغمبر او خیلی انسان ماهر و حازق دیدم، به طوری که هر سؤالی کردم بلافاصله به من پاسخ داد و آنچنان مرا سؤال پیچ کرد که نتوانستم به یک سؤال او پاسخ بدهم.
کلام امام صادق در مورد او چنین است که میفرماید: این «هشام» نوجوان آنچنان عرصه را بر تو تنگ کرد که فرصت فروبردن آب دهان را از تو گرفت.
همانطور که بازیکنان یک تیم وقتی بازی میکنند و مربی در انتها نقاط ضعف و نقاط قوت بازیکنان را گوشزد میکند، حضرت بعد از مناظره نقاط قوت و ضعف هرکدام از متکلمین را به آنها گوشزد میفرمایند. به عنوان مثال فرمودند: «زراره» تو چنین اشکالی داشتی، «قیس بن ماصر» تو اینجا خطا داشتی، «حمران بن أعین» تو این اشکال را داشتی.
«یونس بن یعقوب» میگوید: من گوشهای نشسته بودم و منتظر بودم تا ببینم امام صادق از «هشام» چه ایرادی میخواهند بگیرند. مشاهده کردم که وقتی حضرت به «هشام» رسیدند، فرمودند:
«مِثْلُک فَلْیکلِّمِ النَّاسَ فَاتَّقِ الزَّلَّةَ وَ الشَّفَاعَةُ مِنْ وَرَائِهَا إِنْ شَاءَ اللَّه»
مانند تویی باید با مردم بحث کند. از لغزش بپرهیز که شفاعت ما پشت سر توست.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 171، ح 4
شما این جمله را میخواهید با چه چیزی مقایسه کنید؟ امام معصوم چنین فرمایشی در حق یکی از اصحاب خود دارند.
رفقای طلبه! من بارها گفتم آیا ما هم امروز کارمان در حدی است که حضرت مهدی وقتی پرونده ما را میبینند، گل از گلشان شکوفا شود و برای ما دعا کند و از کارکرد ما خوشحال شود؟ آیا ما به چنین مرحلهای رسیدیم؟
راوی خدمت امام صادق عرضه کرد: آقاجان! شما چقدر ما را دوست دارید؟ حضرت فرمود: هرچقدر شما ما را دوست دارید. به قلب خود نگاه کن تا متوجه شوی.
وقتی کار میکنیم برای خودمان روشن است این کار چقدر رضای خدا و رضای نفس را داراست، چقدر برای تقویت مبانی اعتقادی جوانان کار میکنیم، چقدر جوانان خود را در این زمینه آماده میکنیم و چقدر جوانان اهل سنت را به راه درست اهلبیت میکشانیم.
وقتی دوستان ما از کار ما راضی بودند، نشانگر این است که حضرت ولی عصر هم از ما راضی است. وقتی که اهل و عیال ما از ما راضی نیستند و به ما انتقاد میکنند، مشخص است که حضرت ولی عصر هم از ما راضی نیستند.
امیرالمؤمنین در نامهای به «مالک اشتر» میفرمایند: مالک! خداوند عالم آنچه بر زبان مؤمنین جاری میکند، نشانه این است که گفتار مردم در خوب و بد یک حاکم و مدیر نشانگر رضایت یا غضب خداوند است.
«روشنگری و هجمه»؛ ابزار مهم دفاع از امامت
در هر صورت، بحث اول همان بحث معرفت افزایی و بحث دوم بحث شبهه زدایی است که خدمتتان توضیح داده شد. اما مرحله سوم روشنگری و هجمه است.
دشمنان ما می نشینند و مرتب شبهه تولید میکنند. امروز در فضای مجازی که به تعبیر مقام معظم رهبری به قتلگاه جوانان تبدیل شده است آتئیستها از یک طرف، وهابیت از یک طرف، وهابیت درون شیعی همانند طرفداران « ابوالفضل برقعی» و «طباطبایی» و «احمد الحسن» از طرف دیگر هجمه میکنند. ما چرا هجمه نکنیم؟! ما چرا سؤال طرح نکنیم؟!
اگر آنها بخواهند صد شبهه برای ما درست کنند، ما در برابر صد شبهه باید هزاران شبهه تولید کنیم و هزار سؤال طرح کنیم؛ اما باید بسیار مؤدبانه باشد. «شهید مطهری» در کتاب «امامت و رهبری» حدود یازده صفحه مباحثی در رابطه با وحدت مطرح میکند.
ایشان مینویسد: امیرالمؤمنین عامل تفرقه نشد و در صفوف مسلمانان تفرقه ایجاد نکرد و با آنها همگام بود، اما همگامی حضرت باعث نشد که انتقاد سازنده از خلفا را کنار بگذارد.
«خطبه شقشقیه» حضرت امیرالمؤمنین خطبه سوم «نهج البلاغه» است. این خطبه از اول تا آخر در مطاعن خلفا اعم از ابوبکر و عمر و عثمان، تعابیری بسیار تند مطرح میکند. همچنین حضرت در نامه 52 «نهج البلاغه» تعابیری دارد که تعابیر بسیار تکان دهنده است.
به تعبیر «شهید مطهری» وحدت نباید باعث شود که ما از اظهار حقایق صرفنظر کنیم. امیرالمؤمنین میفرماید:
«فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَارِ»
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 435، خ 53
حضرت در خطبه 150 میفرماید:
«حَتَّی إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ ص رَجَعَ قَوْمٌ عَلَی الْأَعْقَاب»
تا جایی که میفرماید:
«وَ ذَهَلُوا فِی السَّکرَةِ عَلَی سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ مِنْ مُنْقَطِعٍ إِلَی الدُّنْیا رَاکنٍ أَوْ مُفَارِقٍ لِلدِّینِ مُبَاین»
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 209، خ 150
این تعابیر وجود دارد و البته باید تلاش کنیم در طرح سؤال و هجمه احساسات و عواطف طرف مقابل را جریحهدار نکنیم و توهینهای رکیک و زننده به طرف مقابل نثار نکنیم. اصلاً ما کاری به قرآن کریم نداریم که میفرماید:
(وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْم)
(معبود) کسانی را که غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید مبادا آنها (نیز) از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند.
