آیا در تفسیر آیهی نور، فضائلی برای اهل بیت علیهم السلام نقل شده است؟ اعتبار سه تفسیر«البرهان»، «نور الثقلین» و «بیان السعاده» در نزد شیعه را بیان کنید.
مقدمه:
آیهی نور از آیات معروف قرآن کریم است، که در سوره مبارکهي نور آمده است:
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» (نور/35)
« خداوند نور آسمانها و زمین است و مَثَل نورش همانند چراغدانى است که در آن چراغى (پرفروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گیرد، حبابى (شفاف و درخشنده) همچون ستاره اى فروزان، چراغى که افروخته مىشود از (روغن) درخت پربرکت زیتونى که نه شرقى است و نه غربى روغنش (آنچنان صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور شود نورى است بر فراز نورى؛ و خدا هرکس را بخواهد با نور خود هدایت مىکند، و خدا براى مردم مثلها مىزند و خداوند به هر چیزى داناست».
احادیث متعددی در ذیل این آیهی شریفه وارد شده که آن را به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله تفسیر کرده اند. در واقع آیهی شریفه نور، در صدد بیان فضائل اهل بیت علیهم السلام است.
قبل از بیان این احادیث، توجه به یک مقدمه لازم است و آن اینکه از نظر فقهای شیعه اعتبار احادیث، به صرف کتابهایی که آنها را نقل کردهاند نیست؛ بلکه به سند و محتوای آنهاست. (این مسئله مسلّم و بدیهی است و در کتابهای مختلف رجالی بدان تصریح شده است.)
ما در این نوشتار، فضیلت اهل بیت علیهم السلام در آیهی نور را در دو بخش مورد بررسی قرار میدهیم.
الف) فضیلت اهل بیت علیهم السلام در آیهی نور در منابع شیعه
ب) فضیلت اهل بیت علیهم السلام در آیهی نور در منابع اهل سنت
بخش اول: اثبات فضيلت اهل بيت عليهم السلام در آيه نور
الف) در منابع شیعه:
احادیث فراوانی در کتابهای مهم روایی و تفسیری شیعه، آیهی نور را به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله تفسیر نموده و این آیه را از فضائل ایشان برشمردهاند که از جمله آنها منابع زیر است :
کافی، ج 1، ص 195 و ج 8، ص 379- 380 ؛ توحید، صدوق، ص 157- 159 ؛ تفسیر قمی، ج 2، ص 102 ؛ تفسیر فرات الکوفی، ص 281 – 282 ؛ مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص240؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 67 - 70 ؛ تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 602-604
ما از میان انبوه روایات، تنها به ذکر چند روایت صحیح از دو کتاب تفسیر قمی و توحید صدوق اکتفا کرده و سپس سند آنها را نیز مورد بررسی قرار میدهیم.
1) روایت کتاب تفسیر قمی:
متن روایت، در تفسیر اين آيهي شريفه اين است:
«حدثني أبي عن عبد الله بن جندب قال كتبت إلى أبي الحسن الرضا عليه السلام اسأل عن تفسير هذه الآية فكتب إلي الجواب : اما بعد فان محمدا كان امين الله في خلقه فلما قبض النبي صلى الله عليه و آله كنا أهل البيت ورثته فنحن أمناء الله في ارضه عندنا علم المنايا و البلايا وأنساب العرب و مولد الاسلام و ما من فئة تضل مأة به و تهدي مأة به إلا ونحن نعرف سائقها و قائدها و ناعقها و إنا لنعرف الرجل إذا رأيناه بحقيقة الايمان و حقيقة النفاق و ان شيعتنا لمكتوبون بأسمائهم و أسماء آبائهم اخذ الله علينا و عليهم الميثاق يردون موردنا و يدخلون مدخلنا ليس على ملة الاسلام غيرنا و غيرهم إلى يوم القيامة ، نحن آخذون بحجزة نبينا و نبينا آخذ بحجزة ربنا و الحجزة النور و شيعتنا آخذون بحجزتنا ، من فارقنا هلك و من تبعنا نجا و المفارق لنا و الجاحد لولايتنا كافر و متبعنا و تابع أوليائنا مؤمن ، لا يحبنا كافر و لا يبغضنا مؤمن و من مات و هو يحبنا كان حقا على الله ان يبعثه معنا ، نحن نور لمن تبعنا ، و هدى لمن اهتدى بنا و من لم يكن منا فليس من الاسلام في شئ و بنا فتح الله الدين و بنا يختمه ، و بنا أطعمكم الله عشب الأرض ، و بنا انزل الله قطر السماء ، و بنا آمنكم الله من الغرق في بحركم و من الخسف في بركم و بنا نفعكم الله في حياتكم و في قبوركم و في محشركم و عند الصراط و عند الميزان و عند دخولكم الجنان ، مثلنا في كتاب الله كمثل مشكاة و المشكاة في القنديل فنحن المشكاة فيها مصباح ، المصباح محمد رسول الله صلى الله عليه وآله " المصباح في زجاجة " من عنصرة طاهرة " الزجاجة كأنها كوكب دري يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية ولا غربية " لا دعية و لا منكرة " يكاد زيتها يضئ و لو لم تمسسه نار " القرآن " نور على نور يهدي الله لنوره من يشاء و يضرب الله الأمثال للناس و الله بكل شئ عليم " فالنور علي عليه السلام يهدي الله لولايتنا من أحب وحق على الله ان يبعث ولينا مشرقا وجهه منيرا برهانه ظاهرة عند الله حجته حق على الله ان يجعل أولياءنا المتقين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن أولئك رفيقا ، فشهداؤنا لهم فضل على الشهداء بعشر درجات و لشهيد شيعتنا فضل على كلّ شهيد غيرنا بتسع درجات نحن النجباء و نحن افراط الأنبياء و نحن أولاد الأوصياء و نحن المخصوصون في كتاب الله و نحن أولى الناس برسول الله صلى الله عليه و آله و نحن الذين شرع الله لنا دينه فقال في كتابه : شرع لكم من الدين ما وصى به نوحا و الذي أوحينا إليك - يا محمد . و ما وصينا به إبراهيم و إسماعيل و إسحاق و يعقوب ، قد علمنا و بلغنا ما علمنا و استودعنا علمهم و نحن ورثة الأنبياء و نحن ورثة اولي العلم و أولي العزم من الرسل ان أقيموا الدين ( و لا تموتن إلا و أنتم مسلمون ) كما قال الله (و لا تتفرقوا فيه و ان كبر على المشركين ما تدعوهم إليه) من الشرك من اشرك بولاية علي عليه السلام (ما تدعوهم إليه) من ولاية علي عليه السلام يا محمد (فيه هدى و يهدي إليه من ينيب) من يجيبك إلي بولاية علي عليه السلام و قد بعثت إليك بكتاب فتدبره و افهمه فإنه شفاء لما في الصدور و نور.»
«علی بن ابراهیم از پدرش، از عبدالله بن جندب روایت کرده است که گفت: در ضمن نامهای به امام رضا علیه السلام از ایشان راجع به تفسیر آیهی نور (خداوند نور آسمانها و زمین است... و خدا به هر چیزی داناست) سؤال کردم، آن حضرت در پاسخ من چنین نوشتند: «همانا محمّد صلی الله علیه و آله امینِ خدا در میان خلق او بود، و چون پیامبر رحلت فرمود، ما اهل بیت وارثان او شدیم، بنابراین ما نیز امنای خدا در زمین هستیم، علم مرگها و بلاها و نَسبهای عرب و زادگاه اسلام نزد ماست. هیچ گروهی نیست که صد نفر را گمراه یا صد نفر را هدایت کند مگر آنکه ما میدانیم از کجا نشأت میگیرد و رهبر و فتنهگر آن کیست، ما هر مردی را که میبینیم میفهمیم آیا براستی مؤمن است یا منافق. شیعیان ما به نام خود و نام پدرانشان (نزد ما) شناخته شده هستند. خدا از ما و از آنان (پیرامون ولایت) پیمان گرفته است، هر جا که ما از آن عبور کنیم، آنها نیز از آنجا عبور خواهند کرد و هر جا که ما واردش شویم، آنان هم وارد میشوند. جز ما و آنان، تا روز قیامت، کسی دیگر بر آیین اسلام نیست. ما به کمربند و مقام پیامبرمان تمسّک جستهایم و پیامبر ما به کمربند و مقام پروردگارمان و شیعیان ما به کمربند و مقام ما تمسّک جستهاند – و مقصود از کمربند و مقام، نور است- هر که از ما جدا شود هلاک گردد و هر که از ما پیروی کند نجات یابد و جدا شونده از ما و منکر ولایت ما کافر است و پیرو ما و دوستان ما مؤمن. هیچ کافری ما را دوست نمیدارد و هیچ مؤمنی دشمنمان نمیدارد، هر کس با دوستی ما از دنیا برود بر خداست که او را با ما برانگیزد. ما برای کسی که از ما پیروی کند نور و روشنایی هستیم، و برای هر کس که از ما راهنمایی بجوید راهنماییم، هر که از ما نباشد از اسلام بهرهای ندارد، خداوند دین را با ما آغاز کرده است و به ما ختم میکند، به برکت وجود ماست که خداوند گیاهان زمین را برای شما میرویاند، به برکت وجود ماست که خداوند از آسمان باران میفرستد، به برکت وجود ماست که خداوند شما را از غرق شدن در دریا و فرو رفتن در کام زمین نگه میدارد و به واسطه ماست که خداوند در زندگیتان و در قبرهایتان و در محشرتان، و در هنگام صراط و میزان و ورود به بهشت به شما فائده میبخشد. مثل ما در کتاب خدا، مثل چراغدانی است که درونش چراغ است، پس ما چراغدان هستیم که در آن چراغی باشد، و چراغ همان محمد رسول خداست، آن چراغ درون شیشه است از عنصری پاک و آن شیشه چونان ستاره درخشندهای است برافروخته از روغن درخت پر برکت زیتون که نه شرقی و نه غربی است یعنی نه نطفه ناپاک است و نه مجهول النسب. روغنش روشنی بخشد هر چند آتشی بدان نرسد (که مقصود از آتش قرآن است) نوری بر روی نور است و خدا هر کس را که بخواهد به نور خویش هدایت میکند و خدا برای مردم مثَلهایی میآورد و خدا به هر چیزی داناست. این نور، علی(علیه السلام) است و خداوند هر که را که دوست داشته باشد با ولایت ما راهنمایی میکند. بر خداست که دوستدار ما را با چهرهای تابان و برهانی روشن و حجتی آشکار نزد خود، برانگیزد، بر خداست که دوستان ما را در زمره پرهیزگاران و صدیقان و شهیدان و صالحان قرار دهد، و چه نیکو رفیقان و همدمانی هستند ایشان. شهدای ما بر سایر شهدا ده درجه برتری دارند و شهید شیعه ما بر شهید غیر ما نه درجه برتری دارد. ماییم برگزیدگان و ماییم بازماندگان پیامبران و فرزندان اوصیای پیامبران و ماییم شخصیتهای ویژه و نمونه در کتاب خدا. ما از همه مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله نزدیکتریم و این ما هستیم که خداوند دینش را برایمان مقرر کرده و در کتاب خود فرموده است: برای شما از دین، همان چیزی را مقرر کرد که به نوح سفارش کرد و آنچه را به تو وحی کردیم -ای محمد- و آنچه را به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم، به ما آموخت و آنچه را که باید بیاموزد به ما رساند و علوم این پیامبران را به ما سپرد و ما وارثان پیامبران هستیم و ما وارثان صاحبان علم و وارثان پیامبران اولوالعزم هستیم و آن سفارش این بود که دین را به پا دارید و جز بر اسلام نمیرید. چنانکه خداوند فرمود «و در دین پراکنده و فرقه فرقه نشوید، تحمل آنچه بدان دعوت میکنید بر مشرکان دشوار است» یعنی تحمل آنچه بدان دعوت میکنید، (ولایت علی علیه السلام) بر کسانی که به ولایت علی علیه السلام مشرک شدند دشوار است. ای محمد! هدایت در اوست و خداوند هر کس را که بدو باز گردد به سوی خود هدایت میفرماید. یعنی هر کس که دعوتِ تو یا ولایت علی(ع) را بپذیرد. (ای عبدالله بن جندب) این نامه را برای تو میفرستم، پس در آن نیک بیندش و سعی کن مطالب آن را بفهمی، چرا که مطالب آن شفا بخش سینهها و روشنگر دلهاست.»
قمی، علي بن إبراهيم ، _متوفای حدود 329ق _، تفسیر القمی، ج 2، ص 104، تصحیح، تعلیق و مقدمه: السيد طيب الموسوي الجزائري، قم، دار الكتاب، 1404ق.
بررسی سند:
علي بن ابراهيم قمي:
نجاشي درباره ايشان مينويسد:
«علي بن إبراهيم بن هاشم أبو الحسن القمي، ثقة في الحديث، ثبت، معتمد، صحيح المذهب»
«علي بن ابراهيم بن هاشم كنيه اش ابوالحسن قمي است وي در نقل حدیث مورد وثوق است. ثابت، مورد اعتماد و دارای مذهب صحیح است»
ابن داود حلّی، حسن بن علی، _متوفای 740ق_، رجال ابن داود، ص 135، تحقيق وتقديم : سيد محمد صادق آل بحر العلوم، نجف اشرف، مطبعة الحيدرية ،1392 ق.
ابراهیم بن هاشم القمی:
مرحوم آيت الله العظمي خويي درباره ايشان ميفرمايد:
«لا ينبغي الشك في وثاقة إبراهيم بن هاشم» ؛
«در مورد وثوق بودن ابراهیم بن هاشم قمی جای هیچگونه شکی نیست»
خویی، ابوالقاسم، _متوفای 1413ق_، معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 291، مرکز نشر الثقافة الاسلامیه، پنجم، 1413ق.
علامهي حلي ميفرمايد:
«الأرجح قبول قوله»
«قبول گفتار ابراهیم بن هاشم ارجحیت دارد»
حلّی، حسن بن یوسف، _متوفای 726ق_، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص 49 ، تحقیق:الشيخ جواد القيومي،مؤسسة نشر الفقاهة، اول، 1417ق.
جناب سید بن طاووس در کتاب فلاح السائل، پس از نقل روایتی که یکی از راویانش ابراهیم بن هاشم است، تصریح میکند:
«رواة الحديث ثقات بالاتفاق»
«تمام راویان روایت (از جمله ابراهیم بن هاشم) به اتفاق همه بزرگان شیعه مورد وثوق و اطمینان هستند».
ابن طاوس، علی بن موسی، _متوفای 664ق_، فلاح السائل، ص 158، بی تا
عبد الله بن جندب:
شيخ طوسي ايشان را ثقه ميداند و تصريح ميكند:
عبدالله بن جندب: ثقة
«عبد الله بن جندب مورد وثوق و اطمینان است»
طوسی، محمد بن حسن، ـ متوفای 460ق ـ الابواب (رجال طوسی)، ص 340، تحقيق : جواد القيومي الإصفهاني، قم، مؤسسة النشر الإسلامي اول، 1415ق.
ابن داود حلي نيز مينويسد:
«كان مجتهدا جليل القدر ثقة قال له أبو الحسن عليه السلام: إني راض عنك و الله و رسوله و قال إنه من المخبتين»
«عبدالله بن جندب مجتهدی والامقام و مورد اطمینان بوده است امام علی بن موسی الرضا علیه السلام درباره ایشان میفرمایند: قطعا من از تو رضایت دارم و خدا و رسول خدا نیز از تو رضایت دارند. در جای دیگر فرمودند: قطعا عبدالله بن جندب از فروتنان و متواضعان است.»
ابن داود حلّی، حسن بن علی، ـ متوفای740ق ـ رجال ابن داود، ص 117، مقدمه و تحقيق: سيد محمد صادق آل بحر العلوم، نجف اشرف، مطبعة الحيدرية ،1392 ق.
افزون بر این توثیقات، مرحوم حرّ عاملی در انتهای کتاب وزین وسائل الشیعه، طریق روایت عبدالله بن جندب را از علی بن ابراهیم ذکر میکند که این ذکر طریق اعتبار روایت مورد بحث را کاملا تأیید میکند.
حرّ عاملي، محمد بن الحسن، ـ متوفاى 1104 ق ـ، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج 30، ص 67، تحقيق:مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، نشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم، 1414ق
بدین ترتیب، روایت کتاب تفسیر قمی در تفسیر آیهی نور به فضائل اهل بیت علیهم السلام از نظر سندی کاملا صحیح بوده و کوچکترین اشکالی بر آن وارد نیست.
2) روایات کتاب توحید صدوق
مرحوم صدوق در کتاب توحید پیرامون فضیلت اهل بیت در آیهی نور، بابی را مطرح میکند تحت عنوان: «تفسير قول الله عزّ و جلّ: الله نور السماوات والأرض» و در ضمن آن باب روایاتی را در این باره نقل میکند. ما به ذکر سه روایت از آن روایات میپردازیم.
روایت اول:
«حدثنا إبراهيم بن هارون الهيتي ، قال : حدثنا محمد بن أحمد بن أبي الثلج ، قال : حدثنا جعفر بن محمد بن الحسين الزهري ، قال : حدثنا أحمد بن صبيح قال : حدثنا ظريف بن ناصح ، عن عيسى بن راشد ، عن محمد بن علي بن الحسين عليهم السلام في قوله عز وجل : (كمشكاة فيها مصباح) ، قال : المشكاة نور العلم في صدر النبي صلى الله عليه وآله ( المصباح في زجاجة ) الزجاجة صدر علي عليه السلام ، صار علم النبي صلى الله عليه وآله إلى صدر علي عليه السلام ( الزجاجة كأنها كوكب دري يوقد من شجرة مباركة ) قال : نور ، (لا شرقية ولا غربية) قال : لا يهودية ولا نصرانية (يكاد زيتها يضئ ولو لم تمسسه نار) قال : يكاد العالم من آل محمد عليهم السلام يتكلم بالعلم قبل أن يسأل ، (نور على نور) يعني : إماما مؤيدا بنور العلم والحكمة في إثر إمام من آل محمد عليهم السلام ، وذلك من لدن آدم إلى أن تقوم الساعة . فهؤلاء الأوصياء الذين جعلهم الله عز وجل خلفاءه في أرضه وحججه على خلقه لا تخلو ا الأرض في كل عصر من واحد منهم عليهم السلام».
«إبراهيم بن هارون هيتي از محمد بن أحمد بن أبي الثلج از جعفر بن محمد بن الحسين الزهري از أحمد بن صبيح از ظريف بن ناصح عیسی بن راشد از امام محمد باقر علیه السلام درباره آیهی شریفه (مانند چراغدانی که در آن چراغ است) نقل میکند که آن حضرت فرمود: چراغدان نور علم در سینه نبی اکرم صلی الله علیه و آله است (چراغ در شیشهای هست) شیشه سینه امام علی علیه السلام است؛ علم نبی اکرم صلی الله علیه و آله به سینه علی علیه السلام وارد شده (شیشه مانند ستاره درخشانی است که از درخت پر برکتی نور میگیرد) و آن نور است. (نه شرقی و نه غربی است) یعنی نه یهودیت و نه مسیحیت است (نزدیک است که روغن آن نور دهد هرچند آتشی بدان نرسیده باشد) یعنی نزدیک است که عالم آل محمد صلی الله علیه و آله علم را بیان کند قبل از اینکه از او سوال شود. (نوری بر نور است) یعنی امامی مویّد به نور علم و حکمت در پی امام دیگری از آل محمد صلی الله علیه و آله و آن از زمان حضرت آدم تا زمان قیامت است. پس آنها اوصیاء هستند که خداوند آنها را جانشینان خود در زمین و حجتهای خود بر مخلوقاتش قرار داد. زمین در هیچ زمانی از یکی از آنها خالی نخواهد ماند.»
صدوق، محمد بن علي، _متوفاى 381ق_، التوحید، ص 158، تصحیح و تعلیق:سيد هاشم حسيني تهراني، قم، انتشارات جامعه مدرسین، بی تا
بررسی سند:
ابراهيم بن هارون:
مرحوم آیة الله العظمی خویی دربارهی او مینویسد:
«ابراهیم بن هارون الهیتی : من مشایخ الصدوق» ؛
«از اساتید حدیثِ شیخ صدوق است»
خویی، ابوالقاسم، ـ متوفای 1413ق ـ، معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 289، مرکز نشر الثقافة الاسلامیه، پنجم، 1413ق.
محمد بن احمد:
مرحوم نجاشی دربارهاش مینویسد:
«محمد بن احمد بن ابی الثلج: ثقة، عین کثیر الحدیث»
«محمد بن احمد بن ابی الثلج مورد وثوق، معتمد، سرشناس و دارای حدیث بسیار است.»
نجاشی،احمد بن علی، ـ متوفای 450ق ـ فهرست اسماء مصنفي الشيعة ( رجال النجاشي )، ص 381، قم، انتشارات اسلامی، پنجم، 1416ق.
جعفر بن محمد بن الحسیی:
مرحوم نجاشی دربارهی او نیز مینویسد:
«جعفر بن محمد بن الحسین: كان وجها في الطالبيين متقدما و كان ثقة في أصحابنا سمع و أكثر و عمر و علا أسناده»
«در بین طالبیین چهره موجّه و شناخته شدهای بود و در بین اصحاب ما مورد وثوق است. دارای حدیث فراوان، عمر طولانی و اسناد عالی است».
نجاشی، احمد بن علی، ـ متوفای 450ق ـ فهرست اسماء مصنفي الشيعة (رجال النجاشي)، ص 122، قم، انتشارات اسلامی، پنجم، 1416ق.
احمد بن صبیح:
مرحوم نجاشی دربارهاش مینویسد:
«احمد بن صبیح: كوفي، ثقة»
«اهل کوفه و مورد وثوق است»
نجاشی، احمد بن علی، ـ متوفای 450ق ـ فهرست اسماء مصنفي الشيعة (رجال النجاشي)، ص 78، قم، انتشارات اسلامی، پنجم، 1416ق.
ظریف بن ناصح:
مرحوم نجاشی دربارهاش مینویسد:
«ظریف بن ناصح: كان ثقة في حديثه ، صدوقا»
« در نقل حدیث مورد وثوق و بسیار راستگوست»
نجاشی،احمد بن علی، ـ متوفای 450ق ـ فهرست اسماء مصنفي الشيعة (رجال النجاشي)، ص 209، قم، انتشارات اسلامی، پنجم، 1416ق
عیسی بن راشد:
مرحوم نجاشی دربارهاش آوردهاست:
«عیسی بن راشد: ثقة»
«مورد وثوق است»
نجاشی،احمد بن علی، ـ متوفای 450ق ـ فهرست اسماء مصنفي الشيعة (رجال النجاشي)، ص 295، قم، انتشارات اسلامی، پنجم، 1416ق.
در میان این راویان، تنها «ابراهیم بن هارون الهیتی» در منابع رجالی به وثاقتش تصریح نشده و البته وی از مشایخ مرحوم صدوق است و از نظر ایشان مورد وثوق میباشد که در روایت سوم به آن خواهیم پرداخت.
روایت دوم :
«و قد روي عن الصادق عليه السلام أنه سئل عن قول الله عز وجل : ( الله نور السماوات و الأرض مثل نوره كمشكاة فيها مصباح ) فقال : هو مثل ضربه الله لنا ، فالنبي صلى الله عليه وآله و الأئمة صلوات الله عليهم أجمعين من دلالات الله وآياته التي يهتدى بها إلى التوحيد و مصالح الدين و شرائع الإسلام و الفرائض و السنن ، و لا قوة إلا بالله العلي العظيم» .
«و از امام صادق علیه السلام پیرامون آیهی شریفه نور سوال شد آن حضرت فرمود: این آیهی مثَلی است که خدا برای ما بیان کرده است پس پیامبر صلى الله عليه وآله و ائمه صلوات الله عليهم أجمعين از دلائل و نشانه های خدا هستند که خدا بوسیله آنها به سوی توحید، مصالح دین، برنامههای اسلام و واجبات و مستحبات هدایت میفرماید و هیچ قدرت و نیرویی نیست مگر به قدرت و نیروی خدای بلند مرتبه و بزرگ»
صدوق، محمد بن علي، ـ متوفاى 381ق ـ، التوحید، ص 157، تصحیح و تعلیق:سيد هاشم حسيني تهراني، قم، انتشارات جامعه مدرسین، بی تا
روایت سوم :
مرحوم صدوق بعد از اینکه در روایت قبل آیه را به اهل بیت علیهم السلام تفسیر می نماید، برای تائید این مسأله به روایت «ابراهیم بن هارون الهیتی» استناد میکند و چنین میگوید:
«و تصديق ذلك ما حدثنا به إبراهيم بن هارون الهيتي بمدينة السلام ، قال : حدثنا محمد بن أحمد بن أبي الثلج ، قال : حدثنا الحسين بن أيوب ، عن محمد بن غالب عن علي بن الحسين ، عن الحسن بن أيوب ، عن الحسين بن سليمان ، عن محمد بن مروان الذهلي عن الفضيل بن يسار ، قال : قلت لأبي عبد الله الصادق عليه السلام : ( الله نور السماوات والأرض ) ؟ قال : كذلك الله عز وجل ، قال : قلت : ( مثل نوره ) ؟ قال : محمد صلى الله عليه وآله ، قلت ( كمشكاة ) ؟ قال : صدر محمد صلى الله عليه وآله ، قال : قلت : ( فيها مصباح ) ؟ قال : فيه نور العلم يعني النبوة ، قلت : ( المصباح في زجاجة ) ؟ قال : علم رسول الله صلى الله عليه وآله صدر إلى قلب علي عليه السلام ، قلت : ( كأنها ) ؟ قال : لأي شئ تقرأ كأنها ، فقلت : فكيف جعلت فداك ؟ قال : كأنها كوكب دري قلت : ( يوقد من شجرة زيتونة مباركة لا شرقية ولا غربية ) ؟ قال : ذلك أمير المؤمنين علي ابن أبي طالب عليه السلام لا يهودي ولا نصراني ، قلت : ( يكاد زيتها يضئ ولو لم تمسسه نار ) ؟ قال : يكاد العلم يخرج من فم العالم من آل محمد من قبل أن ينطق به قلت : ( نور على نور ) ؟ قال : الإمام في إثر الإمام عليه السلام» .
«و گواه بر صحت روایت و مطلب قبل، این روایت است که ابراهیم بن هارون هیتی در مدینه السلام برای ما نقل کرد که محمد بن احمد بن ابی الثلج گفت: حسین بن ایوب از محمد بن غالب از علی بن الحسین از حسن بن ایوب از حسین بن سلیمان از محمد بن مروان ذهلی از فضیل بن یسار نقل کرد که به امام صادق علیه السلام گفتم: آیهی شریفه «خدا نور آسمانها و زمین است» (به چه معناست؟) فرمود: خدای عزیز و والا مقام اینچنین است. عرض کردم: (مثَل نور خدا) یعنی چه؟ فرمود: حضرت محمد صلى الله عليه وآله عرض کردم: مانند چراغدان؟ فرمود: یعنی سینه و قلب حضرت محمد صلى الله عليه وآله عرض کردم: (در آن چراغی است)؟ فرمود: یعنی در آن نور علم نبوّت است. عرض کردم: (چراغ در شیشهایست) یعنی چه؟ فرمود: یعنی علم نبیّ اکرم صلى الله عليه وآله به قلب علی بن ابیطالب علیه السلام صادر گردید. عرض کردم: (گویا آن)؟ حضرت فرمود: چرا چنین میخوانی؟ عرض کردم پس چگونه است فدایت شوم؟ فرمود: گویا آن ستاره درخشانی است. عرض کردم: (از درخت پر برکت زیتون نور میگیرد که نه شرقی و نه غربی است) یعنی چه؟ فرمود: آن علی بن ابیطالب علیه السلام است که نه یهودی است و نه مسیحی. عرض کردم: (نزدیک است روغن آن نور دهد گرچه آتشی بدان نرسیده باشد) فرمود: یعنی نزدیک است که علم از دهان عالم آل محمد خارج شود هرچند آغاز به سخن نکرده باشد. عرض کردم: (نوری بر نور)؟ فرمود: یعنی امامی در پی امام دیگر علیه السلام »
صدوق، محمد بن علي، ـ متوفاى 381ق ـ، التوحید، ص 158، تصحیح و تعلیق:سيد هاشم حسيني تهراني، قم، انتشارات جامعه مدرسین، بی تا
بنابراین «ابراهیم بن هارون الهیتی» نیز مورد وثوق میباشد چراکه مرحوم صدوق روایت او را –که استادش در حدیث است- به عنوان گواه بر صحت روایت دیگری عنوان میکند. در درستی این تفسیر از آیهی نور ، روایت «ابراهیم بن هارون الهیتی» ما را کفایت می کند.
ب) در منابع اهل سنت:
روایت کتاب «مناقب علی بن ابیطالب علیه السلام»
ابن مغازلی شافعی در کتابش مناقب علی بن ابیطالب، حدیث زیبایی به مضمون احادیث شیعه روایت میکند که آن را مورد بررسی قرار میدهیم:
«أخبرنا أحمد بن محمد بن عبد الوهاب إجازة أنّ أبا أحمد عمر بن عبد الله بن شَوذَب أخبرهم قال : حدثنا محمد بن الحسن بن زياد حدّثنا أحمد بن الخليل بِبَلخ حدّثني محمد بن أبي محمود حدّثنا يحيى بن أبي معروف حدّثنا محمد بن سهل البغدادي عن موسى بن القاسم عن عليّ بن جعفر قال : سألت أبا الحسن ( عليه السلام ) عن قول الله عزّ وجلّ ( كَمِشْكاة فِيها مِصْباحٌ ) قال : " المِشكاةُ " فاطمة ، " و المصباح " الحسن . و الحسين " الزّجاجة " ( كأنّها كَوكبٌ دُرِّيٌّ ) قال : كانت فاطمة كوكباً دُريّاً من نساء العالمين ( يُوقَدُ مِن شَجَرَة مُبارَكَة ) الشّجرة المباركة إبراهيم ( لا شَرقيّة ولا غَرْبيّة ) : لا يهودية ولا نصرانية ( يكادُ زَيتُها يُضِيءُ ) قال : يكاد العلم أن ينطق منها ( ولَوْ لم تَمْسَسْهُ نارٌ ) . ( نور على نور ) قال : فيها إمام بعد إمام ( يَهدِي الله لِنُورِهِ مَنْ يَشاءِ ) قال : يهدي الله عزّ و جلّ لولايتنا من يشاء».
«احمد بن محمد بن عبدالوهاب به ما خبر داد که ابا احمد عمر بن عبدالله بن شوذب به آنها خبر داده محمد بن حسن بن زیاد از احمد بن خلیل در بلخ از محمد بن ابی محمود از یحیی بن ابی معروف از محمد بن سهل بغدادی از موسی بن قاسم از علی بن جعفر نقل کرد که گفت: از ابا الحسن درباره آیهی شریفه مانند چراغدانی که در آن حباب باشد سوال کردم فرمود: چراغدان حضرت فاطمه سلام الله علیها هست و حباب حسن و حسینعلیهما السلام هستند. شیشه گویا مانند ستارهای درخشان است. فرمود: فاطمه سلام الله علیها ستارهای درخشان است از زنان عالمیان. نور میگیرد از درخت پر برکت درخت پربرکت ابراهیم (نه شرقی و نه غربی است) یعنی نه یهودی و نه مسیحی است (نزدیک است که روغنش نور دهد) یعنی نزدیک است که علم از آن به سخن درآید (گرچه آتشی بدان نرسیده باشد) (نوری بر نور) یعنی در آن امامی پس از امام (خدا هرکه را بخواهد به نور خود هدایت میکند) فرمود: یعنی خدا هر که را بخواهد به ولایت ما هدایت میکند.»
ابن مغازلی شافعی،علي بن محمد، ـ متوفّاى 483ق ـ، مناقب علی بن ابی طالب،ص 293، انتشارات سبط النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم )، اول، 1426ق.
شخصیت ابن مغازلی شافعی از دیدگاه علمای اهل سنت:
سمعانی پیرامون شخصیت وی چنین مینویسد:
«كان فاضلا عارفا برجالات واسط و حديثهم و كان حريصا على سماع الحديث و طلبه»
«ابن مغازلی فاضل و عارف به دانشمندان حدیث شهر واسط و احادیث آنها بود و بسیار مشتاق شنیدن حدیث و دریافت آن بود.»
سمعانی،عبد الكريم بن محمد، ـ متوفاى 562 ق ـ، الانساب، ج 2 ، ص 137، مقدمه و تعليق: عبد الله عمر البارودي، دار الجنان، اول، 1408ق.
محمد بن عبدالله الحضرمي نیز او را چنین می ستاید:
«كان محدثا يسند إليه في زمانه، روى عنه الكثير، و هو عن جماعة، و كان ثقة أمينا، صدوقا معتمدا في منقولاته مسندا إليه في مروياته ، له كتب منها ... كتاب في مناقب سيدنا علي كرم الله وجهه ، جمع فيه فأوعى ، نقل فيه عن ثقات الرواة.»
«محمد بن عبدالله الحضرمی میگوید: ابن مغازلی محدّثی بود که در زمان خودش به گفتارش استناد میشد. افراد بسیاری از او روایت نقل کردند و او نیز از افراد بسیاری روایت نقل کرد. او مورد وثوق و امانتدار بود. بسیار راستگو و در آنچه نقل میکرد، مورد اعتماد بود. در روایاتش مورد استناد و اطمینان بود. کتابهایی دارد که از جمله آنها کتابی است در مناقب آقایمان حضرت علی کرم الله وجهه که در آن مطالب مهمی را جمعآوری کرده و در آن از راویان مورد وثوق و مطمئن روایت نقل میکند.»
حسینی میلانی، سید علی، معاصر، نفحات الازهار، ج 7، ص 138، ناشر: مولف، اول، 1414ق. به نقل از المیزان القاسط، ص 19.
بخش دوم: بررسی اعتبار سه تفسیر «البرهان» «نور الثقلین» و «بیان السعاده»
الف: تفسیر البرهان:
کتاب «البرهان فی تفسیر القرآن» تألیف علامه «سید هاشم بحرانی» (م. 1107ق.) است. این کتاب، تفسیر قرآن کریم به روش حدیثی است و مولف آن، آیات قرآن را بر اساس احادیث اهل بیت علیهم السلام تفسیر کرده است. بدین صورت که احادیث پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان صلوات الله علیهم که در ذیل هر آیه از سورههای قرآن نقل شده را جمعآوری و بیان کرده است. همانگونه که قصد اصلی علامه مجلسی رحمه الله در کتاب بحار الانوار جمع آوری و حفظ گنجینه روایات اهلبیت علیهم السلام بوده، قصد مرحوم سید هاشم بحرانی نیز جمع آوری روایات ذیل هر آیه بوده است. بنابراین احادیث این کتاب نیز مانند سائر کتب روایی نیازمند بررسی سندی و دلالی است.
شخصیت مولف بزرگوار آن نیز ممتاز و مورد اعتماد بزرگان است؛ چنانکه علامه شیخ یوسف بحرانی که از فقهای بزرگ قرن 12 (م. 1186ق) و صاحب کتاب «الحدائق الناضره» است ضمن ستودن مولف کتاب البرهان، درباره شخصیت او میگوید:
«إنه كان فاضلا محدثا جامعا متتبعا للأخبار بما لم يسبق له سابق سوى شيخنا المجلسي ، و قد صنف كتبا عديدة تشهد بشدة تتبعه و اطلاعه»
«قطعا علامه سید هاشم بحرانی، فاضل، محدّث جامع، محقق و جوینده اخبار و احادیث است بطوریکه غیر از استاد ما مجلسی، کسی دیگر از او سبقت نگرفته است و کتابهای زیادی تألیف کرده که همگی گواه بر شدّت و دقت تتبّع و اطلاع اوست.»
البحرانی، یوسف بن احمد، ـ متوفای1186ق ـ، لوءلوء البحرین ص 60، تحقیق و تعلیق: بحر العلوم، سید محمد صادق، مکتبة الفخری، اول، 1429ق.
در مجموع کتاب تفسیری «البرهان» کتابی مطمئن و مورد اعتماد است که خالی از آراء و نظریات شخصی و یا تفسیر به رأی است چراکه اساس آن احادیث اهل بیت علیهم السلام است. البته همانطور که گذشت، احادیث این کتاب نیز مانند سائر کتب روایی نیازمند بررسی سندی و دلالی میباشد.
ب: تفسیر نور الثقلین:
این تفسیر نیز تفسیر روایی و مبتنی بر احادیث معصومان علیهم السلام است که توسط «عبد علی بن جمعه حویزی» (م. 1112ق.)در قرن 12 هجری قمری نگاشته شده است. مرحوم حویزی ادیب ، شاعر و عالم توانا از منطقه خوزستان بوده است و از آنجا که تفسیر وی (نور الثقلین) مبتنی بر احادیث معصومان و خالی از تفسیر به رأی است، تفسیری متین ، متقن و معتبر بشمار میآید.
مرحوم شیخ حرّ عاملی که از فقها و محدّثان شیعه است ، در کتاب امل الآمل درباره مرحوم حویزی مینویسد:
«الشيخ الجليل عبد علي بن جمعة العروسي الحويزي ساكن شيراز. كان عالما فاضلا فقيها محدثا ثقة ورعا شاعرا أديبا جامعا للعلوم والفنون، معاصرا، له كتاب نور الثقلين في تفسير القرآن أربع مجلدات أحسن فيه وأجاد، نقل فيه أحاديث النبي و الائمة عليهم السلام في تفسير الآيات من أكثر كتب الحديث ولم ينقل فيه عن غيرهم، وقد رأيته بخطه و استكتبته منه.»
«شیخ جلیل القدر، عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، ساکن شیراز ، دانشمندی فاضل و فقیه و محدّثی مورد وثوق و با تقوا و شاعری ادیب و جامع علوم و فنون و معاصر (عصر شیخ حرّ عاملی) است. کتابی به نام نور الثقلین در تفسیر قرآن دارد که چهار جلد است و در آن مطالب نیکو و خوبی آورده است. احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام را در تفسیر آیات قرآن از بیشتر کتابهای حدیثی نقل کرده است و از غیر ایشان چیزی نقل نکرده است و من (حرّ عاملی) آن را با خط خود او (حویزی) دیدم و از روی آن نوشتم.»
حرّ عاملی، محمد بن حسن، ـ متوفای 1104ق ـ،امل الآمل، ج 2، ص 111، تحقیق سید احمد حسینی، قم، دار الكتاب الاسلامي، 1362ش.
احادیث این کتاب نیز مانند سائر کتب روایی نیازمند بررسی سندی و دلالی است.
ج: تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده :
مولف این تفسیر، سلطان محمد گنابادی (1251- 1327ق) ملقب به سلطان علیشاه، از اقطاب فرقه گنابادیه صوفیه است.
مولف، تفسیر خود را در اوائل قرن چهاردهم به پایان رسانده و میتوان گفت که این تفسیر نخستین تفسیر عرفانی است که در آن همه سورهها و آیات قرآن کریم تفسیر شده است. با این وجود، تفسیر بیان السعاده تفسیر قابل اعتمادی برای شیعه بشمار نمیآید. برخی دیدگاههای نادرست و خطاهای فاحش مولف در تفسیر بیان السعاده آن را از درجه اعتبار نزد شیعه ساقط نموده است از جمله آنها : اعتقاد به وحدت وجود است. سلطانعلی شاه گنابادی در تفسیر خود اعتقاد به وحدت وجود دارد و تمام عالم را خدا می داند! به عنوان مثال در ذیل سوره توحید میگوید: «و لم یولد و لم ینفصل هو من شیء من الاشیاء فانه لا شیء غیره حتی یکون هو منفصلا منه و مباینا له»
«و از چیزی از اشیاء تولید نشده و جدا نشده پس بدرستی که در عالم چیزی جز او نیست تا از آن جدا و غیر از آن باشد.»
گنابادی، سلطان محمد، ـ متوفای 1327ق ـ، ترجمه: رضاخانی، محمدآقا ، ریاضی، حشمت الله، متن و ترجمه تفسیر بیان السعاده، ج 14، ص 966، رضاخانی، محمدآقا، 1379ش
همچنین در ذیل آیهی شریفه «و قضی ربّک الا تعبدوا الّا ایّاه» میگوید: «پس انسان در عبادت اختیاری که برای شیطان میکند مانند شیطان پرستها یا عبادتی که برای جنّ انجام میدهد مانند کاهنان و پیروان جنّ یا عبادت کننده عناصر مانند بعضی از زرتشتیها یا آب و هوا و زمین موالید پرست مانند وثنی ها یا آنان که سنگ و درخت و نباتات را میپرستند یا مانند پرستش حیوانات به توسط سامریها یا بعضی از هندیها و مثل جمشیدیها فرعونیان که انسان پرست بودند و اقرار بر الوهیت او داشتند یا مثل بعضی از صابئیها (ستاره پرستها) یا ملائکه پرستها و نیز همانند بیشتر هندیها از جمله آنهایی که قائل به پرستش ذَکر و فرج انسان (آلت تناسلی مرد و زن) هستند مثلا بعضی از آنها قائل بر پرستش ذکر «مهادیو» ملائکه بزرگ و فرج زن او هستند همه اینها بدون اینکه بفهمند خدا را عبادت می کنند، چون همه معبودها، مظاهر خدای تعالی به تناسب اسمای او هستند و لذا گفته شده:
اگر مومن بدانستی که بت چیست یقین کردی که دین در بت پرستی است
اگر کافر ز بت آگاه بودی چرا در دین خود گمراه بودی»
گنابادی، سلطان محمد، ـ متوفای 1327ق ـ، ترجمه:رضاخانی، محمدآقا ، ریاضی، حشمت الله، متن و ترجمه تفسیر بیان السعاده، ج 8، ص 251 و 252، رضاخانی، محمدآقا، 1379ش
بنابراین، دو تفسیر «البرهان» و «نور الثقلین» از تفاسیر معتبر شیعه بوده ولی تفسیر «بیان السعاده فی مقامات العباده» تفسیر غیر معتبر است.
*موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)