بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتهاد وتقلید – کلمه مولی در قرآن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی محمد رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
پرسش:
سوال اول: از دلایل اهلسنت برای عدالت همه صحابه، آیه بیعت رضوان است. می گویند آیه درباره بیعت کنندگانِ تحت شجره، به صورت مطلق آمده. دوم: در خیلی از دعاها از جمله در «دعای کمیل» اهلبیت اقرار به گناه کردهاند، وجه آن چیست؟ سوم: هجوم به خانه حضرت علی علیه السلام، بعد غصب فدک اتفاق افتاد یا قبلِ آن؟
پاسخ:
در رابطه با آیه رضوان و بیعت تحت شجره، قبلا مفصلا بحث کرده ایم. اینها هیچ گونه دلالتی بر عدالت همه صحابه ندارد. آیه 10 «سوره فتح» درباره بیعت شکنان است.
در آیه 18 بحث بیعت رضوان میآید اما در آیه 10 بحث شکستن بیعت:
(إِنَّ الَّذِينَ يبَايعُونَكَ إِنَّمَا يبَايعُونَ اللَّهَ يدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا ينْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيهُ اللَّهَ فَسَيؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا)
در حقيقت کساني که با تو بيعت ميکنند جز اين نيست که با خدا بيعت ميکنند دستخدا بالاي دستهاي آنان است پس هر که پيمانشکني کند تنها به زيان خود پيمان ميشکند و هر که بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند به زودي خدا پاداشي بزرگ به او ميبخشد.
سوره فتح (48): آیه 10
بحث نکث بیعت را مطرح کرده است. مضافا اینها با پیامبر در سال ششم هجری و قبل از صلح حدیبیه بیعت کردند که در جنگها فرار نکنند و وفادار به پیامبر باشند، اما بعد از آن، در جنگ حنین(سال هشتم) از دوازده هزار نفری که در رکاب پیامبر بودند،(پس از حمله اولیه مشرکان) به نقلی 4 و به نقلی حدود 10 نفر بیشتر نماندند و بقیه فرار کردند و بعد رفته رفته بازگشتند.
لذا این آیات به هیچ وجهی دلالت بر عدالت همه صحابه نمیکند؛ بلکه بر عکس است.
این مطلب را در بعدا مطرح می کنیم.
پرسش:
قبل از آیه بیعت رضوان(18 فتح) - آیات 16 و 17- میگویند اگر اطاعت کنند اجر بهشت دارد اگر روی بگردانند و سرپیچی کنند، عذاب الیم در انتظار شان است.
پاسخ:
بله این هم فرمایش متینی است.
در رابطه با دعاها ، آقایان چندین جواب دادهاند. هم بزرگان شیعه و هم بزرگان اهلسنت. حضرت «امام رضوان الله تعالی علیه» نظرشان اینست که هدف ائمه (علیهم السلام) این بوده که راه و رسم دعا کردن را به مردم یاد بدهند.
اینکه چگونه مردم با خدای عالم حرف بزنند، یکی از فلسفه های این دعاها بوده است.
جواب دیگر اینکه هر کسی حتی پیغمبر و امام، در رابطه بین خود و خدا قصورهایی می بیند.
«حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِين»
كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة)؛ نویسنده: اربلى، على بن عيسى، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ناشر: بنى هاشمى - تبريز، ج2؛ ص254
وقتی امام و یا پیغمبر یک لحظه احساس میکند که از خدای عالم غافل شده(یا قهرا ارتباط کم شده)، برای خودش آن را گناه میداند؛ ولذا اینطور در دعا ابراز می فرماید.
حتی اهلسنت هم نسبت به آیاتی که در این زمینه است مثل:
(إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا؛ لِيغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيكَ وَيهْدِيكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا)
ما تو را پيروزي بخشيديم [چه] پيروزي درخشاني، تا خداوند از گناه گذشته و آينده تو درگذرد و نعمتخود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهي راست هدايت کند.
سوره فتح (48): آیه 1 و 2
چندین وجه مطرح کرده اند، مخصوصا «نووی» که از علمای بزرگ اهلسنت یا «بدر الدین عینی» در کتاب «شرح صحیح بخاری» مطلب دارند.
البته آنچه که من می فهمم، اضافه بر اینکه حضرات راه و رسم حرف زدن با خدا را به ما یاد میدهند،این است که وقتی که آنها در برابر عظمت خدای عالم، آن عزت رُبوبیت و ذلت عبودیت را احساس میکنند،این تعابیر را به زبان میآورند.
پیغمبری داشت از کنار یک صخره و سنگی میگذشت.
«وَ رُوِيَ: أَنَّ بَعْضَ الْأَنْبِيَاءِ اجْتَازَ بِحَجَرٍ يَنْبُعُ مِنْهُ مَاءٌ كَثِيرٌ فَعَجِبَ مِنْ ذَلِكَ فَسَأَلَ اللَّهَ إِنْطَاقَهُ فَقَالَ لَهُ لِمَ يَخْرُجُ مِنْكَ الْمَاءُ الْكَثِيرُ مَعَ صِغَرِكَ»
دید از داخل سنگی آب عجیبی میجوشد، گفت با اینکه تو یک سنگ کوچکی هستی چطور این مقدار زیاد آب از تو میجوشد!
فَقَالَ [مِنْ] بُكَاءِ [حُزْنٍ] حَيْثُ سَمِعْتُ اللَّهَ يَقُولُ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»
از حزن اینکه شنیدم ،هیزم آتش جهنم مردم و سنگها هستند.
«وَ أَخَافُ أَنْ أَكُونَ مِنْ تِلْكَ الْحِجَارَةِ»
میترسم جزء آن سنگها در جنهم باشم که باعث عذاب بندگان باشد.
«فَسَأَلَ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ لَا يَكُونَ مِنْ تِلْكَ الْحِجَارَةِ فَأَجَابَهُ اللَّهُ وَ بَشَّرَهُ النَّبِيُّ بِذَلِكَ ثُمَّ تَرَكَهُ»
آن پیغمبر از خدای عالم خواست که این سنگ را جزء آن سنگها قرار ندهد...
«وَ مَضَى ثُمَّ عَادَ إِلَيْهِ بَعْدَ وَقْتٍ فَرَآهُ يَنْبُعُ كَمَا كَانَ»
بعد از مدتی آمد دید باز هم آب میجوشد.
«فَقَالَ أَ لَمْ يُؤْمِنْكَ اللَّهُ»
خدا تو را ایمَنْ نکرد؟
«فَقَالَ بَلَى فَذَاكَ بُكَاءُ الْحُزْنِ وَ هَذَا بُكَاءُ السُّرُور»
مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ نورى، حسين بن محمد تقى، محقق/ مصحح و ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج11 ؛ ص246
یا از رسول اکرم سوال میکنند، خدای عالم شما را از هرگونه عذاب ایمَنْ کرده و وعده بهشت داده است، اما این همه عبادت و بکاء برای چیست؟
فرمودند:
«أَ لَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص95، بَابُ الشُّكْر، ح6
در هر صورت ...
پرسش:
همانطور که دلایل ولایت در کتب اهلسنت جمع آوری شده، آیا در شیعه هم چنین کتابهایی داریم که روایات را جمع آوری و یا به صورت جامع بحث کرده باشد؟
پاسخ:
کتاب «عبقات الانوار» ده جلدش چاپ شده، و سی - چهل جلد آن هم در راه چاپ است -، کتاب «الغدیر» ، همچنین مرحوم «شیخ حر عاملی»در کتاب إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات و ...
ولی جمع آوری کردن این روایات به تنهایی کافی نیست، باید ما روایات را بررسی سندی هم بکنیم. شما 50 روایت بیاورید، از آن طرف اهلسنت بگویند این روایات سندا ضعیف است ،شما خلع سلاح می شوید. اما ما ندیدیم کتابی بیاید این مباحث را بیاورد و بررسی سندی هم کرده باشد.
البته آقای میلانی کار خوبی نسبت به «عبقات» انجام داده اند و تقریبا در خیلی از جاها بررسی سندی خوبی انجام داده اند.؛ ولی کافی نیست. شما اگر کتاب نقد «قفاری» ما را در سه جلد ببینید، ما هر روایتی را چه از شیعه و چه از سنی که آوردیم_ در شبهات آیات ولایت و احادیث ولایت، مهدویت و توسل _ بدون بررسی سندی نیست.
آغاز بحث...
گفتیم که «فخر رازی» در کتاب « معالم اصول الدین» خودش، استدلال شیعه بر اینکه کلمه «مولیٰ» با استفاده از قرائن داخلی ولایت را ثابت میکند، را جواب نداده است.
قبلا هم بنده عرض کردم، اینها از صحابه یک چماقی درست کردهاند هر کجا که گیر میکنند از این چماق استفاده میکنند. «فخر رازی» گفته اگر «حدیث غدیر» دلالت بر امامت «علی بن ابیطالب» داشته باشد ، لاجرم باید قائل شویم صحابه ای که با علی بعیت نکردند و دیگری را خلیفه قرار دادند خیانت کردند و این با آیات قرآن که در فضائل صحابه آمده همخوانی ندارد.
«قرضاوی » که چند روز قبل از دنیا رفت،نیز دقیقا همین مطالب و استنتاج را گفته.
بهترین جواب اینها همین «حدیث حوض» است:
« حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ المُنْذِرِ الحِزَامِيُّ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُلَيْحٍ، حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنِي هِلاَلُ بْنُ عَلِيٍّ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ يَسَارٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: " بَيْنَا أَنَا قَائِمٌ إِذَا زُمْرَةٌ، حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَبَيْنِهِمْ، فَقَالَ: هَلُمَّ، فَقُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ، قُلْتُ: وَمَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمْ القَهْقَرَى. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ، حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَبَيْنِهِمْ، فَقَالَ: هَلُمَّ، قُلْتُ أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ، قُلْتُ: مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمْ القَهْقَرَى، فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلَّا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ»
الكتاب: الجامع المسند الصحيح المختصر من أمور رسول الله صلى الله عليه وسلم وسننه وأيامه = صحيح البخاري
المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي- المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر
الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي) . ج 8 ، ص121
صحابه همه گرفتار آتش جهنم خواهند شد، و جزء عدهی کمی نجات پیدا نمیکنند.
و همچنین حدیث افتراق امت:
«إِنَّ أُمَّتِي سَتَفْتَرِقُ على ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً كُلُّهَا في النَّارِ إلا وَاحِدَةً وَهِيَ الْجَمَاعَةُ »
الكتاب: سنن ابن ماجه ت الأرنؤوط- المؤلف: ابن ماجة - وماجة اسم أبيه يزيد - أبو عبد الله محمد بن يزيد القزويني (المتوفى: 273هـ)- المحقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد - محمَّد كامل قره بللي - عَبد اللّطيف حرز الله
الناشر: دار الرسالة العالمية. ج 5 ، ص 130
که الأرنؤوط هم تصحیح کرده و در مستدرک ، سنن ابی داوود ، المعجم الکبیر طبرانی ، السنه ، مصنف صنعانی و سنن بیهقی هم آمده .
«فرقه واحدة» نشان میدهد که اقلیتی از امت نجات پیدا خواهند کرد، و اکثریت که 72 فرقه است دچار آتش جهنم میشوند.
«فخر رازی» دارد:
«أنه صلى الله عليه وسلم قال ( ألست أولى بكم من أنفسكم قالوا نعم قال فمن كنت مولاه فعلى مولاه) وجه الاستدلال أنه صرح بلفظة أولى ثم ذكر عقيبها المولى وهو لفظ يحتمل الأشياء وذكر الأولى يصلح تفسيرا فوجب حمله عليه دفعا للإجمال وحينئذ يصير تقديره من كنت أولى به في الحكم والقضية من نفسه كان علي أولى به في ذلك»
معالم أصول الدين، اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر الخطيب الرازي الوفاة: 606هـ، دار النشر: دار الكتاب العربي - لبنان - 1404هـ - 1984م، تحقيق: طه عبد الرؤوف سعد، ج1، ص150
این، جز امامت چیز دیگری را نمیرساند، بعد هم مطالب دیگری را مطرح میکند. «ابن اثیر» وقتی به قول عمر میرسد:
«أصبحت مولى كل مؤمن أي ولي كل مؤمن وقيل سبب ذلك أن أسامة قال لعلي لست مولاي إنما مولاي رسول الله صلى الله عليه»
پیغمبر فرمود:
«من كنت مولاه فعلي مولاه»
النهاية في غريب الحديث والأثر؛ اسم المؤلف: أبو السعادات المبارك بن محمد الجزري الوفاة: 606، دار النشر: المكتبة العلمية - بيروت - 1399هـ - 1979م، تحقيق: طاهر أحمد الزاوى - محمود محمد الطناحي، ج5، ص227
خلاصه با تمام توان تلاششان بر این است که حدیث غدیر را به نوعی از درجه اعتبار بیاندازند، و در دلالت بر امامت و ولایت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) خدشه کنند.
اما در آیات قرآن که کلمه «مولیٰ» به معنای «اولیٰ» آمده است:
«فرّاء»کتابی به نام «معانی القرآن» دارد در جلد 3، میگوید:
«وقوله عز وجل: مَأْواكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاكُمْ أي: هِيَ أولى بكم »
الكتاب: معاني القرآن- المؤلف: أبو زكريا يحيى بن زياد بن عبد الله بن منظور الديلمي الفراء (المتوفى: 207هـ)- المحقق: أحمد يوسف النجاتي / محمد علي النجار / عبد الفتاح إسماعيل الشلبي
الناشر: دار المصرية للتأليف والترجمة – مصر. ج 3، ص 134
کلمه «مولیٰ» به معنای «اولیٰ» آمده است. در «بخاری» از قول «مجاهد» که از مفسرین نامی اهلسنت است ، درباره «مولکم» در سوره حدید:
وَقَالَ مُجَاهِدٌ... {مَوْلاَكُمْ} [آل عمران: 150]: «أَوْلَى بِكُمْ»
الكتاب: الجامع المسند الصحيح المختصر من أمور رسول الله صلى الله عليه وسلم وسننه وأيامه = صحيح البخاري- المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي- المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر
الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي). ج 6، ص146
در «مجاز القرآن»، «ابو عبیده تیمی» که در حقیقت از ادبای اهلسنت است، همینطور آورده:
«"هِيَ مَوْلاَكُمْ " أولى بكم»
مجاز القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبيدة معمر بن المثنى التيمى (المتوفى : 209هـ) الوفاة: 209، دار النشر، ج 1، ص 122
در «تفسیر طبری» _که «ابن تیمیه»_ درباره آن و تفسیر ابن ابی حاتم می گوید:
«تفاسيرهم متضمنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير»
منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة : الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج7، ص179)
در جلد 27 می گوید:
«وقوله هي مولاكم يقول النار أولى بكم»
جامع البيان عن تأويل آي القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر الوفاة: 310، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1405، ج27، ص228
«شوکانی» در «فتح القدیر» جلد 5، صفحه 171 میگوید:
«(مأواكم النار هي مولاكم) أي هي أولى بكم والمولى في الأصل من يتولى مصالح الإنسان ثم استعمل فيمن يلازمه»
کلمه «مولیٰ» در اصل به معنای متولی مصالح انسانها است. و بعد استعمال شده در حاکم یا والی که ملازم مصالح انسانها است.
فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير؛ اسم المؤلف: محمد بن علي بن محمد الشوكاني الوفاة: 1250، دار النشر: دار الفكر – بيروت، ج5، ص171
و همچنین در «تفسیر قرطبی» جلد 17:
«هي مولاكم أي أولى بكم»
ایشان هم همان تعبیر را دارد:
«والمولى من يتولى مصالح الإنسان ثم استعمل فيمن كان ملازما للشيء»
الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ح17، ص248
علمای اهلسنت در موارد متعددی با توجه به ظهور حدیث شریف غدیر و همچنین قرائن داخلی و خارجی این روایت، دلالت واژه «مولیٰ» بر امامت و خلافت حضرت امیر را به روشنی پذیرفته، و بدان اعتراف کردهاند.
در ادامه برخی از این اعترافات را می آوریم. عبارت «غزالی» عبارت خوبی است. ایشان در «مجموعه رسائل امام غزالی» صفحه 453 دارد:
«واجمع الجماهير على متن الحديث من خطبته في يوم عيد غدیر خم باتفاق الجميع وهو يقول: ' من كنت مولاه فعلي مولاه ' فقال عمر بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولى كل مولى فهذا تسليم ورضى وتحكيم»
مجموعه رسائل الامام الغزالی - اسم المولف : محمد غزالی- دارالفکر-صفحه 453
دیگر از این واضحتر و روشنتر؟
« ثم بعد هذا، غلب الهوى لحب الرياسة و حمل عمود الخلافة و عقود النبوة و خفقان الهوى «في قعقعة الرايات واشتباك ازدحام الخيول وفتح الأمصار فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا »
سر العالمين وكشف ما في الدارين؛ اسم المؤلف: أبو حامد محمد بن محمد الغزالي الوفاة: 505هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1424هـ 2003م، الطبعة : الأولى، تحقيق: محمد حسن محمد حسن إسماعيل وأحمد فريد المزيدي، ج1، ص18
در شرح حال «غزالی» در «سیر اعلام النبلاء» دارد:
« الشَّيْخُ الإِمَامُ البَحْر، حجَّةُ الإِسْلاَم، أُعجوبَة الزَّمَان، زين الدين أَبُو حَامِدٍ مُحَمَّدِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ أَحْمَدَ الطُّوْسِيّ، الشَّافِعِيّ، الغَزَّالِي، صَاحِبُ التَّصَانِيْفِ، وَالذَّكَاءِ المُفرِط. »
امام و دریای از علم و حجت الاسلام است.
« وَلله سِرٌّ فِي خَلْقِهِ وعظم جاه الرجل وازدادت حشمته»
الكتاب: سير أعلام النبلاء- المؤلف: شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى: 748هـ)- الناشر: دار الحديث- القاهرة ج14، ص270
قبلاً گفتیم: وقتی خودش (ذهبی) در «سیر اعلام» به «طبری» می رسد، میگوید:
«جمع(طبری) طرق حديث غدير خم في أربعة أجزاء، رأيتُ(ذهبی) شطره فبهرني سعة رواياته وجزمتُ بوقوع ذلك»
الكتاب: سير أعلام النبلاء- المؤلف: شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى: 748هـ)- الناشر: دار الحديث- القاهرة- الطبعة: 1427هـ-2006مج11، ص171
همچنین ذهبی درباره رساله ای از طبری در باب تصحیح حدیث غدیر میگوید:
«رأيت مجلدا من طرق الحديث لابن جرير فاندهشت له ولكثرة تلك الطرق»
...وحشتزده شدم
الكتاب: تذكرة الحفاظ- المؤلف: شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى: 748هـ)- الناشر: دار الكتب العلمية بيروت-لبنان- الطبعة: الأولى، 1419هـ- 1998م.ج2، ص203
قبلاً اشاره شد که «سبط ابن جوزی» در «تذکرة الخواص» خیلی مفصل در این رابطه بحث میکند و نهایةً می گوید:
« فتعين الوجه العاشر و هو الأولى و معناه من كنت أولى به من نفسه فعلي أولى به » (این تعیُّن به انضمام جمله قبل که رسول اکرم فرمودند، می شود:) هذا نص صريح في اثبات إمامته وقبول طاعته»
خیلی واضح و روشن است .
بعد میرسیم به پاسخ شبهه «عضد الدین ایجی» و «فخر رازی» که در حقیقت یک دنیای دیگری است. می گویند آیا در لغت عرب ،«مَفعل» به معنای «أفعل» آمده است؟ :
«لم يذكره أحد من أئمة العربية»
كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة : الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ج3، ص616
اصلا بزرگان لغت همهشان تصریح دارند بر اینکه کلمه «مولیٰ» به معنای «اولیٰ» است و سیاق کلام مفسرین هم، همین را می رساند .
پرسش:
اول واقعه هجوم اتفاق افتاد یا غصب «فدک» ؟
پاسخ:
در کتاب «الهجوم علی بیت فاطمه» که آقای «عبد الزهرا» کار کرده اند، مدارک (اتفاقات پس از پیغمبر اکرم) را آورده اند؛ اما باید دنبال دلیل خاصی باشیم.
پرسش:
خدمات حضرت زهرا سلام الله علیها،برای بشریت چه بود؟
پاسخ:
اگر هیچ خدمتی نداشتند الا اینکه حجت را بر همه، نسبت به حقانیت امیر المؤمنین علیه السلام تمام کردند و الگو برای ما در جهت اثبات حقانیت اهلبیت شدند، با زندگی ساده ای که با امیر المؤمنین داشتند نشان دادند که یک زن فاطمی در یک زندگی فاطمی چطور باید با همسرش زندگی کند و تربیت فرزندانی که داشتند، آیا همین کافی نیست؟ حضرت ولیعصر می فرمایند:
«وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) لِي أُسْوَةٌ حَسَنَة»
الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامية، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، 286
پرسش:
بین اهلسنت کسانی هستند که قائل به ولادت امام زمان باشند؟
پاسخ:
بله ؛ آقای دکتر «سید ثامر عمیدی» در کتاب «دفاع عن الکافی» جلد 1 صفحه 568 ، نام 128 نفر از علمای بزرگ اهلسنت را که در مورد ولادت حضرت مهدی اعتراف نمودهاند ، آورده است. «اقای فقیه ایمانی» هم در کتاب «الاصالة المهدویه» در صفحه 81 ، نام 112 نفر را آورده است.
«ایران» تنها کشوری در کره زمین است که ایام فاطمیه را دارد و مصائب حضرت زهرا (سلام الله علیها) در رسانهها، در جلسات، در سخنرانیها، در راهپیمایها و... بیان میشود.
در حقیقت، این کشور را بیمه میکند، بیمه حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای دفع توطئههای دشمنان نظام جمهوری اسلامی و ملت شیعه! از همه عزیزان التماس دعا داریم.
«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»