سوره انعام (6): آیه 108
خداوند متعال میفرماید: شما حتی به بت پرستان حق ناسزا گفتن ندارید. امیرالمؤمنین در خطبه 206 «نهج البلاغه» میفرماید:
«إِنِّی أَکرَهُ لَکمْ أَنْ تَکونُوا سَبَّابِین»
من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید.
«وَ لَکنَّکمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکرْتُمْ حَالَهُمْ کانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْر»
اما اگر کردارشان را تعریف و حالات آنان را بازگو میکردید به سخن راست نزدیکتر و عذر پذیرتر بود.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 323، خ 206
این در حالی است که حضرت، معاویه را مسلمان نمیداند و در نامه 16 «نهج البلاغه» میفرمایند:
«فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَکنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْکفْر»
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 374، خ 16
با این احوال حضرت میفرمایند: من نمیخواهم که شیعیان ما به معاویه هم فحش بدهند.
«إِنَّ اللَّهَ یبْغِضُ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّش»
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: دارالحدیث، ج 4، ص 9، ح 2621
حضرت در روایت دیگری میفرماید:
«وَ لَا تَتَکلَّمُوا بِالْفُحْشِ فَإِنَّهُ لَا یلِیقُ بِنَا وَ لَا بِشِیعَتِنَا»
فحش و ناسزا نگویید، زیرا خداوند دوست ندارد زبان ما و شیعیان ما به فحش و ناسزا آلوده باشد.
«وَ إِنَّ الْفَاحِشَ لَا یکونُ صَدِیقاً الْخَبَر»
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، نویسنده: نوری، حسین بن محمد تقی، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 12، ص 82، ح 13575
ما باید به این مسائل دقت کنیم، اما با دقت کردن به این مسئله نباید از بازگو کردن حقایق خودداری کنیم. ما باید حقایق تاریخی را با زبان نرم همچنانکه قرآن کریم میفرماید:
(فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَینا)
اما به نرمی با او سخن بگوئید.
سوره طه (20): آیه 44
بیان کنیم. قرآن کریم میفرماید:
(ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَن)
با حکمت و اندرز نیکو به سوی راه پروردگارت دعوت نما، و با آنها به طریقی که نیکوتر است استدلال و مناظره کن.
سوره نحل (16): آیه 125
(ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّک) تنها تبیین نیست، بلکه هم تبیین است و هم پاسخ به شبهات آنهاست و هم روشنگری است. «مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «الإعتقادات» آورده است که حضرت به «محمد بن حکیم» میفرماید:
«کلم الناس و بین لهم الحق الذی أنت علیه و بین لهم الضلالة آلتی هم علیها»
حضرت به صراحت میفرمایند حقایق خودتان و ضلالت طرف مقابل را بیان کنید، سپس میفرماید:
«و باهلوهم فی علی بن أبی طالب ع»
در مورد امامت علی بن أبی طالب بحث و مناظره و مباهله کنید.
تصحیح اعتقادات الإمامیة، نویسنده: مفید، محمد بن محمد، محقق / مصحح: درگاهی، حسین، ص 71، فصل فی النهی عن الجدال
مراد از فرمایش حضرت این است که اگر دیدید این افراد با برهان و استدلال قانع نشدند، عناد و لجبازی کردند این افراد را به مباهله دعوت کنید. ائمه اطهار (علیهم السلام) تا این اندازه در تبیین حقایق دست ما را باز گذاشتند.
من بیش از این در این قسمت توضیح ندهم و مقداری در خصوص حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) بحث داشته باشیم.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) ملاک حقانیت امیرالمؤمنین علیه السلام
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در حقیقت ملاک حقانیت امیرالمؤمنین و اهلبیت و شیعه است. اگر ما روی این قضیه در مباحث و مناظرات و نوشتار دقت کنیم، شاید نود درصد قضایا حل میشود.
بنده خودم بارها در مناظرات وقتی میبینم این آقایان از این شاخه به آن شاخه میپرند، ما هم شاخههای مختلفی که داریم را کنار میگذاریم و بحث حضرت فاطمه زهرا را پیش میکشیم. قضیه حضرت فاطمه زهرا برای مخالفین اهلبیت باتلاقی است که اگر وارد شدند، امکان بیرون رفتن از این باتلاق را ندارند.
بنده یاد دارم در سال 1375 در کشور امارات بودیم. در ماه مبارک رمضان ما را به دبی دعوت کرده بودند و آنجا بودیم. جناب آقای «معزی» نماینده مقام معظم رهبری در هلال احمر که قبلاً نماینده ایشان در لندن بود هم در آنجا حضور داشتند. حدود 25 تن از دوستان روحانی از مشهد و قم هم در آنجا حضور داشتند.
روزی سر افطاری بودیم که به ما گفتند: جوانی آمده است که خود مدرک پروفسوری دارد و فارغ التحصیل دانشگاه مدینه هست. او با علمای شیعه در امارات اعلان مناظره کرده و گفته است که: «اگر علمای شیعه یک ساعت با من بحث کنند، من آنها را از شرک به توحید میکشانم. علمای شیعه مشرک هستند و مردم را به شرک دعوت میکنند. من حاضرم در یک ساعت آنها را از شرک بیرون بیاورم.»
دوستانی که به امارات رفتند، میدانند که امارات محیط کوچکی است و این قضایا سریع میپیچد. دوستان به همدیگر نگاه کردند و حاج آقای «معزی» گفتند: آقای قزوینی ظاهراً این قرعه به نام شماست. من گفتم: دوستان دیگر هم هستند.
بعد از اصرار دوستان، ما قبول کردیم و آن شب که شب بیستم ماه مبارک رمضان بود به کسی که میزبان ایشان بود پیام دادیم که فرداشب در مسجد امام حسین که مرکز شیعیان در دبی هست به اینجا بیایند تا بعد از نماز مغرب با هم صحبت کنیم.
ایشان آمدند و من دیدم او جوانی 28 ساله اصالتاً اهل استانبول بود، اما تحصیلات خود را در عربستان سعودی به اتمام رسانده است.
ما شروع به بحث از اینطرف و آنطرف کردیم و مشاهده کردم که ایشان دائماً از این شاخه به آن شاخه میپرد و هرکجا گیر میکند به شاخه دیگر میپرد. روش وهابیت این چنین است!
یکی از مواردی که امام صادق در شرح حال «هشام بن حکم» در «رجال کشی» بیان میکند، این است که حضرت بسیاری از فنون مناظره را در اینجا بیان میکنند. امام صادق ابتدا موضوع معین میکند و اجازه نمیدهد که طرف مقابل از موضوعی که معین شده، خارج بشود و در آن موضوع بحث کند.
اگر شخص مناظره کننده ادعا کند که من مایلم در علوم قرآنی بحث کنم، حضرت به «حمران بن أعین» دستور مناظره میدهند. اگر شخص ادعا کند که میخواهم در فقه بحث کنم، حضرت به «زراره» دستور مناظره میدهند. اگر شخص ادعا کند که میخواهم در رابطه با ادبیات عرب با شما بحث کنم تا ببینم آیا ادبیات بلد هستید یا خیر، حضرت به «أبان بن تغلب» دستور مناظره میدهند. اگر شخص ادعا کند که مایلم در رابطه با مسائل کلام بحث کنم، حضرت «هشام بن سالم» را فرا میخوانند.
مشاهده کنید که امام صادق در هر حوزهای نیروی خاص آن حوزه را تربیت کردند. طرف مقابل در هر شاخهای میخواهند وارد شوند، حضرت نیروی متخصص آن حوزه را در برابر او قرار میدهند.
لذا من دوست دارم عزیزان ما شرح حال «هشام بن حکم» را در «رجال کشی» ببینند، زیرا نکات بسیار ظریفی دارد. در این شرح حال، هم دغدغه امام صادق برای نشر شبهات، هم تربیت نیروهای ورزیده، هم کیفیت ورود به بحث و مناظره و هم کنترل طرف مقابل را بیان میکنند. شما میتوانید از این یک روایت ده فن مناظره بیرون بیاورید.
من که دیدم طرف مقابل دائماً از این شاخه به آن شاخه میپرد، گفتم: برادر عزیز! شما روایت:
«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1361، ح 3510
را قبول دارید یا خیر؟! او گفت: بله قبول دارم.
واقعاً بنی امیه خیلی تلاش کردند آنچه مربوط به اهلبیت است را نابود کنند، اما این روایت در متن «صحیح بخاری» که صحیحترین کتاب اهل سنت بعد از قرآن کریم است آمده است. این روایت همچنین در کتاب «صحیح مسلم» جلد 4 صفحه 1903 حدیث 2449 آمده است. تعبیر «بخاری» این است:
«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی»
اما تعبیر «مسلم» چنین است:
«إنما فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی یؤْذِینِی ما آذَاهَا»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 1903، ح 2449
او گفت: من این روایت را قبول دارم. من گفتم: آیا این را هم قبول داری که در کتاب «صحیح بخاری» وارد شده است:
«فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ فَهَجَرَتْ أَبَا بَکرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتی تُوُفِّیتْ»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1126، ح 2926
همچنین در جلد پنجم از کتاب «صحیح بخاری» صفحه 82 حدیث 4240 و 4241 ماجرای وصیت حضرت زهرا مبنی بر اینکه آن بزرگوار را شبانه دفن کردند و امیرالمؤمنین خودشان شخصاً بر بدن مطهر حضرت فاطمه زهرا نماز خواندند که داستان بسیار مفصلی دارد که همین یک روایت از چند جهت حقانیت اهلبیت و بطلان دیگران را اعلام میکند.
من از دوستان تقاضا دارم حدیث 4240 و 4241 از کتاب «صحیح بخاری» را ببینند. آنجا دارد که حضرت امیرالمؤمنین شش ماه با خلفا بیعت نکرد.
ما معمولاً تلاش میکنیم حرفهایمان را مستند نشان بدهیم تا ادعا نکنند که شما دروغ میگویید و روایات ما را تقطیع میکنید. گاهی اوقات ما روایتی از کتاب «صحیح بخاری» میخواندیم، وهابیت ادعا میکردند که آقای قزوینی جلد کتاب «صحیح بخاری» را به مردم نشان میدهد ولی نوشتهای که خود آن را نوشته میخواند. به همین خاطر ما مجبور شدیم روایات را مستند نشان بدهیم. ببینید:
«فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ فَهَجَرَتْ أَبَا بَکرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتی تُوُفِّیتْ»
همچنین تعبیر «صحیح مسلم» چنین است:
«إنما فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی یؤْذِینِی ما آذَاهَا»
وقتی که ما با این بنده خدا بحث میکردیم، کتاب «صحیح بخاری» پیش رویم بود. من گفتم: آیا قبول دارید که در کتاب «صحیح بخاری» آمده است که حضرت فاطمه زهرا بر ابوبکر غضب کرد و تا آخر عمر با او حرف نزد؟ او گفت: نه من قبول ندارم، این دروغ شما شیعیان است.
من کتاب «صحیح بخاری» را به او نشان دادم تا ببیند. او جلد کتاب را نگاه کرد و گفت: این کتاب «صحیح بخاری» در بیروت چاپ شده است و من آن را قبول ندارم. کتاب «صحیح بخاری» چاپ عربستان سعودی را به من نشان بدهید.
بنده از ترس اینکه چنین ماجراجوهایی پیدا شود، هم کتاب «صحیح بخاری» چاپ بیروت و هم «صحیح بخاری» چاپ عربستان سعودی را نشان می دهیم. لذا کتاب «صحیح بخاری» چاپ عربستان سعودی را به او نشان دادم.
این روایت را عزیزان دقت کنند که خیلی روایت عجیبی است:
«فلما تُوُفِّیتْ دفنها زوجها عَلِی لَیلًا ولم یؤْذِنْ بها أَبَا بَکرٍ وَصَلَّی علیها»
وقتی که حضرت فاطمه زهرا از دنیا رفت، علی او را شبانه دفن کرد و به ابوبکر اطلاع ندادند و خود بر جنازه حضرت نماز خواندند.
«وکان لِعَلِی من الناس وَجْهٌ حَیاةَ فَاطِمَةَ فلما تُوُفِّیتْ اسْتَنْکرَ عَلِی وُجُوهَ الناس»
در زمان حضرت فاطمه زهرا مردم توجه خاصی به امیرالمؤمنین داشتند، اما بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا این توجهات از امیرالمؤمنین برگشت.
تعبیر «بخاری» چنین است:
«ولم یکنْ یبَایعُ تِلْک الْأَشْهُرَ»
امیرالمؤمنین تا شش ماه با ابوبکر بیعت نکردند.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998
حال آنکه «مرحوم شیخ مفید» به صراحت مینویسد:
« و المحققون من أهل الإمامة يقولون لم يبايع ساعة قط »
الفصول المختارة؛ مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: مير شريفى، على، ناشر: كنگره شيخ مفيد، قم، سال چاپ: 1413ق؛ ص 56
طبق این بیان امیرالمؤمنین با خلفا یک ساعت هم بیعت نکرده است. وقتی هم که حضرت در نماز خلفا حاضر میشد، قرائت نماز را خودش میخواند و تنها فیزیکی در صف آنها بود و به آنها اقتدا نمیکرد.
«بل کان یصلی لنفسه»
مسألتان فی النص علی علی (ع)، نویسنده: الشیخ المفید، ج 2، ص 28، باب تکمیل من کلام الشیخ الطوسی (ره) فی المفصح
قضیه امام حسن و امام حسین هم همینطور است. جالب اینجاست که در ادامه مینویسد علی بن أبی طالب به ابوبکر میفرماید: بیایید با هم صحبت کنیم تا با هم بیعت کنیم.
«ولا یأْتِنَا أَحَدٌ مَعَک کرَاهِیةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ»
طبق این بخش از روایت، امیرالمؤمنین چشم دیدن عمر بن خطاب را نداشت و اصلاً از حضور او در جلسه نفرت داشت.
کسانی که ادعا میکنند رابطه علی بن أبی طالب با خلفا چنین و چنان بود، مشاور بود، وزیر اعظم یا مشاور عالی بود دقت داشته باشند که این کتاب «صحیح بخاری» است که می گوید امیرالمؤمنین طاقت دیدن عمر بن خطاب در یک جلسه را نداشت. سپس زمانی که ابوبکر در جلسه حاضر شد، این تعبیر امیرالمؤمنین است به ابوبکر:
«وَلَکنَّک اسْتَبْدَدْتَ عَلَینَا بِالْأَمْرِ»
در امر امامت در حق ما استبداد کردی.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998
از این واضحتر و روشنتر بیان کند؟! عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد! اگر شما پنجاه روایت از «کافی» و «تهذیب الأحکام» و «وسائل الشیعة» بیاورید، به اندازه این عبارت «صحیح بخاری» نمیتواند در ذهن طرف مقابل شما تأثیرگذار باشد و مبانی اعتقادی او را متزلزل کند.
آنها خود را حق مطلق میدانند و همیشه ادعا میکنند امیرالمؤمنین با خلفا بیعت کرد و با آنها مشکلی نداشت. و می گویند شما شیعیان این بساط را درآوردید! این کتاب «صحیح بخاری» است که عبارات «کرَاهِیةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ» و «وَلَکنَّک اسْتَبْدَدْتَ عَلَینَا بِالْأَمْرِ» را نقل کرده است. این صریح کلام امیرالمؤمنین است.
وقتی ما با ایشان بحث داشتیم، او ادعا کرد کتاب «صحیح بخاری» چاپ عربستان سعودی برای من بیاورید. من گفتم: دکتر من گمان نمیکردم که شما اینقدر بیعقل و نفهم باشید. او گفت: چطور؟! گفتم: عزیز من اولاً چاپخانهای که این کتاب را در بیروت چاپ کرده، اهل سنت است و شیعه و رافضی نیست.
به علاوه اگر در آنطرف دنیا «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» چاپ شود و در روایات آن تغییری ایجاد کنند، دولت عربستان سعودی آن چاپخانه را به خاکستر تبدیل میکند. این چه حرفی است که شما میزنید!
او خود متوجه شد که قافیه را باخته است. من که دیدم اوضاع به این شکل است، گفتم: آیا شما این عبارت «ابن قتیبه دینوری» را دیدید که ابوبکر و عمر برای طلب رضایت از حضرت فاطمه زهرا میآیند، اما حضرت آنها را راه نمیدهند؟!
در کتاب «الإمامة و السیاسة» صفحه 17 وارد شده است که حضرت فاطمه زهرا سلام خلیفه اول و دوم را هم پاسخ ندادند و در پایان فرمودند:
«والله لأدعون الله علیک فی کل صلاة أصلیها»
به خدا سوگند بعد از هر نماز بر تو نفرین خواهم کرد.
الإمامة والسیاسة، اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة الدینوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1418 هـ - 1997 م.، تحقیق: خلیل المنصور، ج 1، ص 17، باب کیف کانت بیعة علی بن أبی طالب کرم الله وجهه
گفتم: آقای «شهرستانی» را میشناسید؟! او گفت: بله، کتاب «الملل و النحل» او را خواندم. من گفتم: ایشان در جلد اول از کتاب «الملل و النحل» صفحه 57 مینویسد:
« إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت الجنين من بطنها »
الملل والنحل، اسم المؤلف: محمد بن عبد الكريم بن أبي بكر أحمد الشهرستاني، دار النشر: دار المعرفة - بيروت - 1404، تحقيق: محمد سيد كيلاني؛ ج1، ص 57
او کم آورد و من مشاهده کردم که الآن زمان هجمه پشت سر هم هست لذا چندین مورد از این مطالب را بیان کردم و او گفت: من این حرفها را تا به حال نشنیده بودم. فردا شب جواب آن را خدمت شما میآورم.
من گفتم: فرداشب برای من جواب بیاورید. همین ساعت همین جا تشریف بیاورید تا سؤالاتی که بنده در رابطه با حضرت فاطمه زهرا داشتم را جواب بدهید. دوست دارم با هم صحبتی داشته باشیم.
فرداشب از ساعت 8 تا ساعت 11 در مسجد منتظر نشستم، اما او نیامد. به میزبان او زنگ زدم و پرسیدم: رفیق ما کجاست؟ او گفت: شما دیشب چه بلایی بر سر او آوردید؟ گفتم: من کاری با او نداشتم، فقط قدری صحبت کردیم.
گفت: دیشب که از پیش شما آمد برایش رختخواب انداختم، اما نخوابید. دائماً در حیاط قدم میزد، دومرتبه در رختخواب مقداری غلط میزد و بازهم در حیاط راه میرفت. سحری نخورد و با یکی از علمای وهابی کتابخانه رفت. من به کتابخانه رفتم و مشاهده کردم که او مرتب کتاب میآورد و مطالعه میکند و مینویسد. تصور کردم که امشب میخواهد نزد شما بیاید و با دست پر بحث کند.
پرسیدم: چرا نیامد؟! او گفت: او عبوس اینجا نشسته است و اصلاً به ما هم پاسخ نمیدهد. من گفتم: آیا امکان دارد که من آنجا بیایم؟ او گفت: برای شما درست نیست که اینجا بیایید. من گفتم: هیچ اشکالی ندارد. پیامبران که تکبر ندارند!!
کسی ادعای پیامبری میکرد، او را نزد خلیفه بردند و از او پرسیدند: معجزه تو چیست؟ او گفت: هرچه که بخواهید. به او گفتند: به آن درخت بگو که نزد تو بیاید. او گفت: درخت نزد من بیا، اما درخت نیامد. او چندین مرتبه تکرار کرد و وقتی دید درخت نزد او نمیآید، گفت: وقتی که درخت نیامد ما نزد درخت میرویم. پیامبران که تکبر ندارند!!
من گفتم: ما به آنجا میآییم. ایشان ماشین فرستاد و ما به منزلشان رفتیم. دیدم کسی که دیشب قرار بود ما و حدود 28 تن از طلاب را از شرک بیرون بیاورد، خیلی اخمو نشسته است. من سلام کردم او خیلی عادی جواب سلام ما را داد.
من گفتم: دکتر من چند ساعت است که منتظر هستم. گفت: نماز شماها باطل است. گفتم: چه شد که نماز ما باطل شد؟! آیا دلیل شرک ما باطل بودن نمازمان است؟! گفت: شما موقع وضو گرفتن پاهایتان را نمیشویید، بلکه مسح میکشید. بنابراین نماز تمام شیعیان باطل است.
گفتم: دکتر شما که فارغ التحصیل دانشگاه اسلامی مدینه هستید و مدرک دکتری دارید. میتوانید یک روایتی از پیغمبر اکرم برای من بیاورید که پیغمبر اکرم فرموده باشد موقع وضو گرفتن پاهایتان را بشویید؟! یا روایتی برایمان بیاورید که صحابه دیده باشند پیغمبر اکرم موقع وضو گرفتن پاهایشان را میشست.
گفت: یعنی ما روایتی نداریم؟ من گفتم: من نمیگویم روایتی ندارید. شما این روایت را برایمان بیاورید. من اینجا نشستم و دوستان ما هم در مقابل ما نشستند.
من گفتم: روایتی از ابوبکر برای ما بیاورید که گفته باشد موقع وضو گرفتن پاهایتان را بشویید. یا روایتی بیاورید که معلوم باشد ابوبکر موقع وضو گرفتن پاهایش را میشست.
او گفت: یعنی چنین روایتی نیست؟ من گفتم: من که نمیگویم چنین روایتی هست یا نیست. من میگویم شما یک روایت حتی ضعیف برای ما بیاورید.
روایت از ابوبکر پیشکشتان، روایتی از عمر بن خطاب که نزدیک به دوازده سال خلیفه مسلمین بود برای ما بیاورید که معلوم باشد موقع وضو گرفتن پاهایش را میشست. او گفت: چه میگویی؟! من گفتم: چه میگویی جواب نیست. من اینجا نشستم و کامپیوتر هم موجود است.
گفتم: عزیز من! این چه حرف مسخرهای است که میزنید؟ پیغمبر اکرم موقع وضو گرفتن مسح میکشید. امیرالمؤمنین موقع وضو گرفتن مسح میکشید. ابوبکر موقع وضو گرفتن مسح میکشید. عمر بن خطاب موقع وضو گرفتن مسح میکشید. «سلمان»، «ابوذر»، «أنس بن مالک» و حتی افرادی همانند «عکرمه» که ما آنها را قبول نداریم هم موقع وضو کشیدن مسح میکشیدند. این منطق قرآن کریم است.
عثمان شش سال اول خلافت هم مسح میکشید، اما بعد از شش سال وقتی دید مردم با پاهای برهنه به زیارت خانه خدا میآیند و پاهایشان کثیف است دستور داد مسلمانان از این به بعد در وضو پاهایشان را بشویند. شستن پا در وضو از بدعتهای عثمان است.
او که دید اوضاع خیلی خراب است و دوستان ما هم دائماً به او میخندند، دیدم کتابی زیر بغلش گذاشته و میگوید: شما آخوندهای شیعه انسانهای عقب افتاده هستید. کتابهای علمای بزرگ روشنگر را نمیخوانید.
من نگاه کردم و دیدم روی جلدش «فقه السنة» نوشته است. من گفتم: این کتاب «فقه السنة» اثر «سید سابق» است؟ او گفت: بله. من گفتم: این کتاب ابتدا هشت جلدی چاپ شده بود، سپس چهار جلدی چاپ شد و در دانشگاههای امارات و کویت و بحرین کتاب درسی است.
بنده چندین هفته قبل از ماه مبارک رمضان دست دوم این کتاب را در گذر خان پیدا کردم. بنده خیلی دوست داشتم این کتاب را بگیرم و آن را مطالعه کاملی هم کرده بودم و بیوگرافی «سید سابق» و «فقه السنة» را از ابتدا تا انتها گفتم و او هم مبهوت مانده بود.
او شروع به گفتن حرفهای زشت کرد. من گفتم: دکتر! ما با هم برادر هستیم و صحبت میکنیم، مادامی که به فحش و توهین نرسد. اگر انتظار دارید شما فحش بدهید و من هم به شما فحش بدهم، بدانید ما در مکتبی بزرگ شدیم که به ما گفتند: اگر هزار فحش شنیدید یک جواب ندهید، زیرا قصاص در فحش در محرمات نیست.
وقتی که من میخواستم برگردم چند کتاب به او دادم. بعد از دو ماه به رفیقمان که میزبان او بود زنگ زدم و گفتم: چه شد؟ او گفت: بعد از رفتن شما نامه مفصلی نوشت و به من داد و گفت این را به ریاض مرکز دارالإفتاء اعظم فکس کنید.
در نامه نوشته شده بود: من با یکی از علمای شیعه بحث کردم، او این حرفها را زد و من جوابی نداشتم. برای من جواب بیاورید که در مراحل بعدی اگر این بحثها پیش آمد بتوانم جواب بدهم. او گفت: بعد از یک هفته جواب فکس آمد و نوشته بود تمام مطالبی که عالم شیعه گفته است در کتب ما هست. اگر این بحثها را مطرح کردند، سریع بحث را عوض کنید و موضوع دیگری را مطرح کنید. نگذارید در این زمینه بحث کنند.
میزبان او گفت: وقتی که این جواب از ریاض آمد خدا شاهد است که تمام باد او خالی شد و افسرده و بیمار شد. بعد از چند هفته از من درخواست کرد که برایم ویزا بگیرید تا برگردم. ویزا گرفتم و او رفت.
شخصی که مدعی است من میخواهم علمای شیعه را از شرک نجات بدهم، وقتی به قضیه حضرت صدیقه طاهره میرسد آنچنان بال و پرش میریزد و آنچنان کم میآورد که بزرگانشان هم در عربستان سعودی جوابی برای آن ندارند.
بنابراین دوستان عزیز قضیه حضرت صدیقه طاهره قضیه حساسی است. ما معمولاً در مناظرات این قضیه را به عنوان تیر خلاصی نگه میداریم.
وقتی بحثهایی که اختلاف میان شیعه و سنی است و بحثهای توسل را مطرح میکنیم و در نهایت میخواهیم تیر خلاصی بزنیم تا طرف مقابل نتواند به هیچ وجه جواب بدهد این بحث را مطرح میکنیم.
ما چندین بحث اساسی و ریشهای داریم که نقاط ضربه پذیر آنهاست. من معتقدم جوانان ما باید نقاط ضربه پذیر اهل سنت را خوب یاد بگیرند تا در بحثها و مناظرات به کار ببرند.
امروز مناظرات چهره به چهره سپری شده است. در حال حاضر سلفیها و وهابیهای کردستان در فضای مجازی کانال و گروه دارند. وهابیت زاهدان و بندر عباس و حتی اهل سنت تهران کانالهای مختلفی دارند و بحث میکنند. نیاز است که جوانان ما در این گروهها ورود پیدا کنند و حقایق اهلبیت را بیان کنند و نقاط ضعف اهل سنت و وهابیت را برای آنها روشن کنند.
ضروری ترین نیاز، در مناظره با مخالفان
دوستان عزیز بنده بیش از دویست و چهل جلسه مناظره در خاک عربستان با سران و مفتیان اعظم وهابی داشتم. با تجربهای که دارم، معتقدم نود درصد جوانانشان بیماری جهل و عدم آگاهی دارند. اگر با آنها بنشینیم و دوستانه با زبان خودشان صحبت کنیم و چند مورد از خلفا تجلیل کنیم نتیجه میگیریم.
همانطور که «مرحوم علامه امینی» در کتاب «الغدیر» جلد 7 صفحه 74 وقتی مطاعن ابوبکر را بیان میکند، آنچنان تعبیر و تمجید از او میکند که انسان مبهوت میماند.
اگر واقعاً در کتاب «الغدیر» نبود و به من میگفتند و هزار قسم جلاله میخوردند من باور نمیکردم که «علامه امینی» نسبت به خلفا اینطور تجلیل کند. بعضی از افرادی که خبر ندارند، شاید قدری برایشان سنگین باشد.
یکی از اشکالاتی که بعضی از ولاییها به ما میگیرند، این است که فلانی خیلی زیاد نسبت به اهل سنت احترام میگذارد و «جناب ابوبکر» و «آقای عمر» به کار میبرد.
یکی از آقایان مراجع عظام تقلید این قضیه را به بنده گفتند. من گفتم: ما با همین "جناب" گفتن صدها و هزاران جوان سنی را به مذهب شیعه نزدیک میکنیم و یا شیعه میشوند.
به عنوان نمونه قضیهای را برایتان نقل کنم. جناب آقای «محمدی گلپایگانی» مسئول دفتر مقام معظم رهبری در کنگره تکفیر در قم بودند. بنده موبایلم را خدمت ایشان دادم و پیامی که برایم آمده بود را خواندند. شماره تلفن طرف هم موجود است. پیام چنین بود:
"سلام بر آیت الله دکتر حسینی قزوینی... از خدا برای شما سلامتی و موفقیت آرزومندم... چندی پیش شیعه شدم و سپس خانوادهام شیعه شدند. در شب عید غدیر همه قبیله که پانصد نفر بودند، شیعه شدند."
ما به برکت همین تعریف و تمجید مختصر و سپس گفتن نقاط ضعف، نزدیک به پنجاه روحانی اهل سنت در داخل کشور داریم اعم از مولویهای سیستان و بلوچستان و آخوندهای استان گلستان و ماموستاهای استان کردستان که مبلغ مذهب شیعه هستند.
ما هشتاد طلبه اهل سنت داریم که مبلغ شیعه هستند. ما نزدیک به صد و ده تا صد و پانزده مهندس و استاد دانشگاه و دکتر داریم که بعد از سی، چهل سال به مذهب تشیع پیوستند. و عمدتاً استبصارشان این است که مؤدب صحبت کردن فلانی باعث شد که ما تحقیق کردیم و به این نتیجه رسیدیم که مذهب تشیع حق است.
عنایت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و استبصار عالم سرشناس اهل سنت
بنده قضیهای را خدمت دوستان نقل کنم. سال 1361 با یکی از علمای جنوب کشور بحث میکردیم که چند تن از رفقای ما در آن جلسه حضور داشتند. من مطلبی از کتاب «صحیح بخاری» گفتم، اما ایشان به من بسیار پرخاش کرد که: «شما دروغ میگویید و افترا میبندید، اصلاً مذهب شیعه با دروغ بسته شده است.» ایشان در آن زمان صاحب یک حوزه علمیه بود که در آن زمان حدود صد و پنجاه طلبه داشت.
ایشان هرچه توهین کرد، من هیچ جوابی ندادم و سریع به اخویام زنگ زدم و گفتم: در کتابخانه من کتاب «صحیح بخاری» است و سریع آن را بیاور. برادرم کتاب را آورد، کتاب را باز کردم به او نشان دادم و گفتم: شیخنا بفرمایید. او کتاب را خواند و سرش را پایین انداخت. من بحث را عوض کردم و قدری از او آبروداری کردم. دوستان قصد داشتند تلافی فحشهای او را دربیاورند، اما من نگذاشتم.
من در برابر فحش او فحش ندادم، بلکه مدرک نشان دادم. بعداً دائماً زنگ میزد و سؤال میپرسید و من جواب میدادم. خدا شاهد است همین شخص بعد از دو ماه روزی با پدر زنش که یکی از اساتید حوزه علمیه است به قم آمد، به من زنگ زد و گفت: "من میخواهم به منزل شما بیایم و در حضور چند تن از بزرگان قم مطالبی بیان کنم." من فهمیدم که عنایت حضرت فاطمه زهرا کارساز بوده است.
بنده چهار تن از بزرگان که یکی از آنها از دنیا رفته و سه تن دیگر در قید حیات است را در منزلم دعوت کردم. آیت الله خزعلی، آیت الله مقتدایی، آیت الله شبیری زنجانی و آیت الله سبحانی را برای صرف نهار به منزل دعوت کردم.
این آقا آمد و قضیه را از ابتدا که با هم بحث کردیم، من به او توهین کردم و ایشان در جواب توهین بنده نه تنها توهین نکردند بلکه آبروداری کرد. بعد از آن جلسه من تحقیق کردم و به این نتیجه رسیدم که مذهب شیعه حق است.
من به حضرت فاطمه زهرا متوسل شدم، حضرت را خواب دیدم و آن بزرگوار من را به حرم امام رضا دعوت کردند. در حرم امام رضا مکاشفهای برایم اتفاق افتاد و یقین پیدا کردم که مذهب شیعه حق است. من در جمع شما آمدم تا تشیع خود را اعلام کنم.
ما این قضیه را فیلمبرداری کردیم و فیلم آن هم موجود است. قضایا به قدری عالی بود که برای اولین بار بود میدیدم آیت الله سبحانی قطرات اشکشان از محاسن مبارکشان قطره قطره میریخت. مشاهده کنید:
(ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَن)
با حکمت و اندرز نیکو به سوی راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به طریقی که نیکوتر است استدلال و مناظره کن.
سوره نحل (16): آیه 125
تأثیر خود را میگذارد.
تعابیری عجیب از «علامه امینی» در مدح ابوبکر
«علامه امینی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب خود مطلبی دارند که من آن را ترجمه نمیکنم، زیرا عبارت بسیار تند است. من این عبارت را تنها برای دوستان طلبه که عربی بلد هستند بیان میکنم. عبارت چنین است:
«الغلو فی أبی بکر»
مشاهده کنید که ایشان میخواهند مطاعن بگویند، اما قبل از مطاعن زمینه سازی میکنند.
«فصاحب النبی الأعظم فی الغار، والمهاجر الوحید معه فی الرعیل الأول من المهاجرین السابقین یهمنا إکباره وإعظامه، ویعد من الجنایات الفاحشة بخس حقه، والتقصیر فی تحدید نفسیاته، والخروج عن قضاء العدل فیها، والنزول علی حکم العاطفة»
مشاهده کنید این تعابیری است که من گمان نمیکنم خود اهل سنت اینطور از ابوبکر تجلیل کنند که «علامه امینی» تجلیل کرده است. ایشان ابتدا تجلیل میکنند، سپس آنچه از مطاعن نیاز است را تک تک مطرح میکنند.
شخصی نقل میکرد که به آقایی گفتند: من خواب خوبی برای شما دیدم. گفت: خوابتان چیست؟ شخص در جواب گفت: من خواب دیدم که شما از دنیا رفتید و شما را آوردند تا کنار حرم امام رضا دفن کنند. امام رضا فرمود: این شخص را اینجا دفن نکنید، کربلا دفن کنید.
گفت: من نسبت به امام حسین بسیار زحمت کشیدم. ایام عاشورا بسیار عزاداری کردم. شخص در جواب گفت: شما را بردند کربلا دفن کنند، اما امام حسین فرمود او را اینجا دفن نکنید نجف دفن کنید.
او گفت: من برای امیرالمؤمنین بسیار کار کردم و زحمت زیادی کشیدم. حتماً به خاطر این زحماتم هست که مرا در نجف دفن کردند.
شخص گفت: شما را بردند تا در حرم حضرت امیرالمؤمنین دفن کنند، اما حضرت فرمود که او را کنار پیغمبر اکرم دفن کنید و اینجا دفن نکنید. او گفت: بله خلیفه پیغمبر اکرم چنین دستوری داده است. شخص گفت: شما را بردند تا کنار پیغمبر اکرم دفن کنند، اما حضرت فرمود که ما اینجا یک عمر بن خطاب داریم، بس است، او را جای دیگری دفن کنید!!
«علامه امینی (رضوان الله تعالی علیه) بعد از تعریف و تمجید، تعبیر بسیار تندی بیان کرده است که بنده جرئت نمیکنم چنین تعبیری بیان کنم.
«ویعد من الجنایات الفاحشة بخس حقه»
مشاهده کنید تعبیر، تعبیر بسیار سنگینی است. اگر کسی غیر از «علامه امینی» این مطلب را بیان کرده بود، ولاییهای بیعقل ما، حکم کفر او را ثابت میکردند. ایشان در ادامه مینویسد:
«ونحن لا نحوم حول موضوع الخلافة وإنها کیف تمت؟ کیف صارت؟ کیف قامت؟ کیف دامت؟ وإن الآراء فیها هل کانت حرة؟ ووصایا المشرع الأعظم هل کانت متبعة؟ أو کانت للأهواء والشهوات یوم ذاک حکومة جبارة هی تبطش وتقبض، وهی ترفع وتخفض، وهی ترتق وتفتق، وهی تنقض وتبرم، وهی تحل وتعقد»
الغدیر، الشیخ الأمینی، ج 7، ص 73، باب الغلو فی أبی بکر
او در ادامه ابوبکر را شدیداً میکوبد، به طوری که رطب و یابسی برای او باقی نمیگذارد. ایشان مقدمه را به زیبایی بیان میکند و مینویسد: ما با خلفا پدر کشتگی نداریم. اگر طرف مقابل عیوب و محاسنی دارد، ما باید ابتدا محاسن او را بگوییم سپس عیوباتش را بیان کنیم.
به عنوان مثال یک بحث روانی است. همسر شما یک سال برای شما غذای لذیذ درست کرده است، اما یک مرتبه غذا شور شده یا سوخته است. خیلی بیانصافی است که شما به خاطر یک غذای سوخته زمین و زمان را به هم بدوزید.
همیشه منزلتان تمیز بوده است، حال یک مرتبه منزل کثیف شده است. فرضاً اگر ما بخواهیم عیب بگیریم، ابتدا باید از زحمات او تقدیر کنیم سپس غذای سوخته را هم به ایشان گوشزد کنید. به او بگویید که با غذای سوخته ارزش والای شما زیر سؤال میرود. اگر دقت کنید که خدمات ارزنده شما زیر سؤال نرود خیلی بهتر است. چنین طرح کردن قضیه بسیار تأثیرگذار است. حال اگر غذای سوخته را به رخ او بکشید، او هم چندین عیب از شما میگیرد و آغاز تنش خانوادگی و جهنم سوزان زندگی خواهد بود.
این قضیه یک بحث روانی است. «مرحوم علامه امینی» هم به همین شکل از بحث روانی استفاده میکند.
بنابراین ما باید مباحث خود را در سه محور ارائه بدهیم؛ تبیین، دفاع و حمله. بصیرت افزایی، شبهه زدایی و روشنگری. ما باید مبانی اعتقادی طرف مقابل را هم مورد هجمه و حمله یا مورد سؤال قرار بدهیم.
اگر چنین روشی پیش بگیریم نتیجه خواهد داد، در غیر این صورت یقین بدانیم اگر بخواهیم یک بُعدی کار کنیم برنامههای ما قطعاً نتیجه نمیدهد. چه بسا در بعضی موارد نتیجه معکوس میدهد.
من از عزیزان به خاطر زحمات این مدت تشکر میکنم. البته من تصمیم داشتم فرصتی برای سؤالات عزیزان باشد، اما ظاهر قضیه این است که فرصتی برای سؤال باقی نمیماند. اجازه بدهید دقایقی توسلی هم داشته باشیم.
ذکر مصیبت حضرت زهرا (سلام الله علیه)
ایام، ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) است و امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) غصهدار است. امام حسن و امام حسین و زینب و أم کلثوم عزادار هستند. غصه تا جایی است که امیرالمؤمنین میفرماید:
«أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ»
حزن من تا قیامت باقی است.
حضرت میفرماید: غصه من در مصیبت حضرت فاطمه زهرا همیشگی است، به این معنا که ما الی الأبد عزادار زهراییم.
بنده شب شهادت در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه برنامه داشتم که چندین مرتبه هم تلویزیون قم آن را پخش کرد. در آنجا هم عرض کردم که در جنگ صفین «ابن عباس» برای خودش حنا درست کرده بود. ایشان حنا را در ظرفی خدمت امیرالمؤمنین میآورند و عرضه میدارند: یا علی! موی سر و صورتتان سفید شده است. مقداری از حنا استفاده کنید تا سفیدیهای مویتان رنگی شود.
امیرالمؤمنین فرمود: ابن عباس! مگر نمیدانی که ما هنوز عزادار حضرت فاطمه زهرا هستیم. این در حالی است که جنگ صفین سال 37 هجری و شهادت حضرت صدیقه طاهره سال 11 هجری است.
این فرمایش حضرت به این معناست که بعد از گذشت 26 سال هنوز مصیبت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از قلب حضرت بیرون نرفته است. حضرت امیرالمؤمنین در هنگام دفن حضرت فاطمه زهرا میفرماید:
«قَلَّ عَنْ صَفِیتِک صَبْرِی»
صبر علی در مصیبت زهرا تمام شد و کاسه صبر علی لبریز شد.
مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، نویسنده: ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، ج 3، ص 364، فصل فی وفاتها و زیارتها ع
قطرات اشک حضرت جاری است و میفرمایند:
«أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ»
حزن من تا قیامت باقی است.
«وَ أَمَّا لَیلِی فَمُسَهَّد»
دیگر شبها از غصه خواب به چشم علی نخواهد رفت.
حضرت میفرماید: یا رسول الله! زهرا دردهای دلش را به من نگفت و غصههای خود را از من مخفی کرد.
«فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَال»
اصرار کن شاید زهرا دردهایش را به تو بگوید.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 320، خ 202 وَ مِنْ کلَامٍ لَهُ ع رُوِی عَنْهُ أَنَّهُ قَالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَیدَةِ النِّسَاءِ فَاطِمَةَ
حضرت خطاب به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: شاید زهرا به تو بگوید که امت تو با او چه کرد!!
بنابراین ما این روزها دقت کنیم که حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) غصهدار است و با قلبی پر از غم از امت خداحافظی کرد. حضرت زهرا نزد رسول الله رفته است، اما نمیدانم که آیا دردهای دلش را با پیغمبر اکرم هم بیان میکند یا خیر. شاعر میگوید:
بر فراز منبرت گردید حقم پایمال
هرچه نالیدم لبی هم در جوابم وا نشد
روز روزشن خانهام را با جفا آتش زدند
تا جایی که حضرت میفرماید:
همسری چون من به راه شوهر خود جان نداد
کودکی چون محسنم قربانی بابا نشد
ای قلم بنویس، ای تاریخ در خود ثبت کن
یک نفر در موج دشمن حامی زهرا نشد
علی لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
نسئلک اللهم و ندعوک باسمک الأعظم الأجل الأکرم بحق فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها یا الله یا الله یا الله...
الهی به حق حضرت فاطمه زهرا فرج فرزند بزرگوارش هرچه سریعتر برای ما برسان. الهی به حق حضرت فاطمه زهرا ما را از یاران خاص و سربازان فداکار آن بزرگوار قرار بده. الهی قلب مقدس حضرت صاحب الزمان را از ما راضی و خوشنود بگردان.
الهی به حق حضرت فاطمه زهرا تمام خدمتگزاران به اسلام و قرآن و اهلبیت بالأخص مقام معظم رهبری موفق و مؤید بدار.
الهی به حق حضرت فاطمه زهرا تمام گرفتاران عالم به ویژه عزیزان ما در یمن مقدمات پیروزی و خلاصی از گرفتاری برایشان مقرر بفرما.
الهی به حق حضرت فاطمه زهرا حوائج همه حاجت مندان و حوائج جمع ما را برآورده نما. الهی دعاهای ما را به اجابت برسان.
هدیه به ارواح پاک انبیاء، اولیاء، شهدا، صدیقین، صالحین بالأخص امام راحل صلواتی ختم بفرمایید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته