2024 April 28 - يکشنبه 09 ارديبهشت 1403
انگیزه معاویه از گسترش سب و لعن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
کد مطلب: ١٥٦٤٢ تاریخ انتشار: ٠٣ دي ١٤٠٢ - ١٩:٠٤ تعداد بازدید: 867
سخنراني ها » حبل المتین
انگیزه معاویه از گسترش سب و لعن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

برنامه حبل المتین16-07-1402

 
 
 بسم الله الرحمن الرحیم

16/07/1402

موضوع: انگیزه معاویه از گسترش سب و لعن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این سخنرانی:

خلاصه ای از مطالب گذشته پیرامون ریشه های واقعه عاشورا

یک سئوال ساده از علما و بزرگان اهل سنت!

حکم سب و شتم امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با استناد به کتب اهل سنت!

انگیزه معاویه از گسترش سب و لعن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

تماس‌های بینندگان برنامه

آیا گفتن «صاحب الزمان» به حضرت ولیعصر (سلام الله علیه) شرک است!؟

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

با نام و یاد خدای عزیز و بخشنده و مهربان کلام را آغاز می‌کنیم که نامش بهترین نام‌ها و یادش آرامش جان‌ها و دل‌هاست. سلام و صلوات عرشیان و فرشیان بر خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی و اهلبیت پاک و نورانیش.

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)

اهالی «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» و برنامه زنده «حبل المتین» سلام علیکم و رحمة الله. ان شاءالله که خوب و خوش و سرحال و سرزنده باشید.

ماه ربیع الأول، ماه ربیع المولود، ماه شادی اهلبیت عصمت و طهارت و ماه پیامبر هست و ان شاءالله دل‌های شما به شادی دل اهلبیت شاد باشد.

امشب هم که شب بیست و سوم ربیع الأول هست برای ما اهل قم یک روز خاص و ویژه است. مثل فردایی حضرت کریمه اهلبیت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) وارد شهر مقدس قم می‌شوند و هفده روز در شهر مقدس قم هستند. البته بودن آن حضرت در شهر مقدس قم به ظاهر هفده روز است، اما به وسعت تمام عالم تا قیامت در شهر مقدس قم هستند.

این هفده روز به اندازه همه عالم ماندگار شد و روز بیست و سوم برای اهالی قم ربیع الأول روز خاص و ویژه‌ای است. مردم قم در این روز برنامه‌های ویژه‌ای هم دارند. مراسم استقبال نمادین از کاروان حضرت کریمه اهلبیت هرساله مثل فردا صبح برگزار می‌شود.

این را عرض کردم تا وقتی عزیزانی گذرشان به شهر مقدس قم می افتد، اگر بتواند فردا بیایند که عالی است اما اگر نتوانستند مثل چنین روزی حتماً سفری به قم داشته باشند و از این لحظات بسیار زیبا و به یاد ماندنی یک یادگاری داشته باشند.

طبق معمول یکشنبه شب‌ها برنامه زنده «حبل المتین» تقدیم حضور شما می‌شود. ما با توجه به اهمیت موضوعی که از روزهای اول محرم آغاز کردیم، عوامل و ریشه‌های واقعه عاشورا و حادثه کربلا و شهادت امام حسین را بحث می‌کنیم.

ما این بحث را از روزهای اول ماه محرم شروع کردیم. به دلیل اهمیت و گستردگی و تازگی بحث، قرارمان بر این شد که ان شاءالله این بحث را همچنان ادامه بدهیم تا به جای خوبی برسد تا عزیزانی که اهل تحقیق و پژوهش هستند بتوانند استفاده و بهره ببرند.

طبق معمول در بخشی از برنامه در خدمت حضرت استاد حسینی قزوینی هستیم و مباحث را تقدیم می‌کنیم و بخشی از برنامه هم به دوستان عزیز بیننده اختصاص دارد.

همین ابتدای برنامه عرض می‌کنم که هیچ تعارف نداریم. این تریبون و شبکه در اختیار مخاطبین هست. عزیزان اهل سنت ما اعم از آقایان مولوی و آخوند و بینندگان عادی شبکه می‌توانند روی خط ارتباطی بیایند و اگر بحث و گفتگو و سؤالی دارند مطرح کنند.

آقایان وهابی اعم از گویندگان شبکه‌های وهابی یا علمای وهابی و بینندگان معمولی می‌توانند روی خط بیایند و در خدمت آنها و پاسخگوی سؤالاتشان هم هستیم.

عزیزان شیعه هم که روی سر ما جا دارند و در خدمتشان خواهیم بود. اگر نکته یا مطلبی دارند برای نیمه دوم برنامه بگذارند، ما حتماً در خدمتشان خواهیم بود. راه‌های ارتباطی هم در طول برنامه یا در زمان خود برای شما زیرنویس می‌شود.

در محضر سرور عزیز و گرانقدرمان حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم و ان شاءالله این بزرگوار طبق معمول ابتدای برنامه را مزین و متبرک می‌کنند به نام نامی حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و سپس بحث را خدمتشان عرض خواهم کرد. حضرت استاد سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت روزافزون برای همه گرامیان از خداوند منّان خواهانم.

همانطور که عزیزمان اشاره کردند یادی از حضرت صدیقه شهیده (سلام الله علیها) می‌کنیم تا زندگی‌مان را با محبت و ولای آن بزرگوار گره بزنیم.

قدر زهرا را فقط حیدر شناخت * یاس پرپر را نمی‌فهمیم ما

ما فقط گریه بلد هستیم و بس * روضه در را نمی‌فهمیم ما

درد زهرا که فقط محسن نبود * درد مادر را نمی‌فهمیم ما

پیش چشم شوهرش او را زدند * داغ حیدر را نمی‌فهمیم ما

خانه بی مادر و بی تکیه گاه * رنج دختر را نمی‌فهمیم ما

و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون

مجری:

حضرت استاد خیلی ممنونم. برنامه‌مان مزین و متبرک شد به نام نامی حضرت مادر صدیقه طاهره فاطمه شهیده (سلام الله علیها).

دوستان عزیزم همانطور که محضرتان گفتم ما بحثمان را با موضوع عوامل و ریشه‌های عاشورا و حادثه عاشورا شروع کردیم.

واقعه عاشورا رخ داد در حالی که نزدیک به پنجاه سال پس از رحلت نبی گرامی اسلام بدن مطهر فرزند عزیز نوه پیامبر اکرم را تکه تکه می‌کنند و سر مقدس حضرت را از بدن جدا می‌کنند، بدن حضرت پایمان سم اسبان می‌شود و سر حضرت به نیزه می‌رود.

اهلبیت حضرت سیدالشهدا به اسارت می‌رود و جسارت‌هایی که به محضر حضرت سیدالشهدا می‌کنند. این اتفاقات و وقایع یک شبه و یک روزه و یک هفته رخ نداده است، بلکه ریشه‌هایی در گذشته داشت.

این ریشه‌ها از زمان رسول مکرم و معظم اسلام شکل گرفته است. توهین‌ها و جسارت‌هایی که به پیامبر اکرم و بعد از آن به اهلبیت کردند زمینه ساز واقعه عاشورا شد. حضرت استاد خلاصه‌ای از مباحث گذشته بفرمایید تا ذهن دوستانمان آماده شود، سپس مباحث جدید را عرض کنیم.

خلاصه ای از مطالب گذشته پیرامون ریشه های واقعه عاشورا

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله

ما در گذشته در رابطه با حادثه عاشورا صحبت کردیم و بیان کردیم که چه عواملی باعث شهادت فرزند رسول الله پس از گذشت پنجاه سال از رحلت جانگداز رسول گرامی اسلام شد.

ما عرض کردیم این قضایا یک روزه و دو روزه و یک ساله و دو ساله اتفاق نیفتاد. اگر ما بخواهیم ریشه‌های حادثه عاشورا را خوب بررسی کنیم، باید از زمان رسول اکرم پیگیری کنیم.

عرض کردیم یکی از عوامل ریشه‌های واقعه عاشورا عادی سازی مخالفت با رسول اکرم در امور مختلف در عصر رسول اکرم بود و در این زمینه مفصل صحبت کردیم. در جنگ احد و دیگر جنگ‌ها سپاهیان اسلام از جنگ فرار کردند، رسول اکرم را تنها گذاشتند و گفتند قضا و قدر الهی اینطور بوده است.

دیگر عامل مخالفت با رسول اکرم در بحث خلافت و امامت حضرت امیرالمؤمنین و اهلبیت عصمت و طهارت بوده است. این عامل علی رغم توصیه‌های فراوانی بود که رسول گرامی در حدیث منزلت و حدیث وصایت و حدیث خلافت و حدیث امامت و حدیث رایت و حدیث غدیر و حدیث «خلفائی اثناعشر» و حدیث قرطاس نسبت به اهلبیت داشتند.

تمام اینها زمینه ساز امامت و خلافت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بوده و در تمام این موارد هم این افراد مخالفت خود را اعلام کردند. در حقیقت مخالفت با رسول اکرم به یک مسئله عادی تبدیل شد.

بعد از وفات رسول اکرم هم قضیه سقیفه و انکار رحلت نبی گرامی اسلام و آتش زدن احادیث پیغمبر اکرم و ممانعت از نقل احادیث رسول اکرم و زندانی کردن بعضی از صحابه به خاطر نقل حدیث و امثال این قضایا مطرح شد که زمینه ساز حادثه عاشورا بود.

نکته دیگری که ما مطرح کردیم میدان داری منافقین در جامعه اسلامی و نقل احادیث از نواصب و خوارج بود. این عامل درد بسیار بزرگی است. خدا را شاهد می‌گیرم وقتی به این قضیه می‌رسم قلبم به درد می‌آید و جگرم آتش می‌گیرد.

روایاتی از نواصب و کسانی نقل می‌شد که امیرالمؤمنین را سب و شتم می‌کردند. افرادی که صبح و شام هفتاد بار قبل از اینکه از مسجد بیرون بیایند علی بن أبی طالب را لعن می‌کردند، «ثقة ثقة ثقة» شدند.

مشخص است کسی که امیرالمؤمنین را سب می‌کند، چه احادیث گزینشی می‌خواهد برای مردم نقل کند. آیا این شخص ابا دارد از اینکه به پیغمبر اکرم یا دیگر صحابه دروغ نبندد؟! این‌ها دردهایی است که در صدر اسلام تحمیل شد.

بنده بارها گفتم بازخوانی جدید تاریخ صدر اسلام ضروری است. نکاتی که در لا به لای تاریخ نادیده گرفته شده و به آنها توجه نشده است که جوانان ما امروزه از آنها خبر ندارند. جوانان شیعه و جوانان اهل سنت باید بازخوانی دقیقی از تاریخ اسلام داشته باشند.

در کتب اهل سنت از اهلبیت (علیهم السلام) روایت نیست. «ابوهریره» که هجده ماه در محضر نبی گرامی اسلام بوده است پنج هزار و هفتصد روایت نقل کرده است، اما متأسفانه می‌بینیم از امیرالمؤمنین پانصد روایت نقل شده است. این در حالی است که «صحیح مسلم» ادعا می‌کند ما حتی یک روایت صحیح هم از علی بن أبی طالب نداریم!!

با توجه به اینکه هنوز حال و هوای هفته وحدت در ایران و کشورهای دیگر حاکم است، مطلبی نقل کنم. خبرگزاری‌ها مفصل نقل کرده‌اند که در بحثی که بنده در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) داشتم، گفتم: انکار وحدت میان امت اسلامی به منزله انکار آیات قرآن کریم است. آن هم نه یک آیه بلکه چندین آیه از قرآن کریم!!

اگر کسی وحدت میان امت اسلامی را نادیده بگیرد، همانند این است که پشت پا به قرآن کریم زده است. عمده شاخصه‌ها و معیارهای وحدت اسلامی است و ما باید به آنها دقت کنیم.

یک سئوال ساده از علما و بزرگان اهل سنت!

مرد بزرگواری که ما هم خدمتشان ارادت داریم و همگام با نظام و انقلاب و حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری بوده است، صدایشان از رسانه‌ها پخش شد که با صدایی بسیار بلند گفتند: "اگر کسی به اهل سنت افترا می‌بندد که ما اهلبیت را دوست نداریم دروغ می‌گوید. ما در آخر نمازمان بدون صلوات بر حضرت محمد و آل محمد نمازمان را تمام نمی‌کنیم!!"

این فرمایش بسیار متینی است. اگر کسی بگوید اهل سنت اهلبیت را دوست ندارند، حرفی دروغ و بهتان و افترا و خلاف واقع است. بنده حدود پانزده سال در عربستان سعودی با وهابیت بودم. من بارها گفته‌ام بر این عقیده هستم که نود درصد وهابی‌ها و علمایشان اهلبیت را دوست دارند. حال ده درصد افرادی هستند که از «ابن تیمیه» تبعیت می‌کنند و نسبت به امیرالمؤمنین و اهلبیت ارادتی ندارند.

این افراد عددی نیستند. شاید الآن در عصر حاضر در تمام کره زمین کسانی که محبت اهلبیت را در دل ندارند به اندازه پنج هزار نفر هم نباشند. بنده با مبالغه می گویم که شاید پنج هزار نفر وهابی در تمام کره زمین داشته باشیم که به اهلبیت ارادت ندارند.

من می‌خواهم به این بزرگوار عرض کنم شما که می گویید ما در نمازمان بر محمد و آل محمد صلوات می‌فرستیم قبول است.

«قال رسول الله من صلی صلاة لم یصل فیها علی ولا علی أهل بیتی لم تقبل منه»

پیغمبر فرمود: اگر کسی نماز بخواند و بر من و اهل بیتم صلوات نفرستد، نماز او قبول نیست.

سنن الدارقطنی، اسم المؤلف: علی بن عمر أبو الحسن الدارقطنی البغدادی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت - 1386 - 1966، تحقیق: السید عبد الله هاشم یمانی المدنی، ج 1، ص 355، ح 6

فتوای تمام علمای اهل سنت حتی وهابیت بر این است که اگر کسی در نمازش بر محمد و آل محمد صلوات نفرستد نمازش باطل است.

ای کاش این بزرگوار می‌گفتند که مراد ما از «آل محمد» چه کسانی است و قدری این قضیه را روشن می‌کردند. ای کاش می‌گفتند که «امام شافعی» و «ابوحنیفه» نظرشان چیست.

آیا این آقایان امام صادق و امام باقر و امام کاظم و دیگر ائمه اطهار را هم جزو اهلبیت می‌دانند یا خیر؟! عده‌ای معتقدند «آل محمد» همسران پیغمبر اکرم نظیر عایشه و حفصه و امثال آنها هستند!!

بزرگان اهل سنت آورده‌اند که مراد از «آل محمد» تمام فرزندان حضرت عبدالمطلب هستند، نه فرزندان حضرت ابوطالب. آن‌ها معتقدند تمام فرزندان حضرت عبدالمطلب همگی «آل محمد» هستند.

بعضی افراد هم ادعا می‌کنند که امت اسلامی «آل محمد» هستند. حال در فرصتی مناسب در خصوص اینکه «آل محمد» از دیدگاه شیعه چه کسانی هستند و از دیدگاه اهل سنت چه کسانی هستند مفصل صحبت خواهیم کرد.

افراد زیادی دوست دارند بدانند که اصلاً اهل سنت «آل محمد» را چه کسانی می‌دانند. این‌ها مسائلی است که باید به آن دقت کنیم. با شعار نمی‌توان مسئله را حل کرد. باید قدری آگاهی داشته باشیم و اطلاع رسانی کنیم.

من از همه عزیزان مخصوصاً بزرگواری که این فرمایش را مطرح کرده است تشکر می‌کنم و سؤالی هم دارم. «آل محمد» ائمه اطهار از امیرالمؤمنین تا حضرت صاحب الزمان است. آقایان به ما بگویند از این دوازده بزرگوار در کتب صحیحین چند روایت دارند؟ علمای اهل سنت در کتب فقهی از طهارت تا دیات چند جا به روایت امیرالمؤمنین و دیگر ائمه اطهار استناد کرده‌اند؟ باید این قضایا را زنده کرد.

اگر در گذشته این مسائل به خاطر بعضی از سیاست‌های غلط حاکمان مغفولٌ عنه مانده است، انتظار ما از عزیزان اهل سنت به ویژه کسانی که اطلاعات به روزی دارند و از وضع جهان اسلام با خبر هستند این است که این قضایا را شفاف سازی کنند.

عزیزان باید این مسائل را برای جوانان اطلاع رسانی کنند. به تعبیر حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و آیت الله العظمی بروجردی و دیگران حدیث ثقلین که تواترش در نزد فریقین ثابت است، باید در جامعه نهادینه و فرهنگ سازی شود. من گمان نمی‌کنم این توقع بیجایی باشد. امام خمینی از میان این همه روایات در وصیتنامه شان به حدیث ثقلین استناد کردند.

اگر شما تمام اینها را کنار هم بگذارید در وصیتنامه سیاسی الهی امام خمینی حدیث ثقلین حاکم بر همه فرمایشات ایشان در گذشته است. گرچه هیچ تفاوتی نیست، اما اگر کسی ادعا کند، ما می گوییم که وصیتنامه امام خمینی باید برای ما ملاک باشد.

ما عرض کردیم یکی از مسائلی که از علت‌های اساسی حادثه عاشورا بود، ترویج و نشر سب و شتم حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بود. ما از قول «زمخشری» و دیگر بزرگان اهل سنت نقل کردیم که در بالای بیش از هفتاد هزار منبر در طول هشتاد سال امیرالمؤمنین سب و شتم می‌شد. این قضایا باید شفاف سازی شود.

«ابن عبدالبر» متوفای 463 هجری تعبیر زیبایی دارد. ایشان در کتاب «الاستیعاب فی معرفة الأصحاب» یکی از کتب معتبر اهل سنت در شرح حال صحابه است می‌نویسد:

«فإن بنی مروان شتموه ستین سنة»

بنی مروان شصت سال علی بن أبی طالب را ناسزا می‌گفتند.

فحش و ناسزا گفتن غیر از لعن است!!

«فلم یزده الله بذلک إلا رفعة»

هرچه بیشتر به علی بن أبی طالب ناسزا می‌گفتند مقام امیرالمؤمنین بالاتر می‌رفت.

«وإن الدین لم یبن شیئا فهدمته الدنیا وإن الدنیا لم تبن شیئا إلی عاودت علی ما بنت فهدمته »

اگر دین چیزی را ماندگار کرد، دنیا نمی‌تواند او را نابود کند. اگر دنیا بخواهد چیزی را ماندگار کند، اگر خدا نخواهد نابود شدنی است.

الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، اسم المؤلف: یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد آلبر، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 3، ص 1118، ح 1855

به قول بزرگان اهل سنت بعضی افراد هم به «امام شافعی» نسبت می‌دهند که شرق و غرب عالم علی بن أبی طالب را سب و لعن کردند، اما محبت و رفعت و مقام حضرت شرق و غرب عالم را پر کرد. ما در خدمت حضرتعالی هستیم.

مجری:

حضرت استاد ممنون و متشکرم. من یادم هست که در برنامه گذشته از منابع اهل سنت در رابطه با حکم سب و بغض امیرالمؤمنین مطالبی فرمودید اما بحث ناقص ماند. این هم خیلی مهم است که ببینیم در منابع اهل سنت حکم کسی که امیرالمؤمنین را سب کند چیست.

حکم سب و شتم امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با استناد به کتب اهل سنت!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

عزیزان دقت کنند «ذهبی» یکی از استوانه‌های علمی اهل سنت مطلبی در این زمینه آورده است. به قول معروف اهل سنت عیال کنار سفره چهار نفر هستند؛ «ذهبی»، «مزی»، «زین الدین عراقی» و «ابن حجر عسقلانی». در حقیقت سرمایه علمی اهل سنت روی محور این چهار نفر دور می زند. ایشان در «سیر أعلام النبلاء» می‌نویسد:

«کانت بنو أمیة إذا سمعوا بمولود اسمه علی قتلوه»

اگر بنی امیه می‌شنیدند کسی نام فرزند خود علی گذاشته، فرزند او را به قتل می‌رساندند.

حال اگر این مطلب را «ابن ابی الحدید» یا علمای شیعه نقل کنند، می‌توان روی آن مانور داد که قصد و غرضی در کار بوده است. ولی این روایت را «ذهبی» نقل می‌کند و هیچ حاشیه‌ای هم بر آن نمی‌زند.

«فبلغ ذلک رباحا فغیر اسم ابنه»

این خبر به رباح رسید و او نام فرزند خود را عوض کرد.

سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 5، ص 102، باب 35 علی بن رباح

«رباح» یکی از علمای بزرگ اهل سنت بود. جالب این است که «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «تهذیب التهذیب» جلد هفتم صفحه 280 روایت را می‌آورد:

«کان بنو أمیة إذا سمعوا بمولود اسمه علی قتلوه فبلغ ذلک رباحا فقال هو علی»

و نسبت به «علی بن رباح» می‌نویسد:

«وکان یغضب من علی ویحرج علی من سماه به»

او از نام علی غضبناک بود و برای او دردآور بود که نام او را علی گذاشتند.

تهذیب التهذیب، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولی، ج 7، ص 280، ح 541

«ابن حجر عسقلانی» در کتاب «لسان المیزان» جلد چهارم صفحه 210 مطلب جالبی آورده است. ایشان از قول «علی بن جهم» می‌نویسد:

«أنه کان یلعن أباه لم سماه علیا»

او پدرش را لعنت می‌کرد که نامش را علی گذاشته است.

لسان المیزان، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت - 1406 - 1986، الطبعة: الثالثة، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهند -، ج 4، ص 210، ح 558

دوستان عزیز! ببینید این افراد با امیرالمؤمنین چه کردند، اما الآن نام امیرالمؤمنین در شرق و غرب عالم طنین انداز شده است و شیعه و سنی و یهودی و مسیحی و پیروان دیگر ادیان با نام امیرالمؤمنین عشق می‌کنند.

اهل سنت که «آل محمد» را به آل ابوطالب و آل عبدالمطلب توسعه دادند، می گویند که قطعاً علی بن أبی طالب جزو «آل محمد» است! حال «ابن تیمیه» مطالبی در مخالفت با این قضیه آورده است، اما تمامی علمای اهل سنت علی بن أبی طالب را جزو «آل محمد» قرار داده‌اند.

این شخص پدرش را لعنت می‌کرد که چرا نام او را علی گذاشته است و می‌گفت: نام من عُلِی است!!

فرعون هفتاد هزار نوزاد را کشت تا حضرت موسی به دنیا نیاید، اما تقدیر الهی طوری رقم خورد که حضرت موسی در خانه فرعون و در دامن فرعون بزرگ شد. با خدا نمی‌توان جنگید!

چراغی را که ایزد برفروزد * هر آنکس پف کند ریشش بسوزد

این افراد برای نابودی نام علی بن أبی طالب این همه کار کردند، اما ملاحظه کنید چقدر نام علی بن أبی طالب در دنیا زیاد است. من گمان می‌کنم بعد از نام محمد در میان مسلمانان اعم از شیعه و سنی روی فرزندان مسلمانان بیش از دیگران است.

حال در خصوص اینکه در رابطه با سب و لعن امیرالمؤمنین حکمی در اسلام هست مطلبی در کتب اهل سنت داریم یا نداریم، مطالبی آمده که قدری جالب است. ما دوست داریم جوانان اهل سنت به این سؤال ما جواب بدهند.

ما از کتاب «صحیح مسلم» آوردیم، از «ابن تیمیه» و بزرگان اهل سنت روایت آوردیم که امیرالمؤمنین در طول هشتاد سال بر بالای هشتاد هزار منبر سب می‌شد. حکم سب امیرالمؤمنین چیست؟!

اصلاً کتاب «کافی» و «تهذیب الأحکام» و «وسائل الشیعه» را کنار می‌گذاریم و به سراغ کتب اهل سنت می‌رویم. در کتاب «صحیح مسلم» از قول امیرالمؤمنین نقل شده است:

«وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبی الْأُمِّی إلی أَنْ لَا یحِبَّنِی إلا مُؤْمِنٌ ولا یبْغِضَنِی إلا مُنَافِقٌ»

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 86، ح 78

طبق این روایت بغض و سب و شتم علی بن أبی طالب نشانه نفاق است. بنابراین شک و شبهه‌ای نیست که هرکسی دشمن امیرالمؤمنین است منافق است.

«قرطبی» متوفای 671 هجری یکی از علمای بزرگ اهل سنت است و کتاب «تفسیر» او خلاصه تفسیر هفت قرن اول اسلام است. ایشان در ذیل سوره بقره جلد اول صفحه 267 می‌نویسد:

«ما روی عن جماعة من الصحابة أنهم قالوا: ما کنا نعرف المنافقین علی عهد رسول الله إلا ببغضهم لعلی علیه السلام»

تعدادی از صحابه گفتند: ما در زمان پیغمبر منافقین را با بغض علی بن أبی طالب می‌شناختیم.

الجامع لأحکام القرآن، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 1، ص 267، باب البقرة: (30) وإذ قال ربک... ..

به گفته ایشان همین که احساس می‌کردند کسی علی بن أبی طالب را ناسزا می‌گوید و محبت حضرت را ندارد، می‌فهمیدند که او منافق است. در حقیقت بغض امیرالمؤمنین نشانه منافق بودن بود.

ما روایات متعددی داریم که یکی از نشانه‌های طیب ولادت محبت و مودت نسبت به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است. «علامه امینی» و علمای بزرگوار اهل سنت نظیر «سیوطی» هم روایات مفصلی در این زمینه آورده‌اند.

در صدر اسلام بحث ازدواج به این صورت مطرح نبود. همانطور که قرآن کریم هم می‌فرماید:

(وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا)

در حالی که هر گاه به یکی از آنها بشارت دهند دختری نصیب تو شده صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه می‌شود.

سوره نحل (16): آیه 58

در زمان جاهلیت چندین نفر خانمی را می‌گرفتند و وقتی بچه دار می‌شد قرعه می‌انداختند. «زمخشری» نقل می‌کند که «هند» مادر معاویه چهار شوهر داشت. وقتی معاویه به دنیا آمد، این چهار نفر بر سر او با همدیگر نزاع کردند و در نهایت ابوسفیان پیروز شد.

«علامه امینی» روایاتی آورده است که ما قبلاً هم آنها را مطرح کردیم. بعضی افراد به خانواده‌هایشان شک داشتند و نمی‌دانستند که فرزندشان حلال زاده هست یا خیر. آن‌ها بدون اینکه فرزندشان علی بن أبی طالب را بشناسد، او را کنار مسیر عبور امیرالمؤمنین قرار می‌دادند و زمانی که حضرت گذر می‌کردند از فرزندشان می‌پرسیدند این شخص را دوست دارد یا خیر. اگر فرزندشان می‌گفت که من این شخص را دوست دارم می‌فهمیدند که فرزندشان حلال زاده است و اگر فرزند می‌گفت که این شخص را دوست ندارم می‌فهمیدند فرزندشان طیب ولادت ندارد. در حقیقت محبت حضرت امیرالمؤمنین معیار بود.

مسئله دوم سب امیرالمؤمنین است. کتاب «مسند أحمد بن حنبل» مفصل‌ترین کتاب روایی اهل سنت است. تمام صحاح سته با حذف مکررات کمتر از ده هزار روایت دارد. «ابن اثیر جزری» در کتاب «الجامع فی الأصول» نُه هزار و اندی روایت آورده است.

در حالی که «مسند أحمد بن حنبل» به تنهایی سی هزار روایت دارد و می‌گوید: اگر دیدید روایتی را در کتاب «مسند» نیاوردم، بدانید که آن روایت اصل و ریشه ندارد.

«احمد بن حنبل» در کتاب «مسند» جلد 6 صفحه 323 از قول «عبدالله بن جدلی» می‌نویسد: خدمت «أم سلمه» همسر پیغمبر اکرم رسیدم و سلام گفتم. ایشان فرمودند: شما در قبیله خود به پیغمبر اکرم ناسزا می گویید؟!

«أَیسَبُّ رسول اللَّهِ فِیکمْ»

شما در قبیله‌تان به پیغمبر اکرم ناسزا می گویید؟!

«قلت مَعَاذَ اللَّهِ أو سُبْحَانَ اللَّهِ أو کلِمَةً نَحْوَهَا»

من گفتم: پناه بر خدا از این کار.

«قالت سمعت رَسُولَ اللَّهِ یقول من سَبَّ عَلِیاًّ فَقَدْ سبنی»

أم سلمه گفت شنیدم که پیغمبر اکرم فرمودند: هرکسی به علی بن أبی طالب ناسزا بگوید به من ناسزا گفته است.

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 6، ص 323، ح 26791

«أم سلمه» گفت: شما که در میان قبیله‌تان به علی بن أبی طالب ناسزا می گویید، در حقیقت به پیغمبر اکرم ناسزا می گویید.

ایشان در مورد سند روایت نوشته است: سند روایت صحیح است. «هیثمی» هم در کتاب «مجمع الزوائد» جلد نهم صفحه 130 می‌نویسد: راویان این روایت صحیح است. «حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد سوم صفحه 121 همین روایت را آورده است و می‌نویسد: این حدیث صحیح الإسناد است. «ذهبی» هم می‌گوید: این روایت صحیح الإسناد است.

آقایان معتقدند که اگر روایتی را «حاکم نیشابوری» و «ذهبی» صحیح بدانند به منزله ورود روایت در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» است. آیا بهتر از این هم می‌توان توضیح داد که سب علی بن أبی طالب سب رسول الله است؟!

اصلاً ما فرض می‌کنیم که علی بن أبی طالب خلیفه نبود. ما بحث هم خواهیم کرد که تا سال 240 یعنی اواسط قرن سوم در مجامع اهل سنت علی بن أبی طالب جزو خلفا نبود.

«احمد بن حنبل» در اوایل عمرشان قائل به خلافت امیرالمؤمنین نبود. نمی‌دانیم در اواخر عمر «احمد بن حنبل» چه اتفاقاتی افتاده است که جمله مشهور:

«من لم یربع بعلی فی الخلافة فهو أضل من حمار أهله»

هرکسی علی را به عنوان خلیفه چهارم نشمارد، از الاغ طویله‌اش گمراه‌تر است.

منهاج السنة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 4، ص 402

خود را بیان کرد. ما می‌خواهیم ببینیم که آیا حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) صحابه پیغمبر اکرم بود یا نبود؟! کسی که در صحابی بودن امیرالمؤمنین شکی ندارد!! «احمد بن حنبل» در کتاب «فضائل الصحابه» روایتی را نقل می‌کند و می‌نویسد پیغمبر فرمود:

«من سب أصحابی فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین»

هرکسی صحابه مرا لعنت کند، لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم بر او باد.

فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج 1، ص 52، ح 8

ما سؤال می‌کنیم «سب أصحابی» تنها شامل ابوبکر و عمر و عثمان و عایشه و دیگران است یا علی بن أبی طالب را هم شامل می‌شود؟! آقای «ألبانی» در کتاب «سلسلة الأحادیث الصحیحة» می‌نویسد:

«من سب أصحابی، فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین»

سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها، المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم، الأشقودری الألبانی (المتوفی: 1420 هـ)، الناشر: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع، الریاض، الطبعة: الأولی، (لمکتبة المعارف)، ج 5، ص 446، ح 2340

جالب این است که «مزی» متوفای 742 در کتاب «تهذیب الکمال» مطلبی در این زمینه آورده است. ایشان در حقیقت شش سال قبل از «ذهبی» از دنیا رفته است. «ذهبی» متوفای 748 و «مزی» متوفای 742 هجری است. ایشان در جلد چهارم نقل می‌کند:

«وکل من شتم عثمان، أو طلحة، أو أحدا من أصحاب رسول الله، دجال، لا یکتب عنه، وعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین»

هرکسی به عثمان یا طلحه یا یکی از اصحاب رسول الله ناسزا بگوید، همانند دجال است و هیچ روایتی نباید از او نوشته شود و لعنت خداوند و ملائکه و تمامی مردم بر او باد.

تهذیب الکمال، اسم المؤلف: یوسف بن الزکی عبدالرحمن أبو الحجاج المزی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1400 - 1980، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ج 4، ص 322، ح 798

ما با این روایات چکار کنیم؟! این روایت تنها شامل همان افراد می‌شود؟! «مقدسی» متوفای 888 هجری کتابی تحت عنوان «رسالة فی الرد علی الرافضه» دارد. ایشان می‌نویسد که شیعیان صحابه پیامبر را سب می کنند؛

«و یلزم من ذلک انهم لیسوا من امه محمد»

هرکسی به اصحاب لعن کند و به آنها ناسزا بگوید از امت پیغمبر نیست.

رسالة فی الرد علی الرافضه، تألیف: الشیخ ابوحامد محمد المقدسی، تحقیق: الاستاذ عبدالوهاب خلیل الرحمن، الناشر: الدار السلفیه، 1403ق؛ ص 88

در مقابل اگر کسی به علی بن أبی طالب ناسزا بگوید هیچ اشکالی ندارد و ثواب هم می‌برد!!!

سؤال دوم این است که فرض می‌کنیم امیرالمؤمنین داماد پیغمبر اکرم و خلیفه و صحابه نیست. آیا حضرت مسلمان هستند یا خیر؟! حداقل امیرالمؤمنین در مسجد در حال نماز خواندن به شهادت رسیده است. به قول وهابی‌ها علی بن أبی طالب موقع آمدن به مسجد به شهادت رسیده است. بنابراین معلوم می‌شود امیرالمؤمنین مسلمان بوده و کافر نبوده است.

مطلبی در کتاب «صحیح مسلم» نقل شده که خیلی دردآور است. خدا می‌داند الآن که می‌خواهم این مطلب را نقل کنم بدنم می‌لرزد. در این کتاب نقل شده که پیغمبر فرمود:

«سِبَابِ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ وَقِتَالُهُ کفْرٌ»

هرکسی به مسلمانی ناسزا بگوید نشانه فاسق بودن اوست و جنگ با او هم کفر است.

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 81، باب 28

حال به ما بگویید کسانی که علی بن أبی طالب را ناسزا گفتند فاسق هستند یا خیر؟! کسانی که با علی بن أبی طالب قتال کردند چه حکمی دارند؟! البته نه به عنوان خلیفه یا صحابی پیغمبر اکرم بلکه به عنوان اینکه علی بن أبی طالب یک مسلمان است. نهایت چیزی که بتوانیم پایین بیاییم همین می‌شود. «صحیح بخاری» هم همین مطلب را دارد و می‌نویسد:

«سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ وَقِتَالُهُ کفْرٌ»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 27، ح 48

معاویه که با علی بن أبی طالب جنگید یا «طلحه» و «زبیر» که با علی بن أبی طالب جنگیدند، به عنوان اینکه علی بن أبی طالب یک مسلمان بود حکمشان چیست؟! این روایات شماست. ما که مطلبی از خودمان اضافه نکردیم!!

من پیشانی همه عزیزان اهل سنت را می‌بوسم و از آنها خواهشی دارم. تقاضا می‌کنم روایاتی که در کتبشان هست و یادگار شجره ملعونه در قرآن کریم هست را تفکیک کنند و بگویند: اگر بزرگان ما در گذشته چنین حرفی زدند، ما از آنها تبری می‌جوییم!!

وقتی این مطالب را یک بچه شیعه می‌شنود، با خود می‌گوید که معنای وحدت چه شد؟!! آیا همین اظهار نظر عملی آقایان خود صفا و صمیمیت میان شیعه و سنی را بیشتر نمی‌کند؟!

ما نمی‌گوییم بیایید این مطالب را از کتاب‌هایتان حذف کنید، زیرا امکان پذیر نیست. نه ما این کار را می‌خواهیم و نه شما انجام می‌دهید. در مقابل می‌توانید بگویید در گذشته مسائلی بوده است و ما از کسانی که به امیرالمؤمنین ناسزا گفتند و لعن کردند تبری می‌جوییم.

ما از کسانی که صبح و شام امیرالمؤمنین را هفتاد مرتبه یا صد و چهل مرتبه لعن می‌کردند تبری می‌جوییم و به روایت آنها عمل نمی‌کنیم. اگر در گذشته بزرگان ما به این روایات عمل کردند اجتهاد کردند و اجتهادشان به درد خودشان می‌خورد.

اجتهاد ما این است که این کار قطعاً کار غلطی است و هرگونه جسارت به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مشخص می‌کند که این شخص فاسق است و روایت فاسق هم قبول نیست.

(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِین)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد در باره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید، و از کرده خود پشیمان شوید.

سوره حجرات (49): آیه 6

من در خدمت شما هستم.

مجری:

حضرت استاد بسیار از شما ممنون و متشکرم. با توجه به اینکه این دقایق و لحظات به نام نامی مولا و آقایمان و اول مظلوم عالم امیرالمؤمنین متبرک شده است، ما هم برنامه را به نام نامی حضرت متبرک می‌کنیم که آقا و مولای همه عالم هستند.

هرچند که بعضی افراد می‌خواستند این خورشید عالم تاب را کم نور کنند یا به زعم خودشان با توهین و جسارت و سب و لعن خاموش کنند، اما نام امیرالمؤمنین همچنان بر تارک همه قله‌های عالم به احتزاز درمی آید و می‌درخشد.

نام نامی حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در اذان هست و اهل سنت هم به ایشان عرض ارادت و عرض محبت دارند. ما هم به نام نامی آن بزرگوار برنامه را متبرک می‌کنیم. شاعر می‌گوید:

هر دمی که دم از علی نزنم * چه نیازی به بازدم باشد

جانم علی! چقدر لذت بخش و شیرین و باحلاوت است وقتی که نام نامی مولا و آقاجانمان حضرت امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب أسد الله الغالب را می‌شنویم و بر زبانمان جاری می‌کنیم و عشق و ارادت و محبت آن بزرگوار را در دلمان داریم.

ان شاءالله این عشق و ارادت و محبت تا لحظه آخر با ما هست؛ لحظه‌ای که همه جان می‌دهیم و باید و لاجرم نگاهمان به قد و بالای مولای متقیان امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (سلام الله علیه) بیفتد. هرکسی که بمیرد امیرالمؤمنین را می‌بیند.

لحظه «فمن یمت یرنی» بایستیم به عشق مولا و به قد و بالای حضرت امیرالمؤمنین نگاه کنیم و از مرگمان هم لذت ببریم، زیرا که مولا و آقایی چون علی بن أبی طالب داریم.

دوستان عزیز و همراهان گرانقدری که از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» برنامه زنده «حبل المتین» را همراهی می‌فرمایید در کنارتان هستیم.

موضوع گفتگوی ما در این برنامه این بود که حادثه عاشورا چه ریشه‌هایی داشت و از کجا آغاز شد. استاد فرمودند که از زمان پیغمبر اکرم بی حرمتی به رسول الله و مخالفت با حضرت. آغاز شد و بعد از وفات آن بزرگوار اتفاقاتی رخ داد که نهایتاً منجر به قیام عاشورا و شهادت امام حسین و جنایتی شد که توسط یزید و اعوان و انصارش اتفاق افتاد.

ما به اینجا رسیدیم که معاویه در طول ده‌ها سال بر روی ده‌ها هزار منبر دستور سب و لعن و شتم وجود نازنین امیرالمؤمنین را داد.

استاد! نکته‌ای وجود دارد که خیلی مهم است و شاید به این برنامه هم نرسد و به بخشی از آن بپردازیم. آن نکته این است که انگیزه معاویه از این موضوع و گسترش سب و لعن و شتم مولا امیرالمؤمنین آن هم در جامعه‌ای اسلامی که معاویه خود را به عنوان حاکم اسلامی می‌دانست، چه بود؟!

انگیزه معاویه از گسترش سب و لعن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما تقریباً با این سؤالی قدری به هدفمان نزدیک‌تر می‌شویم. تا الآن هرچه بود مقدمه بود. حال برخی افراد خواستند این مقدمات را بپذیرند و برخی هم خواستند نپذیرند. ما هم این مقدمات را نقل کردیم و گفتیم که این مطالب در کتاب‌های شما هست، هیچ نظری هم نمی‌خواهیم.

حال این بحث که انگیزه سب امیرالمؤمنین برای معاویه چه بود باید روشن شود. بدون شک و ریب تمام حادثه کربلا زیر سر معاویه بود. ما در مورد این گفته خود هم دلیل داریم و هم اگر آقایان بخواهند حاضریم در این زمینه مناظره کنیم حتی حاضریم مباهله هم کنیم. یعنی اینقدر مسئله روشن است.

بنده می‌خواهم نقل قول کنم و تلاش می‌کنم روایاتی که می‌آورم همه از کتب اهل سنت باشد و تلاش می‌کنم حداقل در میان روایات چند روایت صحیح هم برای بینندگان عزیز ذکر کنم.

انگیزه معاویه دو مسئله بود؛ انتقام از رسول اکرم و انتقام از امیرالمؤمنین. انتقام از امیرالمؤمنین شاید برای افراد زیادی جا افتاده باشد، اما انتقام از پیغمبر اکرم شاید برای بینندگان حتی شیعیان هم جا نیفتد.

بنده بازهم به سراغ کتب اهل سنت می‌روم. «ابن ابی الحدید معتزلی» جمله‌ای دارد. ایشان در جلد بیستم صفحه 298 می‌نویسد که امیرالمؤمنین فرمودند:

«اللهم إنی أستعدیک علی قریش فإنهم أضمروا لرسولک ضروبا من الشر و الغدر»

خدایا مرا در برابر قریش یاری کن. زیرا قریش می‌خواستند به پیغمبر تو ضرر برسانند و نسبت به پیغمبر اکرم حیله کنند.

آقایان می‌توانند کتاب «المحلی» اثر «ابن حزم أندلسی» متوفای 456 جلد یازدهم صفحه 229 کتاب الحدود باب حد المرتد را مطالعه کنند. ایشان در این کتاب اسامی کسانی که می‌خواستند پیغمبر اکرم را به قتل برسانند آورده است. ما نقل نمی‌کنیم، عزیزان خودشان ببینند این افراد چه کسانی بوده است. قرآن کریم می‌فرماید:

(وَ هَمُّوا بِما لَمْ ینالُوا)

و تصمیم (به کار خطرناکی) گرفتند که به آن نرسیدند.

سوره توبه (9): آیه 74

اسامی این افراد را «حذیفه» داشت. اصحاب نزد او می‌آمدند و می‌گفتند: آیا ما هم جزو منافقینی هستیم که می‌خواستیم پیغمبر اکرم را بکشیم؟! حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) می‌فرمایند:

«فإنهم أضمروا لرسولک ضروبا من الشر و الغدر»

زیرا قریش می‌خواستند به پیغمبر تو ضرر برسانند و نسبت به پیغمبر حیله کنند.

«فعجزوا عنها و حلت بینهم و بینها فکانت الوجبة بی و الدائرة علی»

اما عاجز ماندند. خدایا تو پیغمبرت را از شرّ قریش حفظ کردی. سپس انتقام پیغمبرت را از من گرفتند و تمام توطئه‌ها را بر سر من درمی آورند.

بنابراین این افراد نسبت به پیغمبر اکرم کینه داشتند و زمانی که نتوانستند به خواسته خود برسند از امیرالمؤمنین انتقام گرفتند. این انتقام غیر از انتقام گرفتن از علی بن أبی طالب است و آن جداست!!

ما روایات متعددی در کتب اهل سنت و خطبه حضرت فاطمه زهرا داریم انتقامی که از امیرالمؤمنین گرفتند به ازای ضربه شصتی است که امیرالمؤمنین در جنگ بدر و احد و حنین به قریش وارد کرده بود. انتقام شمشیر امیرالمؤمنین غیر از این است. این انتقام پیغمبر اکرم است که امیرالمؤمنین می‌فرماید: آمدند و از من انتقام گرفتند. حضرت دست خود را بلند می‌کنند و می‌فرمایند:

«اللهم احفظ حسنا و حسینا»

خدایا حسن و حسینم را از شرّ قریش حفظ کن.

شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 20، ص 298، ح 413

نکته دوم خیلی خطرناک است. در همین کتاب جلد بیستم صفحه 298 آمده است که از حضرت امیرالمؤمنین سؤال کردند:

«یا أمیر المؤمنین أ رأیت لو کان رسول الله ترک ولدا ذکرا قد بلغ الحلم و آنس منه الرشد أ کانت العرب تسلم إلیه أمرها»

یا امیرالمؤمنین! اگر پیغمبر اکرم فرزند ذکوری داشت که به بلوغ می‌رسید و از نظر استعداد در حد خلافت بود، آیا اعراب تسلیم پسر پیغمبر اکرم می‌شدند؟!

«قال لا بل کانت تقتله إن لم یفعل ما فعلت»

حضرت فرمود: خیر، بلکه او را می‌کشتند اگر کاری که من کردم را نمی‌کرد.

شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 20، ص 298، ح 414

شاید بعضی افراد ادعا کنند «ابن ابی الحدید» شیعه است. حال ما نمی‌دانیم چطور یک فرد معتزلی می‌تواند شیعه باشد!! این ادعا همانند این است که بگوییم فلان شخص مسیحیِ مسلمان است.

در کتاب «مسند أبی یعلی» اثر «امام احمد بن علی» متوفای 307 هجری جلد اول روایتی از قول امیرالمؤمنین آمده که کاملاً صحیح است. حضرت می‌فرماید که پیغمبر فرمود:

«ضغائن فی صدور أقوام لا یبدونها لک إلا من بعدی»

کینه‌هایی در سینه یک دست از اقوام می‌بینم که آنها بعد از من این کینه‌ها را ظاهر می‌کنند.

«قال قلت یا رسول الله فی سلامة من دینی»

امیرالمؤمنین فرمودند: آیا زمانی که این کینه‌ها را علیه من ظاهر می‌کنند، دین من سالم هست؟

«قال فی سلامة من دینک»

مسند أبی یعلی، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن المثنی أبو یعلی الموصلی التمیمی، دار النشر: دار المأمون للتراث - دمشق - 1404 - 1984، الطبعة: الأولی، تحقیق: حسین سلیم أسد، ج 1، ص 426، ح 565

در کتاب «معجم الکبیر» اثر «طبرانی» هم این روایت نقل شده است. بحث دیگری هم مطرح است که نمی‌خواهم زیاد روی آن مانور بدهم و می‌خواهم روی این قضیه مانور بدهم. آیا معاویه کینه رسول الله را به دل داشت یا نداشت؟!

در کتاب «صحیح مسلم» روایتی نقل شده است. راوی «ابن عباس» است که می‌گوید پیغمبر اکرم به من فرمود: برو به معاویه بگو بیاید، می‌خواهم نامه‌ای بنویسد. من آمدم و دیدم معاویه مشغول غذا خوردن است. او گفت: غذایم تمام شود می‌آیم.

من برگشتم و به پیغمبر اکرم عرضه داشتم معاویه مشغول غذا خوردن است. حضرت فرمود: برو و به او بگو بیاید! من دومرتبه آمدم و گفتم پیغمبر اکرم می‌فرماید بیایی. معاویه گفت: برو به رسول الله بگو من فعلاً غذا می‌خورم.

مرتبه سوم نزد معاویه آمدم و به او گفتم: پیغمبر اکرم تو را صدا می زند. پیغمبر اکرم فرمود:

«لَا أَشْبَعَ الله بَطْنَهُ»

خداوند هرگز شکم معاویه را سیر نکند.

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 2010، ح 2604

آیا این دعای خیر است یا نفرین است؟! خیلی درد است. ما واقعاً نمی‌دانیم «ابن کثیر دمشقی» عقلش را کجا برده است. او در کتاب «البدایة و النهایة» جلد یازدهم می‌نویسد: این جمله پیغمبر دعای خوبی بود و فضیلتی برای معاویه است. او هر روز هفت بار مفصل غذا می‌خورد، اما می‌گفت:

«والله ما أشبع وإنما أعیا»

به خدا سوگند سیر نشدم، اما خسته شدم.

«وهذه نعمة»

این برای معاویه نعمتی است!

البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 8، ص 119، باب وهذه ترجمة معاویة وذکر شیء من أیامه

نمی‌دانیم به عقل این افراد بخندیم یا به بدبختی آنها گریه کنیم. «ذهبی» که یار غار «ابن تیمیه» و «ابن کثیر دمشقی» است. «ذهبی» متوفای 748 هجری است، «ابن تیمیه» متوفای 774 هجری است و «ابن کثیر» متوفای 728 هجری است.

ایشان در کتاب «سیر أعلام النبلاء» این قضیه را نقل می‌کند و می‌نویسد: بعضی از محبین معاویه گفتند که این در حقیقت یک فضیلتی برای معاویه است، زیرا معاویه هرگز سیر نمی‌شد.

پیغمبر اکرم فرمودند: کسانی که در دنیا شکمشان همواره سیر است، در قیامت گرسنه می‌مانند. معاویه هرچه می‌خورد سیر نمی‌شد. بنابراین خداوند عالم می‌خواست او در دنیا سیر نشود تا در قیامت جزو سیرها باشد!! «ذهبی» می‌گوید:

«والتأویل رکیک وأشبه منه قوله علیه السلام اللهم من سببته أو شتمته من الأمة فاجعلها له رحمة»

این حرف رکیکی است.

سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 3، ص 124، باب معاویة بن أبی سفیان

یکی از کسانی که مورد لعن پیغمبر اکرم بود، معاویه بود. بعدها حدیثی جعل کردند که پیغمبر اکرم فرمود: خدایا! من هرکسی را لعنت کردم و به او ناسزا گفتم، ناسزای مرا برای او رحمت بنویس. این مطلب دیگر خیلی عجیب و غریب است. یعنی پیغمبر اکرم فرموده‌اند خدایا من به هرکسی فحش می‌دهم، فحش مرا برای او رحمت قرار بده و به هرکسی لعنت می‌کنم آنها را برای او رحمت قرار بده!!

ما یک شب در مکه مهمان جناب آقای «پروفسور غامدی» بودیم. ماه رمضان بود و موقع افطاری آقازاده‌هایشان و چند تن از دانشجوهایشان هم بودند.

البته الحق و الانصاف ایشان اخلاق بسیار خوبی داشت و با وجود اینکه انسان متعصبی بود، اما برخوردهایش بسیار خوب بود. بنده شاید بیش از بیست جلسه ناهار و شام در منزل ایشان بودیم، اما جز محبت از ایشان چیزی ندیدم.

بعضی از آقایان به ما می‌گفتند: به آنجا نرو، غذای مسموم به خورد شما می‌دهند. من می‌گفتم: شما وهابی‌ها را نشناختید! کمتر کسی است که به اندازه من با وهابی‌ها انس گرفته باشد. آن‌ها نسبت به اهلبیت علاقه مند هستند. حرف‌هایی که بعضی از شیعیان تندرو درمی آورند، در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی‌شد.

همانطور که ما نسبت به وهابیت نقد داریم، نسبت به شیعیان تندرو هم نقد داریم. جناب آقای «عبدالفتاح» از دوستان آیت الله سبحانی آمده بودند و مهمان ایشان بودند. وقتی ما به منزلشان می‌رفتیم، نمی‌گذاشتند خادمشان بیاید و خودشان شخصاً از ما پذیرایی می‌کردند.

یک مرتبه آیت الله سبحانی با بنده تماس گرفتند، برای ایشان پیامی داشتند و گفتند که این پیام را به ایشان برسانم. ایشان جزو هیئت علمای کبار اهل سنت عربستان سعودی است. بنده نزدیک ظهر نزد ایشان رفتم، در حالی که ایشان در مسجدی نزدیک بیت الله الحرام محل عبادت رسول اکرم بودند.

بنده پیام آیت الله سبحانی را به ایشان دادم، ایشان بسیار مرا تحویل گرفتند و به من گفتند: می‌خواهید در جایی که محل عبادت رسول اکرم بود بروید و دو رکعت نماز بخوانید؟! من گفتم: نیکی و پرسش!؟

ایشان ما را به اتاقی بردند که مشرف به بیت الله الحرام بود. بنده بیست دقیقه در آن اتاق بودم، اما الحق و الانصاف معنویتی در آنجا حاکم بود که احساس می‌کردم در کره زمین نیستم و در عرش الهی هستم.

ما با این شخص برخورد داشتیم و بسیار به ما محبت داشتند. در یکی از همان شب‌هایی که با «پروفسور غامدی» بودیم، این مسئله مطرح شد. ایشان گفتند پیغمبر اکرم فرمودند: خدایا! هرکسی من او را لعنت و سب کردم را به رحمت مبدل کند.

من گفتم: دکتر من می‌خواهم سؤالی عوامانه از شما بپرسم. در کتاب «موسوعة أطراف الحدیث» سیصد و شصت روایت نقل شده است که پیغمبر اکرم افرادی را لعن کردند. به عنوان مثال در این کتاب آمده است:

«لعن الله الراشی و المرتشی»

خداوند رشوه گیرنده و رشوه دهنده را لعنت کند.

بنابراین رشوه گرفتن و رشوه دادن رحمت است و اشکالی ندارد! به عنوان مثال آمده است که خداوند شراب خوار و گردآورنده شراب را لعنت کند. بنابراین شراب خوردن رحمت است. مثلاً آمده است که خداوند زانی و زانیه را لعنت کند. بنابراین باید زنا رحمت باشد!

شما دارید چه می گویید که پیغمبر اکرم فرمودند هرکسی را لعنت کردم، آن را برای او رحمت قرار بده! پیغمبر اکرم سیصد و شصت مورد لعن کرده است. بنابراین تمام اینها رحمت است!! با این حساب باید در احکام را ببندید و آیات و حدود و دیات و قصاص را کنار بگذارید، زیرا پیغمبر اکرم آنها را لعنت کرده است!!

«پروفسور غامدی» معطل ماند و دانشجویانی که در آن جلسه بودند قدری خندیدند. من خدای نکرده دوست نداشتم در بحث‌ها طرف مقابل تحقیر شود.

همانطور که حضرتعالی فرمودید این مسئله برای جلسه بعد باقی می‌ماند. بنده تنها یک روایت دیگر می‌خوانم. «ابن کثیر» و «مسلم» نقل می‌کنند که معاویه روزی هفت بار غذا می‌خورد، اما سیر نمی‌شد.

حال روایتی از کتاب «صحیح بخاری» بخوانم. در کتاب «صحیح بخاری» آمده است که پیغمبر اکرم فرمودند:

«وَالْکافِرُ یأْکلُ فی سَبْعَةِ أَمْعَاءٍ»

کفار با هفت روده غذا می‌خورند.

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2061، ح 5078

بازهم در حدیث بعد آمده است:

«إِنَّ الْکافِرَ یأْکلُ فی سَبْعَةِ أَمْعَاءٍ»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2062، ح 5080

در حدیث بعد آمده است:

«وَالْکافِرَ یأْکلُ فی سَبْعَةِ أَمْعَاءٍ»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2062، ح 5082

«صحیح بخاری» که می‌گوید: پرخوری از ویژگی‌های کفار است. خداوند عالم در قیامت آنها را از بهشت محروم کرده است و می‌خواهند در دنیا شکمی از عزا دربیاورند و از نعمت‌های دنیایی استفاده کنند.

از طرف دیگر شما می گویید معاویه روزی هفت بار غذا می‌خورد و این فضیلتی برای معاویه است!!

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم. ما داشتیم انگیزه‌های معاویه از گسترش سب و شتم و لعن مولا امیرالمؤمنین در جامعه اسلامی می‌گفتیم که این بحث جای ادامه دادن دارد. ان شاءالله در هفته‌های آینده بیشتر در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

ما گفتیم که اگر مخاطبین و عزیزان شیعه و اهل سنت و وهابیت می‌خواهند بحث و گفتگو و مناظره کنند ما آمادگی داریم و در خدمتشان هستیم.

تماس‌های بینندگان برنامه:

جناب آقای مرادی از کرج روی خط ارتباطی هستند. آقای مرادی خدمت شما سلام عرض می‌کنم، بفرمایید:

بیننده (آقای مرادی از کرج – شیعه):

عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما و استاد و همه بینندگان.

مجری:

سلامت باشید، بفرمایید.

بیننده:

بیست و سوم ربیع الأول سالروز ورود حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) به شهر مقدس قم را تبریک عرض می‌کنم.

جا دارد تبریکی هم به همه امت اسلامی عرض کنیم در خصوص موفقیت مردم فلسطین و گروه‌های مقاومت فلسطین بابت نبردی که با دشمن صهیونیستی داشتند.

سؤالی که داشتم این بود که من چند وقت پیش کلیپی دیدم که آقای «ملازاده» در خصوص عبارتی که شیعیان برای حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) استفاده می‌کنند ادعا می‌کرد که شرک است و صاحب الزمان خداوند متعال است.

سؤالی که از استاد داشتم این بود که برای من توضیح بدهند این عبارت «صاحب الزمان» از کجا آمده و ما به چه دلیل آن را استفاده می‌کنیم. ممنونم

مجری:

بسیار از شما ممنونم جناب آقای مرادی عزیز از کرج ان شاءالله استاد توضیح خواهند داد. بیننده بعدی ما جناب آقای فراهانی از آشتیان روی خط ارتباطی هستند. آقای فراهانی سلام علیکم، شبتان بخیر؛

بیننده (آقای فراهانی از آشتیان – شیعه):

سلام عرض می‌کنم خدمت مجری محترم آقای اسماعیلی و سلام عرض می‌کنم خدمت استاد قزوینی.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

بنده یک سؤال و یک انتقاد داشتم. سؤالم راجع به قیام عاشوراست. در رابطه با قیام امام حسین آمده است که حضرت مسلم قبل از شهادت به یکی از بستگان خود وصیت کرد که به امام حسین اطلاع دهند تا به سمت کوفه نیاید.

ظاهراً این وصیت عمل شده است و به اطلاع امام حسین رسانده‌اند. سؤال من این است که چرا امام حسین به این وصیت اعتنا نکردند و بازهم به سمت کوفه حرکت کردند؟! حضرت مسلم سفیر امام حسین بود و به نوعی چشم امام حسین در کوفه بود.

مجری:

آقای فراهانی سندی هم دارید که این وصیت به امام حسین رسید؟!

بیننده:

من از عموم شنیدم و از منبعی نخواندم. بالاخره در مورد شهادت حضرت مسلم آمده است که به اطلاع امام حسین رسید، اما بازهم جای سؤال است که چرا امام حسین بازهم به سمت کوفه حرکت کردند.

مجری:

انتقادات خود را بفرمایید.

بیننده:

بنده چند سؤال به سایت «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» ارسال کردم و چند بار هم زنگ زدم. وارد سایت که می‌شوم می‌نویسد سؤال دارای پاسخ است، اما به من ارسال نشده است. می‌خواستم این مطلب را اینجا مطرح کنم. ممنونم

مجری:

از شما ممنون، موفق باشید، خدانگهدارتان باشد. ما کمتر از ده دقیقه فرصت داریم. استاد یکی از وهابی‌ها گفته است که عبارت «صاحب الزمان» برای خداوند متعال است و اینکه ما این واژه را برای امام زمان استفاده می‌کنیم شرک است.

آیا گفتن «صاحب الزمان» به حضرت ولیعصر (سلام الله علیه) شرک است!؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ایشان به ما جواب بدهد که آقای «فخر رازی» متوفای 606 هجری یکی از مفسرین نامی اهل سنت در کتابی به نام «المطالب العالیه من العلم الإلهی» چه نظری دارد.

ایشان در رابطه با انسان کامل می‌نویسد: در هر عصر باید انسان کاملی باشد که واسطه میان خداوند عالم و تمام خلائق هست. اگر این انسان کامل یک لحظه از دنیا برود، عالم نابود می‌شود.

«و جماعة من الشیعة الإمامیة یسمونه بالإمام المعصوم و قد یسمونه بصاحب الزمان و یقولون بأنه غایب و لقد صدقوا فی الوصفین أیضا لأنه لما کان خالیا عن النقائص کان معصوما»

شیعه امامیه این انسان کامل را امام معصوم می‌نامند و او را صاحب الزمان می‌نامند و می گویند غایب است و این گفتار را درست می گویند و این انسان معصوم از هر عیب و نقصی مبراست.

اگر این انسان عیب داشته باشد، نمی‌تواند واسطه میان خالق و خلق باشد. بنابراین این انسان کاملاً معصوم است.

«و هو أیضا صاحب الزمان»

و صاحب الزمان هم اوست.

المطالب العالية من العلم الإلهيّ؛ تأليف: الامام فخر الدّين الرازي المتوفى في سنة 606 هـ.، تحقيق: الدّكتور أحمد حجازي السّقا، الناشر: دار الكتاب العربى، الطبعة الأولى 1407 هـ 1987 م - بيروت لبنان؛ ج 8، ص 106

«فخر رازی» در اینجا تأیید می‌کند و می‌گوید که من هم قبول دارد این انسان معصوم صاحب الزمان است. یعنی در حقیقت تمام عالم تحت قدرت و کفایت اوست. این واسطه میان خداوند عالم و تمام بشر است.

بنابراین صاحب الزمان اوست و اختیارات زمان دست اوست و ولایت کل زمان دست اوست. این همان تعبیری است که شیعه دارد. امام خمینی در کتاب «مصباح الهدایة» و آیت الله خوئی در کتاب «مصباح الفقاهه» جلد پنجم دارند و می‌نویسند:

«بل لهم الولایة التکوینیة لما دون الخالق»

المکاسب- مصباح الفقاهة، نویسنده: خویی، سید ابو القاسم موسوی، ج 5، ص 35، باب أما الجهة الأولی أی فی ولایتهم التکوینیة

بنابراین این چیزی نیست که ما بگوییم. البته همین تعبیر را آقای «آلوسی» در کتاب «تفسیر روح المعانی» جلد اول صفحه 220 دارد و می‌نویسد:

«ولم تزل تلک الخلافة فی الإنسان الکامل إلی قیام الساعة وساعة القیام»

این انسان کامل که خلیفة الله و مایه گرفتن فیض از خداوند به خلق است، تا ساعتی که قیامت برپا می‌شود در عالم هست.

«بل متی فارق هذا الإنسان العالم مات العالم»

روزی که این انسان کامل عالم را مفارقت کند عالم می‌میرد.

«لأنه الروح الذی به قوامه فهو العماد المعنوی للسماء»

انسان کامل روح عالم هست و قوام عالم به اوست. انسان کامل ستون معنوی تمام کرات است.

«والدار الدنیا جارحة من جوارح جسد العالم الذی الإنسان روحه»

تمام عالم هستی از جوارح آن انسان کامل است.

«ولما کان هذا الأسم الجامع قابل الحضرتین بذاته صحت له الخلافة وتدبیر العالم»

به دلیل آنکه اسم اعظم الهی تمام عالم ظاهر و باطن در اوست، خلافت به تن او آراسته است و تدبیر عالم به سبب انسان کامل است.

سپس می نویسد:

«ولا فاعل علی الحقیقة سواه وفی القیام ضیق والمنکرون کثیرون ولا مستعان إلا بالله عز وجل»

فاعل حقیقی جز خداوند کسی دیگر نیست. قافیه تنگ است و نمی‌توانم حرف‌هایم را بیان کنم. اگر بی پرده بگویم افراد زیادی آن را انکار می‌کنند. شکایت را نزد خداوند متعال می‌برم.

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 1، ص 220، باب البقرة: (30) وإذ قال ربک... ..

به این عزیزمان باید بگوییم که چه حضرت مسلم شهید می‌شد و چه شهید نمی‌شد، امام حسین برنامه‌ای داشتند که با توجه به هدفی که داشتند به کربلا می‌رفتند. اگر حضرتعالی در جلسه بعد اشاره‌ای کنید، این مطلب را قدری بیشتر باز می‌کنیم.

بعضی از روشنفکران ما در این زمینه قدری دچار لغزش شدند. آن‌ها تصور می‌کنند که چون حضرت مسلم شهید شد رفتن امام حسین هیچ فایده‌ای نداشت. امام حسین می‌خواستند بروند حکومت تشکیل بدهند.

این‌ها حرف‌های بی اساس و بی مدرک است. قبل از آنکه امام حسین (علیه السلام) به دنیا بیایند، حضرت آدم می‌دانستند که امام حسین شهید می‌شود و شهادتش باعث نجات اسلام است.

امام حسین نرفتند شهید شوند تا من به واسطه گریه بر حضرت سیدالشهدا به بهشت بروم. امام حسین نرفتند شهید شوند تا من گناه کنم، اما همانند مسیحی‌ها بهشت را بخرم. امام حسین برای نجات اسلام رفتند؛ خواه حضرت مسلم شهید می‌شدند یا شهید نمی‌شدند. حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در نامه‌ای به «مالک اشتر نخعی» می‌فرمایند:

«فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَار یعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا»

اسلام در دست اشرار به اسارت گرفته شده بود. در مسائل دینی ملاک آنها هوای نفس خودشان بود و از دین دنیاطلبی را می‌خواستند.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 435، خ 53

امام حسین با قیام خود اسلام خود را از دست اشرار نجات داد. هدف امام حسین نجات اسلام بوده است. همانطور که امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بارها فرمودند: این محرم و صفر است که اسلام را در طول تاریخ زنده نگه داشته است.

بنده همین امروز کلیپی از خبرگزاری اروپا دیدم. خبرنگار می‌گفت: وقتی من آمدم و انبوه بیست و چند میلیون نفری را در اربعین دیدم مبهوت ماندم. من بالای حرم رفته بودم، به انبوه جمعیت نگاه می‌کردم و گریه می‌کردم که آنها با چه عشقی می‌آیند.

موج جمعیت و گریه‌های مردم نشان می‌داد گویا امام حسین امروز شهید شده است. علاقه و عشق مردم به امام حسین نشانگر این است که حضرت سیدالشهدا تازه امروز شهید شدند.

برادر بزرگوارم! برخی افراد حرف‌های بیجایی می‌زنند که امام حسین می‌خواست حکومت تشکیل دهد. مردم نامه‌هایی نوشته بودند و اگر امام حسین نمی‌آمد در تاریخ می‌ماند که مردم برای امام حسین نامه نوشتند و حضرت به نامه‌ها بی احترامی کرد.

این بحث حاشیه‌ای است، اما اصل قیام امام حسین برای این است که اسلام را از دست اشرار نجات بدهد. حضرت سیدالشهدا در خطبه‌هایی که هنگام حرکت از مکه و در مسیر آمدن به کوفه و در روز عاشورا بیان کردند، فرمودند: هدف من از قیام احیای شریعت پیغمبر اکرم و احیای دین اسلام است.

احیای دین اسلام هم جز با شهادت امام حسین امکان پذیر نبود. جامعه به قدری در فساد و لامذهبی غرق شده بود که عبارت یزید که می‌گوید:

«لعبت هاشم بالملک بلا * ملک جاء ولا وحی نزل »

شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، اسم المؤلف: عبد الحی بن أحمد بن محمد العکری الحنبلی، دار النشر: دار بن کثیر- دمشق - 1406 هـ، الطبعة: ط 1، تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط، ج 1، ص 69، باب سنة إحدی وستین

گویای همین مطلب است.

مجری:

حضرت استاد بسیار از شما ممنون و متشکرم، بزرگواری فرمودید. البته این بحث در دهه محرم مطرح شده است و بارها دوستان گفتند و این مباحث را کامل مطرح کردند. در آن زمان باید بیشتر و مفصل‌تر به این موضوع پرداخته شود.

در خصوص سایت هم که آقای فراهانی سؤال پرسیده بودند، دوستانی که متولی این امر هستند به سؤالاتی که مطرح می‌شود پاسخ خواهند داد.

ممنونم که امشب هم همراه برنامه زنده «حبل المتین» بودید. ان شاءالله مورد عنایتتان قرار گرفته باشد. در پناه حضرت حق و زیر سایه آقاجانمان حضرت مرتضی علی باشید. خدانگهدارتان

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها